واکاوی نگاه ناشایست به افغانها
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۸ 09 January 2014
کد خبر: ۳۷۰۱۲۲
| ۱۹ دی ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۸ 09 January 2014
| |
دنیا عیوضی در مطلبی در روزنامه «شرق» نوشت: تاکسی یک جای خالی داشت و مقابل پای مسافری که کنار خیابان ایستاده بود ترمز زد. مسافری که زیر باران با لباسهای خیس منتظر تاکسی بود اما همین که می خواست سوار تاکسی شود، راننده نگاهی به او انداخت و بی آن که کاملا متوقف شود به راهش در خیابان ادامه داد و به مسافران داخل تاکسی گفت: «افغانی بود.»
از ازدواج دختران و پسران ایرانی و افغانی گرفته تا انجمنها و اشتراکات فرهنگی، ادبی افغانها در ایران و حتی حضور بازیگران افغانی در یک مجموعه تلویزیونی؛ همه و همه قدمهای خوشایندی است که به نزدیکی ملت ایران و مهاجران افغان کمک میکند. با این حال اما همچنان سالهاست که حضور مهاجران افغان در ایران با چالشهای جدی مواجه است؛ چالشهایی که از نگاه نادرست برخی از ما به فرهنگ این کشور ریشه گرفته است؛ فرهنگی که با وجود نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی آن کشور همچنان استوار مانده و ناگفتههای بسیار در گلو دارد. کافهنظر در گفتوگو با داریوش مهرجویی، دکتر محسنیانراد و اردشیر رستمی به واکاوی نگاه ناشایست شماری از مردم ایران با اتباع افغان میپردازد:
مهدی محسنیانراد، استاد دانشگاه در رشته علوم ارتباطات اجتماعی:
اگر بخواهیم درباره دلیل نگاههای ناشایست ایرانیها به مهاجران افغان صحبت کنیم باید اندکی ریشه این نوع نگاه را بررسی کنیم. حوزهای به نام ارتباطات بینفرهنگی در علم ارتباطات وجود دارد که در این زمینه بسیار مطالعه شده و کتابهایی انتشار یافته است. در این حوزه نحوه فرهنگ را در کنشهای ارتباطیشان بررسی میکنند. در اینجا احتمال کلیشهسازی وجود دارد. کلیشهسازی بهطور ساده عبارت است از تامین اطلاعات بهندرت منحصربهفرد و گاه بهندرت منحصربهکل.
ما میبینیم بخشی از مهاجران افغانی مهاجرتشان ناخواسته بود، اینطور نبود که با یک اندیشهای از قبل و با آمادگیهای درونی و رفتاری صورت گرفته باشد که بهعنوان مثال مراقب رفتارهای اجتماعیشان در کشور ما باشند یا برای آموختن فرهنگ شهروندی و اجتماعی ما تلاشی از قبل داشته باشند. بخش عظیمی از مهاجران افغان این عزیمت را انتخاب نکردند، کشور خودشان را ترک کردند. در این میان اقلیتی بودند که عامل کلیشهسازی بودند که در ذهنها ماندگار شده است.
وقتی افغانها بدون هیچ قصد و هدفی به ایران مهاجرت میکنند، بسیاری از نبایدها را در جامعه ما انجام میدهند و گاه بایدهای رفتاری را رعایت نمیکنند. بنابراین در این نوع نگاه نمیتوان مردم ایران را محکوم کرد از طرفی هم خود مهاجران افغان را هم نمیتوان مقصر دانست. بلکه یک پدیده ارتباطی اتفاق افتاده است.
داریوش مهرجویی، کارگردان سینما:
رفتار مردم در ایران با خارجیها مخصوصا اتباع افغان نکته قابل بحثی است، در بسیاری از کشورهای بزرگ دنیا پدیده مهاجرت وجود دارد و مردم آن کشورها حضور مهاجران را پذیرفتهاند و در کنار هم زندگی میکنند. من معتقدم در ایران هم باید این مسالمت و ملایمتهای رفتاری با افغانها شکل بگیرد و سعی کرد نخبگان و آدمهای باسواد افغان را جذب کرد و از آنها بهره گرفت نه اینکه تنها بهعنوان کارگران فصلی از آنها استفاده شود. در هر کشوری عدهای خارجی زندگی میکنند که بهخاطر شرایط نامساعد کشور خودشان به آن کشور مهاجرت کردهاند؛ رسمی که در تمام دنیا برقرار است.
باید دانست که افغانهایی که به ایران آمدهاند قطعا بر اثر گرفتاری کشور خودشان به سرزمین ما مهاجرت کردهاند، اما وقتی به اینجا هم میرسند گاهی برخورد مناسبی با آنها نمیشود. حضور مهاجران افغان در ایران چندان بد هم نیست چون اینها کارهایی را انجام میدهند که خود ایرانیها از انجام آن امتناع میکنند، بنابراین افغانها به نیروی کار ایران اضافه میکنند.
اردشیر رستمی، کاریکاتوریست:
جدا از هر کیش، آیین، مسلک، رنگ و جغرافیایی باید تلاش کرد به کرامت انسانی پرداخت. بهتر است فرهنگسازی درستی در راستای زیباتردیدن و ارتقای نگاهها صورت گیرد که حسنها و برتریهای مردمان افغانستان را هم دید. نگاه ما به افغانهایی که در ایران زندگی میکنند تحقیرآمیز نیست، نگاه ما به جهان دور از واقعبینی است. این فقط مربوط به افغانها نمیشود، به اعراب هم چنین دیدی داریم. البته گاهی میبینیم که مردم ایران توانستهاند با عراق؛ کشوری که هشتسال جنگ را در تاریخش با او داشت در مواردی وارد تعامل و ارتباط شوند. در حالی که افغانستانی که زبان و دین مشترک با ما دارد و زمانی بخشی از ایران بوده را با نگاه بدبینانه مینگریم.
این نگاه نشانه آن است که به پیرامونمان غلط و دور از انصاف مینگریم. دچار باورها و آموزههای اشتباهی هستیم که از کودکی بر ما غلبه کرده است. در نهایت حاصلش رفتارهای نادرستی است که گاهی در تکتک افراد جامعه نسبت به افغانها میتوان دید. واقعبینی و واقعگرایی ما تا حدی است که بیش از آنکه در جهان واقعی باشیم در جهان ایدهآلیستی زندگی میکنیم و بخشی از آن ساختهشده و غیرواقعی است.