دومین دور مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ در ژنو در دوره اخیر به رسیدن به یک متن مشترک بسیار نزدیک شد، ولی در نهایت رویکرد هیأت فرانسوی، باعث شد که هیأتها، کار را به چند روز بعد موکول کنند، ارزیابی کلان از روند مسأله هستهای ایران، موضوع گفتوگو با پیروز مجتهدزاده بود. در جایی از این گفتوگو، این استاد پرسابقه دانشگاه برای هیأت مذاکرهکننده بغض کرد.
دکتر پیروز مجتهدزاده از کارشناسان روابط بینالملل و مدیرعامل بنیاد پژوهشی یوروسویک در لندن انجام داده است.
* آقای مجتهدزاده علت کشمکشهای میان ایران پس از انقلاب با غرب را چه میدانید؟
ــ از بعد از انقلاب اسلامی رودرویی کاملا نزدیک بین ایران و امریکا پدید آمد. ایالات متحده نیز دست به یک سلسله اقدامات علیه نظام جدید ایران به منظور ساقط کردن و یا از حیز انتفاع انداختن نظام جدید زد. این حرکتها نخست جنبه عصبانیت ناشی از اشغال سفارت ایران داشت، ولی به مرور دو مسأله پیش آمد. رفته رفته کشورهای همدست امریکا در غرب به این کشور پیوستند. از سوی دیگر به مرور زمان و بروز شرایط جدید بیشتر ناشی از نقشآفرینی نظام جدید ایران در منطقه خاورمیانه در این وضعیت تغییر به وجود آمد و از آن حالت تهاجمی بیرون شد.
این مرحله ادامه داشت تا اینکه جورج دبلیو بوش به سیاست امریکا راه یافت. او سیاست امریکا را به سمت اقدامات تهاجمی برد. در چند مرحله ما دیدیم که امریکا بهانههایی را برای دست زدن به یک اقدامات نظامی علیه ایران ایجاد میکرد، که موارد زیادی از این بهانهها را شاهد بودیم که خوشبختانه خنثی شد.
* منظورتان چه اتفاقاتی است؟
ــ برای نمونه نخست ایران به دست داشتن در اغتشاشات بحرین متهم میشد که بعدا معلوم شد این اتهام وارد نیست. در مراحل بعد انفجار بزرگ پایگاه امریکا در ظهران عربستان سعودی رخ داد. در حالی که سعودیها میگفتند اطلاعات ما نشان از دخالت نکردن ایران دارد، امریکاییها پافشاری میکردند که این کار ایرانیهاست و درصدد پاسخ نظامی به ایران بودند.
این مسائل ادامه داشت تا بحث پرونده هستهای به وجود آمد. این مسأله برگرفته از گزارش تحریکآمیز آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود که تحت فشار امریکاییها و صهیونیستها ارائه شد و این گونه بود که این بهانه همه بهانههای قبلی را تحتالشعاع قرار داد. در این دوران میبینیم که جورج بوش پسر شروع به اقدامات بسیار خصمانه علیه ایران کرد. وی سعی میکرد به اصطلاح جامعه بینالمللی (اصطلاحی که بنده قبول ندارم. نمیشود شما میان ۲۰۰ ملت در جامعه بینالملی ۳۰ یا ۴۰ دولت را انتخاب کنید و آنها را جامعه جهانی بنامید) را علیه ایران بشوراند و از جهتی دیگر تلاش کردند در سازمان ملل تحریمهای به اصطلاح کمرشکن طراحی و تصویب کنند.
در حالی که طرحهای یکجانبه و غیرقانونی آمریکا از آغاز انقلاب شروع به اعمال شده بود، در این مقطع که بوش بر سر کار است، کشورهای اروپایی را وادار کرد که تحریمهای یکجانبه را علیه ایران اجرا کنند. آخرین این نوع تحریمها که خوشبختانه دو سال پیش خنثی شد، موقعی بود که آنها تصمیم گرفته بودند، صدور نفت از سواحل ایران را تحریم کنند، که میتوانست منجر به جنگ شود. خوشبختانه حرکتی از طرف ایران صورت گرفت و خود بنده هم در این زمینه دستاندرکار بودم. ما اعلام کردیم که این کار به منزله اعلام جنگ علیه ایران است و در این صورت ایران هر واکنشی برای خود از جمله بستن تنگه هرمز و هدف قرار دادن مواضع نفتی کشورهای دیگر را حق میداند. این اقدام کارساز شد و اروپا از این وضعیت دست برداشت.
