پرونده زن و مرد جوانی که در حوادثی جداگانه مرتکب قتل شده و توانستهاند رضایت اولیایدم مقتولان را جلب کنند دیروز در دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت.
به گزارش شرق، در اولین پرونده «سوگند» زن جوانی که زمان بازداشت 19ساله بود پای میز محاکمه رفت. او که متهم است شوهرش را به قتل رسانده بعد از پنجسال زندانی بودن از سوی پدر و مادرشوهرش مورد بخشش قرار گرفت.
وقتی سوگند در جایگاه حاضر شد تا در مورد حادثه توضیح دهد نتوانست اشکهای خود را کنترل
کند. او گفت: 19ساله بودم که با حمید ازدواج کردم. من عاشق او شده بودم. وقتی سر کار میرفتم با حمید آشنا شدم و هممسیرشدن ما بسیار کمک کرد تا بیشتر همدیگر را بشناسیم و عاشق هم شویم. با همه وجودم حمید را دوست داشتم. او عصبی و پرخاشگر بود اما فکر میکردم میتوانم عصبانیتش را تحمل کنم. وقتی به خواستگاریام آمد خانوادهام مخالفت کردند اما من مقاومت کردم و گفتم برای رسیدن به حمید هر کاری میکنم. پدرم تسلیم شد و من و حمید با هم ازدواج کردیم. بعد از عقدمان اختلافاتمان شدیدتر شد. من و حمید بیشتر بههم نزدیک شده بودیم و بیشتر متوجه عصبانیت شوهرم میشدم. مشکلات مالی شدیدی داشتیم. چون خانواده حمید هم به این ازدواج اصلا راضی نبودند به ما کمک نکردند و حتی امکاناتی را که به حمید داده بودند از او گرفتند و ما از هر طرف تحت فشار بودیم. وقتی قرار بر عروسی شد پدرم پول قرض کرد و به حمید داد و به او گفت خودت باید بدهیات را پس بدهی. پول بهرهای بود بعد از عروسی حمید نتوانست کار پیدا کند، ما به خاطر مشکلات شدید مالیای که داشتیم اختلافمان بیشتر شده بود.
متهم ادامه داد: حمید اصلا نمیتوانست عصبانیتش را کنترل کند و تا زمانی که عصبانیتش را خالی نمیکرد آرام نمیشد. روز حادثه بهخاطر اختلافی که حمید با پدرم داشت ما با هم جروبحث کردیم. پدرم به حمید میگفت باید سر کار بروی و بدهیات را بدهی و من نباید این کار را بکنم. درگیری آنها زندگی ما را بههم زده بود. شب قبل از حادثه با هم دعوا کردیم. صبح که بیدار شدیم دوباره با هم بحث کردیم. من روی تخت دراز کشیده بودم که حمید با شمعدانی که متعلق به آیینهوشمعدان عروسیام بود به من حمله کرد جاخالی دادم و فرار کردم. به سمت آشپزخانه رفتم. دوباره به من حمله کرد من هم چاقو برداشتم. میخواست من را بزند و برود گفتم نرو این کار را نکن. گفتم حمید بمان خواهش میکنم آرام باش. دوباره با شمعدان به من حمله کرد من هم یک ضربه به کتفش زدم نمیخواستم بکشمش من عاشق حمید بودم. آنقدر دوستش داشتم که چندبار تصمیم گرفتم از او جدا شوم اما ترجیح دادم عصبانیتش را تحمل کنم اما با او باشم. آن روز هم خواستم کمکش کنم. حمید گفت یک لیوان آب بخورد خوب میشود وقتی حالش بدتر شد به اورژانس زنگ زدم بهخدا نمیخواستم او بمیرد. فریاد زدم و از همسایهها کمک خواستم کسی به دادم نرسید. من واقعا عاشق حمید بودم اگر به سمتم حمله نمیکرد هیچکاری نمیکردم.
سوگند در ادامه گفت: روزهای سختی را در زندان میگذرانم. بهترین سالهای عمرم در زندان گذشت. دیگر تحمل ندارم و خیلی خسته هستم. زندان یعنی زجر مطلق. خواهش میکنم آزادم کنید قول میدهم به کسی آسیبی نرسانم و از این بهبعد درست زندگی کنم.
با پایانیافتن این جلسه، پسر جوانی که او نیز مرتکب قتل شده و توانسته رضایت اولیایدم را جلب کند در جایگاه حاضر شد. این جوان هم که بهشدت تحتتاثیر جو زندان قرار گرفته بود، گفت: هنوز 14ساله نشده بودم که مقتول که از جوانان محل بود به من تجاوز میکرد. آن زمان چیز زیادی نمیفهمیدم. مقتول تهدیدم میکرد و میگفت اگر با او رابطه نداشته باشم خانوادهام را میکشد.
دوران نوجوانیام در این کابوس گذشت. هربار که با او رابطه برقرار میکردم و به خانه میرفتم از شدت غمی که در درونم بود در خود فرومیرفتم اما میترسیدم موضوع را به خانوادهام بگویم. تا اینکه 18ساله شدم و به سربازی رفتم. وقتی از سربازی برگشتم مقتول باز هم جلوی من را گرفت و گفت باید با او رابطه داشته باشم. دیگر بزرگ شده بودم و از او نمیترسیدم. گفتم برو و دیگر سراغ من نیا. گفت پدرت را میکشم گفتم نمیتوانی کاری بکنی. کارهایش ناراحتم میکرد اما تسلیم نمیشدم تا اینکه شب حادثه برای شام به خانه خواهرم رفتم. او در راه جلوی من را گرفت و دوباره خواستهاش را مطرح کرد، توجهی نکردم و چون با ماشین بودم فرار کردم وقتی به خانه برگشتم دیدم با حدود 10 تا 15 نفر آدم به خانه ما حمله کرده و پدرم را زده است. آنها هنوز آنجا بودند مقتول به سمتم حمله کرد و مرا با ضربات چاقو زد. به زمین افتادم. در همان لحظه چاقو از دستش افتاد. من هم چاقو را برداشتم و یک ضربه به مقتول زدم. او مرا خیلی اذیت میکرد و خودش باعث این درگیری بود.
سپس وکیلمدافع متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: مقتول از اشرار معروف محل بود. او به پسربچههای زیادی تجاوز کرده و با هر بچهای رابطه داشته نام او را روی بدنش خالکوبی میکرده و پزشکیقانونی هم این موضوع را تایید کرده است. حتی اسم متهم را هم روی انگشتش خالکوبی کرده است.
بنابراین از نظر من متهم از خود دفاع کرده هرچند این ادعا در جلسات قبلی رد شد اما همچنان بر دفاع خود باقی هستم.
بعد از پایان این جلسه محاکمه، هیات قضات وارد شور شدند و با صدور حکم حبس تعلیقی برای هر دو متهم دستور آزادی آنها را صادر کردند.