یکی از روشهای پیشبینی و تحلیل رویدادها در عرصه روابط بینالملل، بررسی تاریخی رفتار سیاسی یک کشور و مرور نوع تعامل آن واحد سیاسی با دیگر کشورهاست. در همین راستا و به منظور ارزیابی و تحلیل سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و به ویژه تهدیدات اخیر این کشور، مبنی بر حمله نظامی به سوریه، مروری خواهیم داشت به سه رویداد تاریخی که در هر کدام از آنها، آمریکا وارد یک جنگ تمام عیار شد.
حمله به کشتی لوزیتانیاکشتی مسافربری لوزیتانیا که از نیویورک حرکت کرده بود، با حمله زیردریایی آلمانی خارج از ساحل ایرلند غرق شد و ۱۲۰۰ زن و مرد و کودک ـ که بیشتر آنان آمریکایی بودند ـ غرق شدند. جاسوسان آلمانی در نیویورک میدانستند که این کشتی هزاران تن مواد نظامی و مهمات بارگیری کرده بود.
این در حالی بود که آلمانها پیش از حرکت، مسافران را به وسیله روزنامههای آمریکایی از سفر با این کشتی بر حذر داشته و غرق شدن کشتی را پیشبینی کرده بودند. از طرفی کشتی جنگی انگلیسی که مأمور شده بود لوزیتانیا را به محل امن هدایت کند، ناگهانی و بدون هیچ توضیحی فرا خوانده شد. اینها و بسیاری واقعیتهای دیگر هیچ گاه افشا نشد و برای پنجاه سال محرمانه ماند و تنها چیزی که در رسانهها به مردم نشان داده شد، تصویری از وحشیگری آلمانها بود. ماجرای لوزیتانیا نقش زیادی در تسریع ورود پشت پرده آمریکا به جنگ جهانی اول داشت.
اما آنچه در همه نوشتههای تاریخی آمده، این است که یک کشتی مسافربری توسط زیردریایی آلمانی آماج قرار گرفت و به همین دلیل آمریکا وارد جنگ جهانی اول شد؛ بنابراین، این که چه کسانی از ورود آمریکا به جنگ جهانی اول سود بردند و پیامدهای ورود آمریکا به جنگ چه بود، از موضوعاتی است که در حوصله این نوشته نیست، ولی نکتهای که همواره مورد بیتوجهی قرار گرفته، این است که آمریکاییها و انگلیسیها به خوبی از تهدیدات آلمانیها و مسیر مورد نظر این کشتی آگاه بودند و کشتی عملا به کام مرگ و در کمینگاه آلمانیها فرستاده شد تا آماج قرار گیرد، چرا که بر پایه دکترین مونرو، آمریکا حق دخالت در امور داخلی کشورها اروپایی را نداشت، ولی کشته شدن ۱۲۸ آمریکایی توانست توجیه مناسبی برای راضی کردن افکار عمومی و مجوزی برای ورود آمریکا به جنگ باشد.
حمله ژاپن به بندر پل هاربرنزدیک بیست سال پس از غرق شدن کشتی لوزیتانیا، مصادف با هفتم دسامبر سال ۱۹۴۱ میلادی، نیروهای ژاپنی به پایگاه دریایی ایالات متحده آمریکا در پرل هاربر یورش بردند و آمریکا رسما وارد جنگ جهانی دوم شد. نتیجه این حمله برای نیروی دریایی آمریکا یک فاجعه کامل بود. ۳۶۰ هواپیمای ژاپنی توانستند پنج رزمناو بزرگ آمریکایی را به همراه سه کشتی کوچکتر غرق کنند و افزون بر آن، ۱۸۸ هواپیمای آمریکایی روی زمین نابود شده و ۱۵۵ هواپیمای دیگر آسیب دیدند؛ تأسفبارتر از همه اینها برای مردم آمریکا، کشته شدن نزدیک ۲۴۰۰ سرباز آمریکایی بود.