تشکیلات جورج بوش گزینه نظامی علیه ایران را مطرح کرد. در این راستا دیدیم که در چند سال گذشته خود ایالات متحده تا یک قدمی آغاز جنگ علیه ایران پیش رفت. از جمله بازداشت ملوانهای انگلیسی در آبهای خلیج فارس، که ما توانستیم با استفاده از رسانهها اعلام کنیم که این اقدام یک دسیسه برای آغاز جنگ است. خوشبختانه با آگاهی جامعه جهانی این توطئه نیز خنثی شد.
امریکا و اسرائیل همواره وارد مرحله تهدیدات جنگی شدید علیه ایران شدهاند که ما شاهد این بودیم این سناریو به دلیل بیمقداری، بیمحتوایی و بیتناسبی خنثی شد.
*آقای دکتر آیا کشورهای منطقهای نیز در این اقدامات ضد ایرانی نقشی داشتهاند؟
ــ در این زمان، عربستان سعودی همزمان در جبهه دیگری اقدامات تروریستی علیه ایران و موقعیتهای ایران در خاورمیانه و پاکستان انجام میداد و توانست نوع جدیدی از تروریسم را به جهان سیاست نشان بدهد. دیر یا زود امریکای خفته در ارتباط با نقش عربستان خواهد فهمید آن کشوری که تروریسم جهانی را شکل داده، ایران نیست بلکه عربستان است. حتی در فاجعه ۱۱ سپتامبر ما میبینیم همه دستاندرکاران یا سعودی بودند، یا از مزدوران سعودی و یا چریکهای وابسته به سازمانهای سعودی مانند القاعده؛ خلاصه این که در تمام مدت به بهانه پرونده هستهای فشارها به ایران پیگیری میشد.
هرچند دولت آقای خاتمی قبلا توانسته بود، به دلیل سیاستهای جدید گفتوگوی تمدنها و تنشزدایی جلب توجه کند و برای مدتی آرامش را به وجود آورد، از سوی دیگر، مماشات نشان داده شد و متأسفانه به دلیل اشتباهاتی که در دوران آقای خاتمی و تیم سیاست خارجی کردند، این فضای جدید از میان رفت.
* این اشتباهات چه بود؟
ــ این اشتباهات زیاد است، مثلا ترتیبی داده شده بود که تصادفی در سازمان ملل، آقای خاتمی و کلینتون با هم دیدار کنند، ولی در آخرین لحظات آقای خاتمی پنهان شد و این دیدار صورت نگرفت. یکی دیگر از اشتباهات این است که وی خود را در سیاست خارجی تصمیمگیر جدی نمیدانست. در صورتی که این کار اشتباهی بود. مگر آقای احمدینژاد رئیس جمهور نبود؟ وی در عرصه سیاست خارجی هر چه میخواست درست یا اشتباه میکرد. این اقدامات دولت آقای خاتمی، تنها رفع مسئولیت بود. این کارها بسیار نادرست است. برای جامعهای که مدعی است که در روند دموکراسی حرکت میکند، زیبنده نیست، در روند دموکراسی همه آحاد این جامعه و سیاستمداران تا صاحبان مسئولیت باید در مقابل مسئولیتی که دارند پاسخگو باشند. الان هم به آقای روحانی هم میگویم که اگر شما هم میخواهید بگویید هیچ کاره هستید، کنار بروید. قانون اساسی تکلیف را روشن و اختیارات و مسئولیتهای ریاست جمهوری را مشخص کرده است. نه این که اگر روزی در روابط خارجی مشکلی پیش آمد آن را به گردن رهبری بیندازیم. چنان چه تعلیق غنی سازی که در آن دوران صورت گرفت و رهبری هم با آن کار موافقت کرد. وقتی اشتباه آن آشکار شد، آقایان گفتند که ما هیچ کاره بودیم. رهبری تصمیم گرفت. این بحث حساسی است. در کشوری که در مسیر دموکراسی حرکت میکند این نوع بحثها بسیار خطرناک است.
