بازدید 10073

وقتي شاكي متهمش را ناز مي‌كند!

من خيلي خوشحالم كه اين روزها بحث جلوگيري از ويژه‌خواري‌ها جدي شده، برخي گردن‌كلفت‌هاي‌شان دستگير شده‌اند و دولتمردان به‌فكر افتاده‌اند كه چرا بيش از نود درصد معوقات بانك‌ها دست كمتر از صد نفر است
کد خبر: ۳۷۸۲۴۷
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۰:۴۶ 13 February 2014
محمدحسين جعفريان در یادداشتی در تهران امروز نوشت:

ستون‌هاي مردمي روزنامه‌ها به گمان من، خواندني و اصلي‌ترين بخش آنهاست. من خيلي آنها را مي‌خوانم و چيزهاي زيادي ياد مي‌گيرم. چند روز پيش در يكي از آنها آمده بود: «سلام، خرده‌فروش كريستالي را مي‌شناسم كه پس از طي مدت كوتاهي از حبسش به بند باز منتقل شده است و صبح تا شب خرده‌فروشي مي‌كند. با و جود اينكه من به خاطر مهريه در حبسم و كارمند هم بودم، اما هر چه التماس كردم، با انتقالم به بند باز موافقت نشد، تا اينكه از سازمان متبوعم اخراج شدم ...» من خيلي خوشحالم كه اين روزها بحث جلوگيري از ويژه‌خواري‌ها جدي شده، برخي گردن‌كلفت‌هاي‌شان دستگير شده‌اند و دولتمردان به‌فكر افتاده‌اند كه چرا بيش از نود درصد معوقات بانك‌ها دست كمتر از صد نفر است و به‌سراغ پرونده آنها رفته‌اند. اما اين را مي‌فهمم كه عدالت بايد از داخل خانواده، از كوچه و خيابان و جاي پارك و صف خريد و زندان و اداره و به دقت اجرا شود ... تا به بالاترين سطوح برسد. اگر آن خشت‌هاي نخست كج گذاشته شود، اين ديوار تا ثريا كج خواهد رفت، اين تجربه را بشريت پس داده است و نيازي نيست ما تكرارش كنيم. اگر من از اين ديار سمتي تعيين‌كننده داشتم، حتما به معاونانم دستور مي‌دادم ستون صداي مردم را از تمام روزنامه‌ها جدا كنند و اگر بخشي مربوط به جايي كه من در آن مسئوليت داشتم مي‌شد، به‌سرعت پيگيري كنند. تصور كنيد چه راهي كوتاه‌تر و مطمئن‌تر از اين براي احقاق حق و پي بردن به ايرادات در بخش‌هاي فرودست وجود دارد. من نمي‌دانم آنچه در آغاز اين نوشته آمده تا چه اندازه درست است. زيرا اگر آن يا هر نمونه مشابه ديگري را مبناي قضاوتم قرار دهم، صداي صنف و اداره و گروهي در مي‌آيد و آژان و آژان‌كشي مي‌شود كه ما بهترينيم و خدوم و دلسوزيم و عوامل معلوم‌الحال خواسته‌اند چهره ما را تخريب كنند و ... از اين حرف‌ها. نتيجه آن مي‌شود كه در پايان نويسنده مي‌ماند كه هي بايد از اين دادگاه به آن دادگاه بدود. كشيده‌ام كه مي‌گويم؟!

اما فرض محال كه محال نيست. حساب كنيد آن خبر در عالم واقع رخ دهد. چه حالي براي آن جواني كه در چنين سيستمي گرفتار آمده پيش مي‌آيد؟ زندگي‌اش در اثر يك تصميم نادرست يا ناشيانه يا مغرضانه، نابود شده و به باد رفته است. او از زندان هم كه در آيد، وقتي به‌جايي برسد، هيچ بعيد نيست بي‌محابا در حق ديگري اجحاف كند. شايد از خود بپرسد، چرا نكنم، وقتي در حق من كردند؟ تعارف نداريم، هر كدام از ما قادريم ده‌ها مورد رديف كنيم كه در جاهايي به سادگي آب‌خوردن، حقمان را خورده‌اند و جز تماشا هيچ‌كاري از ما بر نمي‌آمده است. آقاي جنتي با هوشياري در خطبه‌هاي نمازجمعه، سال گذشته بود كه شجاعانه چيزي به اين مضمون گفتند كه؛ ربا و رشوه‌خواري به‌صورت علني و غيرعلني در جامعه بيداد مي‌كند... آيا آنكه رشوه‌ مي‌گيرد و آنكه مي‌دهد به چيزي به‌نام عدالت پايبند مي‌ماند. اصلا براي دغدغه‌مندان اين عرصه تره هم خرد مي‌كند؟ اينجاست كه پاي نظارت به ميان مي‌آيد. البته مجرمان و رشوه‌خواران و عدالت‌شكنان جامعه ما آنقدر مار خورده‌اند‌ كه افعي شده‌اند.

مثلا در پرونده معوقات بانكي كاري كرده‌اند، حتي خود بانك‌ها شكايت نكرده‌اند و آقاي محسني‌اژه‌اي با حيرت و اعتراض مي‌گفت: ما به تنهايي چه كنيم؟ در كدام پرونده اينها آمده‌اند يك شكايت اساسي بكنند؟ ... بانك‌ها را مي‌گفت كه ميلياردها سرمايه‌شان توسط چند نفر به يغما رفته و مديران‌شان حتي تن به شكايت درست و حسابي نداده بودند. چاره كار نظارت‌هاي فراگير و لايه‌به‌لايه و سرزده است. پيگيري همين ستون‌هاي حرف مردم. بله همين‌جا!
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست # سیل