«
بولدوزرها هم از این دره وحشت دارند»؛ این تیتر گزارشی است به قلم «فرشته هاشمی» درباره فاجعهای رو به تکوین و گسترش در مغز پایتخت کشور که از فرط عجیب بودن، ترجیح دادیم بخشی از آن را بازانتشار دهیم تا شاید اثرگذاری آن فزونی یافته و منجر به کاری عاجل شود.
به گزارش «تابناک»، در روزگاری که اعتیاد به شدت اوج گرفته و هجوم مخدرهای صنعتی، گوی رقابت را از مخدرهای سنتی ربوده است، واکنش مسئولان به ماجرا، بیشتر به سرپوش گذاشتن بر مشکلات میماند که اگر جز این بود، «سعید صحنه» ای بر نقشه نقش نمیبست، چه برسد در تهران و در منطقه گران قیمت شهر، همچون تاولی بیرون زده و حتی ترس از ترکیدن آن مانع از جراحیاش شود!
«سعید صحنه» مختصاتی است در رودخانه اوین ـ درکه در ضلع غربی بزرگراه چمراه، زیر پل ملاصدرا؛ جایی که اگر کمی آشنایی به پایتخت داشته باشید، خواهید دانست که برای تملک آپارتمانی با متراژ بسیار بسیار کوچک و در کلام بنگاهی، نقلی در آن محدوده باید سالها سختی کشیده، به انواع و اقسام وامها دست انداخته و سرانجام دل به امید زنده نگه دارید؛ اما فعلا بخشی از آن در چمبره کسانی افتاده که یا سرخوشاند و یا خمار.
به روایت راوی، پل عابر پیاده به ظاهر تنها نشانهای است که میتوانی سراغ دره [جایی که سعید صحنه در آن واقع است] را از آن بگیری؛ کافی است با بالا رفتن از پلههای پل، به پیرامون نگاه کنی تا چادرهای پوسیدهای که در عمق دره، مفلوک و نیمهجان ایستادهاند، سپید و سیاه از دور نمایان شوند؛ حالا دیگر جای تاول شناسایی شده و میتوان با احتیاط به آن نزدیک شد، چراکه ساکنان عفونت مراقب دور و اطراف هستند و سنگپرانی آنها خطر بزرگی است.
دهان باز آسمان، سنگهایی که از هرم آفتاب گونههایشان سرخ شده، زباله و سرنگ، آتش و دود و خاکستر، کانالی از گندآب بیجان و اجتماع حیرتآوری از معتادان باستانی یا همان آخر خطی خودمان؛ اینها همه دار و ندار این دره فراری از چشمان شهر است که برای سکونت دادن دهها زن و مرد کافی به نظر میرسد؛ اینجاست که غریبهها زود شناخته شده و حسابی نواخته میشوند!
آنچه دیدیم و آنچه شنیدیم حاکی است که امور اهالی این دره با خرید و فروش و مصرف و تزریق مواد مخدر میگذرد. جیبها هی خالی و هی پر میشوند؛ جیبهای خالی برای آنها که مواد افیونی میخرند و میزنند و میروند تا عمق جهنم و معجزهآسا باز به زندگی بازمیگردند و جیبهای پر برای آنها که اگر وصفشان کنم، هیچ نسبتی با این دره مخوف نمییابند و رد بوی ادکلنهایشان گاهی بر فضای متعفن چندشآور آن جا هم غلبه میکند.
به گفته یکی از اهالی منطقه، «سعید صحنه» حاکم قصه شهر معتادان، آن جا را به چهار بخش تقسیم کرده و هر بخش را به یکی از معتادان سرکرده برای خرید و فروش مواد مخدر اجاره داده و البته هیچ کس حق ورود به قلمرو دیگری را ندارد تا درآمد همه مناطق خطکشی شده بماند.
روزها، گروهی که مأمور توزیع مواد مخدر هستند، بر بلندی مخصوص ایستاده و کار فروش مواد افیونی با شیوه معمول خود آغاز میشود. همه به کارشان واردند؛ میخوابند و میخورند و از آب گندیده کانال خوش مینوشند و روزشان را شب میکنند. ساکنان به حوادث آن جا هم حسابی خو کردهاند: جیبزنی، قمهکشی، آدمکشی، نزاع و همه آنچه لازمه زندگی نکبتبار سیاه اعتیاد است.
گاهی شده که فریادهای کمک شبانه از لابلای درختان فضا را بشکافد و به گوش اهالی خفته خانهای برسد یا زیر پل عابر پیاده بیرون قلمرو معتادان، لاشه معتادی با دل و روده بیرون زده از نیمه شب تا نیمه صبح روز بعد بر زمین باد کرده باشد و پس از تماسهای پیدرپی اهالی منطقه برای جمعآوری جسد، بالاخره سر از قبرستان درآورد .
اهالی منطقه میگویند این شهرک دو سه سالی است که ایجاد شده؛ امارت سعید صحنه در مجاورت خانوارهایی که با ترس شب و روزشان را سر میکنند. یکی از آنها میگوید: معمولا تنهایی بیرون نمیرویم؛ گاهی شبها معتادان گرسنه از دیوارمان بالا میآیند. گاهی جلوی راهمان را میگیرند و گاهی به کابل تلفن میزنند. یک شب که برای گذاشتن زباله در مخزن به بیرون خانه رفتم، معتادی زنده از مخزن زباله بیرون آمد و با چشمان وحشتزده و چهره سیاه مرا نگاه کرد؛ قالب تهی کردم.
برای اهالی منطقه خوف از این دره با وجود همسایگی با آن، هیچ گاه عادی نشده است. آنها این را هم گفتند که نه از دست پلیس کاری برآمده است و نه شهرداری منطقه؛ انگار بولدوزرها هم از این دره وحشت دارند!
شاید پلیس اقداماتی هم کرده باشد و اصلا شاید چندین بار و به چندین روش، هم پلیس و هم دیگر نهادهای مرتبط برای برچیدن این مجموعه اقدام کرده باشند، ولی این لکه هنوز پابرجاست و چه بسا برچیده نشدن آن، مشروعیتش را در ذهن متوهم ساکنانش تقویت هم کرده باشد.
اینجاست که وقتی از برخی اهالی میشنویم که سعید صحنه پس از گردآوری دره فرحزاد رونمایی شده، این ادعا ترغیبمان میکند که بیندیشیم به راستی چاره چیست؟ اقدام مقطعی با هدف زدودن سعید صحنه از نقشه پایتخت کشور یا جراحی عمقی؟ اقدام پلیس، دستگاه قضا یا طراحی طرحی فراگیرتر و کلانتر؟!