این نوع بدعت را پیشتر هویدا باب کرد. در حالی که بودجه پنهانی نخست وزیر در دوران شاهنشاهی صد میلیون دلار بود، وی اعلام میکرد هیچ کاره است و همه گناهان را به گردن شاه میانداخت. من این بحثها را به چالش میکشم. اگر واقعا کارهای نیستید، کنار بروید. خوشبختانه رهبری نیز به بهترین شکل ممکن سیاست خارجی جدید را تأیید و حمایت کرد و دیگر برای هیچ کس حرفی باقی نگذاشتهاند؛ بنابراین، ما از مرحله آغاز جنگ و تا مرحله تعلیق غنی سازی پیش رفتیم، اما کار به جایی نرسید.
* چرا عموما در دورههای قبل ما پیشرفت در مذاکرات هستهای را ندیدیم؟
ــ من نمیخواهم تیمهای گذشته در حوزه سیاست خارجی را نقد کنم، چرا که آنها در دورههایی که مسئول مذاکرات بودند با مشکلات دوران خودشان روبهرو بودهاند.
پیش از اینکه پاسخ این پرسش را بدهم، اجازه بدهید به عقب برگردیم. ما تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل در حالی که این کار غیر قانونی بود، قرار گرفتیم. تونی بلر، مبدع اصلی این کار بود. منظور از بازرسیهای آژانس این بود که ثابت کند ایران کار غیر قانونی نکند. اما ناگهان تونی بلر برای تنبیه ایران بدون این که چیزی ثابت شده باشد خلاف قواعد بینالمللی پرونده ایران را به شورای امنیت برد. ایران هم در همین چهارچوب با تحریمهای سازمان ملل روبهرو شد. به هر حال ما این مراحل را گذرانده و به این مرحله رسیدیم.
در دوران آقای جلیلی فترتی توجیه ناشدنی پیش آمد. علت اصلی این بود که هیچ یک از طرفین واقعا به دنبال حل موضوع نبود. امریکا و همدستان به دنبال وقت گذرانی بودند تا بر اثر گذشت زمان فشارها تأثیر کند و پذیرفتن بیگناهی ایران نیز به تأخیر بیفتد. چون در صورت اثبات بیگناهی همه چیز تمام میشد. از سوی دیگر ما هم برنامهای مشخص و قاطعی نداشتیم. حل مشکل هستهای ایران نیازمند تمرکز فراوان بود. اما تیم قبل میخواست موضوعات دیگر را نیز در مذاکرات بگنجاند. در صورتی که این کار هیچ کمکی به پیشرفت مذاکرات نمیکرد. در واقع آوردن مسائل دیگر شدیدا به ضرر ماست؛ بنابراین، علت فترت در دوره گذشته عدم اراده سیاسی دو طرف برای رسیدن به توافق بود.
* آقای مجتهدزاده دوره جدید مذاکرات میان ایران و (۵+۱) را چگونه ارزیابی میکنید؟
ــ انتخابات دوره جدید در حالی شکل گرفت که غرب از سیاستهای گذشته خود خسته و دچار افول سیاسی و اقتصادی شده است. دیگر برای آنها صرف نمیکند سیاستهای پیشین را ادامه دهد. ما شاهد این هستیم که در دوران گذشته چه بر سر افغانستان و عراق امد و تأثیرات این اتفاقات برای غرب تا چه اندازه گسترده بود. در اوج چنین وضعیتی در غرب، در ایران آقای روحانی انتخاب شد. از این انتخابات ترجمه درستی شد. این انتخابات، مأمور ساختن دولت برای حل بحرانهاي سیاسی و اقتصادی بود. در واقع پیام به غرب این بود که ما به شما صادقانه اعلام میکنیم، خواستار حل بحرانها و حل موضوع هستهای هستیم. خوشبختانه این پیام اثر کرد.
