چه
خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید، علم کشی بخشی از مراسم عزاداری ایام محرم
به ویژه دهه نخست این ماه شده و تا هفتمین روز شهادت امام حسین (ع) نیز این
مراسم ادامه دارد و از این حیث نقد این مسئله با دشواری هایی همراه شده
اما در عین حال چنین فضایی نباید باعث شود تا این پرسش را پرسید که آیا علم
کشی بخشی از اصالت های مذهبی است؟
به گزارش «تابناک»، «علم: پرچم،
رعيت، نشان لشكر، بيرق، آنچه به سر نيزه بندند، درفش و در اصطلاح عزاداري
حسيني نام علم و علامت خاصي است كه هر هيئت و دسته ، ويژه خود دارد و آن را
از دستههاي ديگر متمايز ميسازد» و «علامت: صليب مانندي كه بر چوب يا آهن
افقي كه از آن از سوي پايين شالهاي ترمه آويزند و سوي زير لاله و
تنديسهايی از مرغ وپرنده روي آن نصب كنند و در ميانه از فلز طويل دارد و
بر نوك آن فلز، پر يا گلوله اي از شيشه الوان نصب كنند و اين زبانه هاي
فلزي كه به تيغ مشهور است سه يا پنج باشد كه ضمناَ قدمت آن به سلاطين قاجار
مي رسد.»
این تعاریف از فرهنگ دهخدا چنین روایت می کند که همان
تعبیر قدیمی «علم کشی» نسبت به «علامت کشی» به صواب نزدیک تر است، هرچند
آنچه امروز بر روی دست ها بلند میشود، همان علامت است که تلاش شده تا
حدودی نمادهای مذهبی به عنوان افزوده شود اما آنچنان وضعیت عجیبی دارد که
نمی توان آن را بخشی ریشه دار از تاریخ عزاداری خواند و حداکثر عمی که برای
آن در نظر گرفته میشود، دوره صفوی است.
قديمي ترين علامت هاي
ايراني در موزة توپكاپي استانبول نگهداري مي شود شايد اين علامتها كه نمونه
اي از علامت و نشان قبايل مختلف ايراني است در عصر حكومت تركمنهاي آق
قويونلوها و قره قويونلوها وجود داشته اند و دسته هاي سياسي و مذهبي از
آنها استفاده مي كرده اند. علامتها از صفحات آهني بصورت تيغه اي باريك و
بلند ساخته مي شده اند و در رأس آن علامت، نشان سنتي و قومي قبيله اي نصب
مي شده است.
درميان شيعه مذهبان نام الله و يا الله محمد و يا پنج
تن (ع) روي آن نقره كاري مي شده است. تيغه بلند و باريك آهني با صفحه اي
مدور و بزرگتر در انتهاي تيغه كه داراي قابي از فلز بود خاتمه مي يافت دور
اين قاب را با سرهاي اژدها كه از هنرهای چيني و ژاپني اقتباس شده بود مي
آراستند. تصوير اين علامتها در مينياتورهای قرن 15 ميلادي هم ديده مي شود
اين علامتها بر روي دسته ای چوبی يا فلزی قرار می گرفت و پيشاپيش دستهها
حمل میشد.
در سالهاي بعد بخصوص در دوران زنديان و قاجاريه تزئينات
ديگري به علامت هاي دسته اضافه شد و عزاداران مذهبي در ايام سوگواري با
بزرگداشت و تشريفات ديگر آنها را بكار مي بردند. در آن دوران علامتها را
پيشاپيش صف سوگواران حركت مي دادند علامتهاي قديمي تر معمولاَ پايه اي
داشتندكه كلمات مذهبي بر روي آن منقوش بود و دو اژدها با دهان باز از آن
حفاظت مي كردند كه صورت آنها نيز سوراخ بود و این در حالی است که به جز
فرهنگ چین که برای اژدها یا همان دایناسورهای اساطیری احترام قائل بودند،
در اکثر فرهنگها از جمله در میان فارسی زبانان و عرب زبان، اژدها نماد شر
بوده اما روی نماد مذهبی شان نقش بسته است!