در مورد این واقعه تا کنون چندین کتاب منتشر و چندین فیلم سینمایی ساخته شده است ولی در هیچ یک از اسناد بر جای مانده به پرسشهایی از این دست که چرا ژاپن با وجود دشمنان زیادی که داشت به آمریکا نیز اعلان جنگ داد، چگونه نیروهای آمریکایی مستقر در پرل هاربر غافلگیر شدند و این که چرا آمریکاییها نتوانستند وقوع این حمله را پیشبینی کنند و چرا تمامی پدافندهای هوایی در لحظه حمله در خواب بودند، پاسخی نیست!
واقع مطلب به لحاظ سناریوی اصلی شباهت زیادی به غرق شدن کشتی لوزیتانیا داشت. تعدادی سرباز مظلوم! آمریکایی در خواب قتلعام شدند و آمریکا وارد جنگ جانی دوم شد که نتیجه آن استفاده از بمب اتم و فاجعه هیروشیما و ناکازاکی بود. در مورد این اتفاق نیز به همین بسنده میکنیم که گزارشها و نقل قولهای نظامیان عالیرتبه و اسناد بر جای مانده به خوبی اثبات میکند که آمریکاییها از حمله ژاپن آگاه بودند، زیرا در آن مقطع تاریخی، ژاپن به دلیل فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا، چارهای جز حمله به آمریکا نداشت.
البته در سالهای پس از جنگ، اطلاعاتی مبنی بر قابل پیشبینی بودن حمله ژاپن در فضای رسانهای آمریکا منتشر شد که انتقادهای فراوانی نیز به دنبال داشت، ولی این انتقادها دیگر تأثیر چندانی بر رخدادهای پیش آمده نداشت.
حمله به برجهای دوقلودر مورد حمله به برجهای دوقلو به دلیل نگرانی از طولانی شدن نوشته به همین نکته اشاره میکنم که هم اکنون با وجود همه فشارهای موجود، موج گستردهای از این تفکر وجود دارد که تخریب این برجها بدون همکاری و هماهنگی دستگاه اطلاعاتی آمریکا به هیچ عنوان امکان پذیر نبوده و به ویژه این که هیچ کس به هیچ عنوان حق ندارد در مورد این حمله تحقیقاتی داشته باشد، مزید بر علت شده است. از سوی دیگر، هیچ یک از کارکنان یهودی این دو برج در روز حمله بر سر کار خود حاضر نشدند و دهها ابهام بیپاسخ دیگر... .
در این حادثه نیز چندین فاکتور مشابه با دو رویداد قبلی وجود دارد. شمار بسیاری آمریکایی بیگناه کشته میشوند. آمریکا وارد یک جنگ طولانی مدت در افغانستان میشود.
حمله به سوریهگویا با بررسی این سه رویداد تاریخی که البته موارد مشابه دیگری نیز برای آن وجود دارد تا اندازهای میتوان افق دید روشنی نسبت به سیاست خارجی و بازی آمریکا در منطقه خاورمیانه پیدا کرد
در اوضاع کنونی و به دنبال شکستهای پی در پی معارضین سوری، میبینیم که رخدادهای منطقه خاورمیانه به ویژه در بحث سوریه چندان مورد دلخواه آمریکاییها نیست و آمریکاییها به دنبال بهانهای هستند که به رغم اعتراضات فراوان و مخالفت افکار عمومی، راه میانبری برای حمله مستقیم و مداخله نظامی در سوریه بیابند.
از طرفی تحلیل سه مورد یادشده ما را به این نقطه راهنمایی میکند که آمریکاییها هر جا که در چهارچوب قوانین و ملاحظات خقوقی و عرفی قرار گرفتهاند برای فرار از آن و توجیه افکار عمومی به خلق یک فضای غیرواقعی در عین حال احساسی اقدام میکنند و با ایجاد یک رخداد عظیم خبری و پوشش گسترده این رویداد، یک مسیر قابل توجیه برای رسیدن به مقاصد خود تعریف میکنند.