در پی این انتخابات، پیامهای از طرف ایالات متحده آمد، که اعلام کردند ما پیام انتخابات جدید ایران را دریافت کردیم. آنها اعلام کردند که ما هم خواستار حل بحرانها میان دو طرف هستیم. این وضعیت شرایطی را پیش آورد که ایران خواهان حل بحران است و آنها هم که از سیاستهای خود درمانده شدند، خواستار حل موضوع شدند. خوشبختانه دولت جدید در مقابل همه فشارها مقاومت کرد و در رأس دیپلماسی ایران شخص با کفایتی گذاشت. ظریف شخصی است که در تمام عمر در فرایند دیپلماسی بوده ت و در عمل هم نشان داد که درایت برای حل این مسائل را دارد. او هم تیم سیاست خارجی خود را از کسانی انتخاب کرد که تجربه و سابقه خوبی داشتند.
* نخستین مذاکرات هستهای در دوره جدید در نیویورک بود. این سفر چه تأثیری در حل موضوعات خواهد داشت؟
ــ باید خیلی دقت کرد که در بیان مسأله ایدههایی را به میان نیاوریم که سبب شبهه میان شنوندگان ایرانی شود. این شبهه این بود که تلاش شود ابتکارات دیپلماتیک ایران برای حل موضوع هستهای تعبیر به تلاش ایران به روابط دوجانبه با امریکا شود. مطلقا چنین هدفی چه رسمی و غیر رسمی تا جایی که من اطلاع دارم در میان نیست. این شبهه میتواند خدشهٔ بزرگی در کار مذاکرات باشد. آنچه از نیویورک تا این جا اتفاق افتاد تنها و تنها برای حل بحران هستهای است.
مأموریت دولت روحانی ایجاد ارتباط با امریکا نیست. در واقع در برنامهریزی سیاست خارجی اولویتبندی میشود. بحث مذاکره با امریکا مطلقا در اولویت نیست. تا آن جایی که من میفهم حتی مورد نظر هم نیست.
اگر از نظر تکنیکی و تاکتیکی به برنامهریزی خارجی نگاه کنیم، نخست باید مسائل مهم را حل کرد. از جمله بحرانهای هستهای و بحرانهایی که ناشی از آن است. اگر مثل دوران قبل بخواهیم تمام مشکلات جهان را حل کنیم به نتیجهای نمیرسیم.
در این مرحله از روابط خارجی ما بحث روابط ایران و امریکا مطرح نیست. زمانی که این روابط تبدیل به یک خواست ملی میان دو ملت انجام شود، مثل خواست ملی برای حل موضوع هستهای میتواند این موضوع نیز حل شود.
* طرف غربی میخواهد وانمود کند که تحریمها عامل آمدن ایران به سر میز مذاکره است. نظر شما چیست؟
ــ تحریمها یک عامل عمده در ایجاد بحرانهای موجود است. وقتی صحبت از حل بحرانها میکنیم، لزوما بحث تحریمها نیز میشود.
آن ادعایی که در سؤال شما آمد، این حرف اسرائیلیهاست. آنها باید این گونه استدلال کنند و از هر فضایی برای به شکست رساندن پروسه مذاکرات استقبال میکنند. ما باید برای حرفهای اسرائیلی پشیزی ارزش قائل نشویم.
در این مرحله در عمل هدف حل بحرانهای ناشی از بحران هستهای است که بین ما از یک طرف و غربیها از طرف دیگر روی داده است. امروز شرایطی پیش آمده که بحران حل شود.
*آقای دکتر بپردازیم به مذاکرات ژنو که در نهایت به بیانیه مشترک ختم نشد و به دور آینده موکول شد، تحلیل شما چیست؟
ــ من در بحثها چند بار اشاره کردم در شرایط جدید که ناشی از انتخابات ریاست جمهوری است، ما شاهد آن بودیم که هر دو طرف واقعا به مرحله حل موضوع رسیدهاند و صادقانه و فعالانه جلو رفتند.