البته به مرور زمان برای
به کار بردن هریک از این نمادها توجیهاتی نیز آمد که من باب مثال سر اژدها
به عنوان نماد لشگر جنیان ذکر شده که در روز عاشورا اذن همراهی با کاروان
امام حسین را نگرفتند اما مشخص نیست چه کسی جن را به دایناسور تشبیه کرده
است! یا خروس نصب شده بر روی علم را نماد اذان گویی و غیرت و یا شتر را با
این تعبیر که حضرت زینب و بازماندگان را با شتر به شام برده اند، نماد
اسارت خاندان تشیع خوانده اند که طبیعتاً این تعابیر وهن اهل بیت است و با
چنین تعاریفی می توان هر سال یک حیوان تازه اضافه کرد، کما اینکه بستن شیر
به علمها اتفاق نسبتاً تازه ای است.
آنچه مسلم است در جنگ های
گذشته، بیرق متشکل از پارچه ای نصب شده بر سر میله ای که نماد لشگرهای حاضر
بر آن نقش بسته بود، تنها نمادی می توانسته باشد که حضرت عباس به عنوان
علمدار کاروان امام حسین (ع) می توانسته حاملش باشد و اساساً در آن دوران
چنین نشانی وجود داشته که در فیلم های تاریخی نیز مشابهش در صف نخست مشاهده
میشود. پس از آن شاهد ظهور بودیم که هرچند این علم نیز ارتباط تاریخی با
واقعه کربلا سال 61 هجری قمری ندارد اما لااقل شباهت هایی به نمادهای
اسلامی نظیر مناره مساجد داشت و قابل پذیرش تر از علم کشی بود.
آن گونه که در برخی منابع آمده،
شاه عباس صفوی، وزير روضه خواني و تعزيه داري خود را به اروپاي شرقي «كه
در آن زمان صفويان روابط بسيار نزديك، مرموز و ويژهاي با آنها داشتهاند
ميفرستد» كه در رابطه با مراسم ديني و تشريفات مذهبي آن جا تحقيق كند.
وزير روضه خواني و تعزيه داري در رابطه با اين موضوع تحقيق كرده و بسياري
از سنتها و مراسم جمعي مذهبي و تظاهرات اجتماعي مسيحيت و برگزاري و نقل
مصيبتهاي مسيح و حواريون و شهداي تاريخ مسيحيت و نيز علائم و شعارهاي آنان و
ابزارها و وسايل خاص اين مراسم و دكورهاي ويژه محافل ديني و كليسا را
اقتباس كرده و همه را به ايران ميآورد.
در اينجا، آن فرمها و رسوم
را با تشيع و تاريخ تشيع و مصالح ملي و مذهبي ايران تطبيق داده و به آن
قالبهاي مسيحي اروپايي و محتواي شيعي ايراني مي بخشند بطوري كه ناگهان در
ايران سمبلها و مراسم، مظاهر كاملاً تازه اي كه هرگز نه در مليت ايران
سابقه داشت و نه در دين اسلام و نه در مذهب شيعه، بوجود آمد و دقیقاً به
همین دلیل است که «علامت» عیناً شکل صلیب است؛ موضوعی که در نمادهای اسلامی
امری بی سابقه تلقی میشود و اتفاقاً نمادشناسان که برای هر چیزی تعبیری
می آورند در این زمینه سکوت کرده اند!
بی شک در نیت برخی علم کش ها
شکی نیست اما بدون تردید، طبل، دهل، سنچ و نظایر اینها کارکرد جنگی داشته و
علامت های کنونی حتی همان کارکرد جنگی را نیز نداشته و کاملاً وصله شده به
فرهنگ عزاداری است. دسته بنی اسد در راه است اما آیا بنی اسد با علم های فلزی بر پیکرهای بی سر و لگدکوب شده زیر سم اسبان یزیدیان حاضر شده بودند؟!
از این حیث ای کاش هزینه های کلانی که برای
خریدن اجزای علم می پذیرد را صرف عزاداری های ریشه دار نظیر روضه خوانی و
سینه زنی کرد و اساساً برخی از همین علم کشی ها از فلسفه بزرگداشت شهدای
عاشورا پررنگ تر نشود؛ اتفاقی که در سالهای اخیر رخ داده و تعداد تیغه ها و
حتی مطلا کردن علامتها و یا میزان صدای طبل و دهل ارزش شده است. اندکی
بیاندیشیم، شاید روش های ساده تر عزاداری را بپذیریم و هزینه علم سازی را
در محرم هر سال خرج چند کودک یتیم یا یک مجلس واقعی امام حسین (ع) کنیم.