درواقع آمریکاییها نشان دادهاند که در دور زدن افکار عمومی و نهادهای بینالمللی برای رسیدن به اهداف خود دارای مهارت و تخصص ویژه هستند و در این راه حتی حاضر هستند شمار بسیاری از آمریکاییها را نیز قربانی کنند تا بتوانند یک فضای احساسی و عاطفی را بر افکارعمومی مسلط نمایند.
در روزهای اخیر دیدیم که رسانههای وابسته به اردوگاه غرب و همسو با سیاستهای آمریکا در منطقه جنجال سنگینی را در خصوص استفاده از سلاح شیمیایی توسط دولت سوریه به راه انداختند. این اقدام در حالی بود که آمریکاییها پیشتر به این نکته تصریح کرده بودند که استفاده از سلاح شیمیایی توسط دولت بشار اسد، خط قرمز آمریکاست.
در این میان، یک تفاوت قابل تأمل میان اوضاع کنونی و گذشته پدید آمده که شاید تا کنون کمتر به آن پرداخته شده و این تفاوت باعث میشود آمریکاییها در تصمیمگیری خود قدری بیشتر دقت کنند. این تفاوت مربوط به نحوه و چگونگی کنترل و پوشش خبری در گذشته و حال است. به عبارت سادهتر در اوضاع کنونی آمریکاییها نمیتوانند جریان خبری و کانالهای اطلاع رسانی را کامل در کنترل خود داشته باشند. در واقع دوران یکه تازی امپراتوری رسانههایی همچون cnn و bbc به پایان رسیده، به گونهای که صدها و هزاران شبکه خبری در دنیا متولد شدهاند و اجازه نمیدهند که غولهای رسانهای به آسانی بتوانند هر آنچه میخواهند به خورد مخاطب بدهند. در فضای مجازی حتی اشخاص حقیقی نیز به بازیگران فعال تبدیل شدهاند و با ایجاد وبلاگها و سایتهای شخصی توانستهاند در حوزه افکارعمومی تأثیرگذار باشد و چه بسا انتشار یک فایل ویدئویی در یو تیوب کل یک سناریو را باطل کند.
در همین اتفاقات اخیر بلافاصله پس از انتشار خبر مربوط به استفاده دولت بشار اسد از سلاح شیمیایی، تصاویر ماهوارهای مربوط به استفاده معارضین از سلاح شیمیایی در فضای وب منتشر شد و باعث ناکامی نقشه آمریکاییها برای توجیه و هدایت افکار عمومی گردید. البته آمادهباش ناوگان روسیه و هشدارهای کارشناسان در احتمال بروز جنگ جهانی نیز از عوامل تأثیرگذار در جلوگیری از حمله نظامی به سوریه بود، ولی آنچه مسلم است این بار همچون گذشته همه نقشهها درست از آب درنیامد و اخلال پیش آمده در مسیر کنترل افکارعمومی، سرانجام منجر به این شد که باراک اوباما اعلام کرد، ما هنوز تصمیم قطعی برای حمله به سوریه نداریم.
در پایان به این نکته اشاره میکنیم که وضعیت کنونی منطقه خاورمیانه ایجاب میکند که رسانههای متعلق به کشورهای اسلامی، بیش از گذشته هشیاری و دقت خود را در پوشش سریع و بموقع تحولات منطقه حفظ نمایند و تا حد امکان تلاش کنند رویدادهای منطقه از زبان رسانههای منطقه به جهان مخابره شود و اجازه ندهند اخبار و تصاویر رویدادها از فیلترینگ شبکههایی عبور کند که هیچ هدفی جز بر هم زدن امنیت و آرامش منطقه و تفرقه افکنی میان مسلمانان ندارند.
* کارشناس امور بینالملل