البته ۵+۱ از ابتدای برخوردش با ایران هیچ گاه در راهبردش یکپارچه نبوده و این عدم یکپارچگی، صورتهای مختلفی به خود میگیرد. مثلا در دورهای آلمانیها، مدتی چین و روسیه و در بیشتر موارد ترمز اصلی را برای توقف مذاکرات را امریکایی میکشید. ۵+۱ زحمت بسیاری کشید تا آمریکا را نرم کند. در این دور امریکاییها همراه شدهاند، برای همین تلآویو دستپاچه شد. در دور اول مذاکرات که بیش از دو هفته پیش بود ما دیدم که نتانیاهو حتی در اسرائیل یک وضعیت عجیبی را از خودش بروز داد. او میگوید ای وای آنها دارند به موفقیت میرسند. او میگوید بزرگترین خیانت تاریخ صورت گرفته است؛ بنابراین، اسرائیل در این دوران فشار را به فرانسویها آورد تا آنها را با نیات خود همراه سازند.
* چرا فرانسوی به مخالفت پرداختنتد؟
ــ در امریکا صهیونیستها قدرت دارند اما قدرت مطلق نیستند. در فرانسه با روی کار آمدن دولت سارکوزی نفوذ صهیونیست به طور وحشتناکی افزایش پیدا کرد. یعنی خود سارکوزی یک عنصر صهیونیستی بود. در دولت اولاند نیز وزیر خارجهاش صهیونیست است. این یک وضعیت جدید در فرانسه است. تاریخ سیاسی فرانسه در جمهوری پنجم چنین چیزی را در سابقه خود ندارد. تا انتهای دولت ژان شیراک، با یک فرانسه مقتدر و مستقل روبهرو هستیم که در طول تاریخ فرانسه حتی در مقابل ابرقدرت امریکا هم ایستادگیهای بسیار تحسین برانگیزی نشان میدهند. اما در دوره جدید وضع به طور کلی عوض شد. ملت فرانسه باید در انتخاب خود بازنگری کنند. ملت فرانسه را چه شده که صهیونیستها در پوست و استخوان این دو دولت جدید اولاند و سارکوزی نفوذ کرده است. در واقع این دولتها منافع ملی فرانسه را تحتالشعاع منافع صهیونیستها قرار میدهند. البته باید گفت که دولت اسرائیل ائتلافی است. این احزاب بعضیهایشان بسیار بیمنطقتر و افراطیتر از خود نتانیاهو هستند. نتانیاهو میخواهد برای ماندن در عرصه سیاست اسرائیل نشان دهد که من تمام تلاش را برای شکست کشاندن این مذاکرات به کار گرفتهام. من فکر میکنم که اسرائیل هرچه قدرت داشته برای به شکست دادن این مذاکرات انجام داده است. اگر اسرائیل یک بار دیگر مثلا ایران را تهدید نظامی بکند، با توجه به شرایط جدید مطمئنا خود غربیها با این سیاست این کشور به مشکل خواهند خورد.
* مشکل اصلی عدم شکلگیری یک متن مشترک در مذاکرات ژنو ۵ را چه میدانید؟
ــ مذاکرات داشت به موفقیت نهایی میرسید و حتی امریکاییها که بیشترین پافشاریها را داشتند کوتاه آمدند، ولی در آخرین لحظه وزیر خارجه فرانسه تحت تأثیر مذاکرات تلفنی مستقیم که با اسرائیل داشت، ناگهان ترمز را کشید. اما این پایان کار نیست. چرا که ما راه بسیار درازی را طی کردهایم. در این راه بسیار دراز ما انرژی فراوانی را از وجود خودمان گذاشتیم. هر دو طرف منافع ملی را گرو گذاشتهاند. من گمان نمیکنم این ناحقی نتانیاهو بتواند برای همیشه حقیقت را پایمال کند، چرا که حق همیشه پیروز است، کما اینکه صحبتهایی که از دو طرف منهای فرانسه به میان آمد، همگی دال بر این است که واجب است این توافق به وجوداید.
* ارزیابی شما از مذاکرات چیست؟
ــ بیگمان ما وارد مرحله جدی از روابط دو طرف شدهایم. با توجه به طبیعت زندگی انسانی که همیشه رو به پیشرفت است، ما دیگر به دوران نتانیاهو و جورج بوش بر نمیگردیم. من با تفسیرهایی که اغلب رایج است مخالفم. این تحلیلها مبتنی بر این است که غرب فشار میاورد که ایران تعدیل شود این اشتباه است. غرب فقط یک چیز میخواهد. ایران نباید به تکنولوژی هستهای دست پیدا کند، چرا که صهیونیستها مخالف هستند. غرب هدف مهم دیگری ندارد. اینکه غرب به دنبال حقوق بشر و دموکراسی و... است، بسیار اشتباه است.
کسانی که فکر میکنند اروپاییها به دنبال این چیزها هستند، سخت در اشتباه هستند. چرا که اتفاقاتی که در منطقه افتاده، نشان داد که غرب به دنبال اینها نیست. بلکه این عوامل ابزاری برای توسعه طلبی غربی است. ما یک طبقه روشنفکر کلاسیک در ایران داریم که اینها در غرب فقط ارزوهای خودشان را میبینند و بر اساس این آرزوها پیرامون خود را تفسیر میکنند. برای این است که ما در سیاست خارجی خود بیش از۵۰ سال است که اشتباه حرکت کردیم. این که ایران تعدیل شود، فقط بستگی به منافع ایران دارد. کشورها پدیدههای جاندار هستند، چرا که ملتها تشکیل دولت میدهند. تمام خاصیتهایی که یک فرد دارد یک کشور دارد. در کجای تاریخ کدام کشور وضعیت خودش را به خاطر فشار خارجی تغییر میدهد.
اگر ایران امروز متعادل، آرام و دیپلماتیک رفتار میکند، ناشی از فشارهای امریکا نیست، بلکه ناشی از ضرورتهای ملی کشور ماست. ما تا آنجایی که لازم بود مقاومت نشان دادیم و نقش خودمان را ثابت کردیم، تا جایی که همه بازیگران سوریه امروز میگویند تا ایران در سوریه نباشد این موضوع حل نمیشود.
در واقع ملت ایران به صورت ارگانیکی بر اساس پیگیری منطق زندگی تصمیم گرفت به اینجا برسیم. شرم بر ما باشد که اگر امریکا فشار آورد و ما در مواضع خود کوتاه بیاییم. این پیام روشنی از من به روشنفکران کلاسیک باشد که بس است. بروید مطالعه کنید و طبیعت سیاست را بفهمید چیست.
پیش بینی شما از آینده چیست؟
ــ در مورد آینده نمیتوان پیشبینی کرد، اما میتوان حدسیاتی داشت. اگر ما در مذاکرات موفق شویم، با جهانی جدید روبهرو خواهیم شد. در این دنیای جدید ما نیاز نداریم با تاکتیکهای قبلی نقش خود را ثابت کنیم. پس از این ما صاحب نقش ثابت و به رسمیت شناخته خواهیم بود. ما بسیار محترمانه و مقتدرانه و عاقلانه برخورد خواهیم کرد، آن چنان که همه قدرتها تلاش خواهند کرد با ایران به موازنه برسند.
من دلم میسوزد [صدای مجتهدزاده بغضآلود میشود] نمایندگان ما در ژنو دو شب نخوابیدند طرف غربی هم نخوابید. در واقع آنها هم چنین دغدغهای دارند.
اگر موفق به توافق نشدیم باز هم باید گفت جهان سیاسی اطراف ایران دگرگون شده است. این دوران درخشان نخواهد بود اما مناسبتر خواهد بود. امیدوارم تشکیلات سیاسی ایران تحولات را از این دید ببییند. یعنی از دید ژئوپولتیک. هنگامی که ما در ژنو با شش قدرت جهانی مذاکره میکنیم، میخواهیم قدرتمان را به رخ آنها بکشیم. از بحثها دولتهای قبل را کنار بگذاریم، چرا که ما قرار است برای امروز زندگی کنیم و برای آینده برنامهریزی کنیم.