
با نگاهی گذرا به تحولات منطقه در ماههای اخیر، میتوان به روشنی دریافت که حکومت عربستان سعودی به طور فزاینده درگیر روندی از تصمیم گیریهای شتاب زده و بیثباتی در موضع گیریهای بین المللی شده است؛ هرچند این مسأله بیشتر در چهارچوب رقابت این کشور با ایران تعبیر شده، در حقیقت، عوامل بسیار مهم دیگری نیز در این زمینه دخیل هستند.
به گزارش «تابناک»، پایگاه اینترنتی نشریه «نشنال اینترست» در مطلبی به بررسی مواضع اخیر عربستان سعودی در عرصه جهانی و ریشهشناسی این مواضع و رفتارهای خارجی این کشور پرداخته است. در این مطلب، چنین استدلال شده که به جز چشم انداز بهبود روابط میان ایران و غرب، مجموعه عوامل دیگری نیز در بیثباتی رفتارهای حاکمان سعودی تأثیرگذار بوده است.
در این مطلب به قلم «تریتا پارسی» خلاصه وار آمده است: همان گونه که باراک اوباما باید در جریان سفرش به عربستان سعودی متوجه شده باشد، این روزها تقریباً در همه مسائل مربوط به عربستان سعودی، نوعی لحن اضطراب آمیز در حاکمان این کشور دیده میشود. این اضطراب همچنین در اقداماتی چون تلاش دو ساله برای به دست آوردن کرسی موقت شورای امنیت و سپس صرف نظر از آن، ادعاهای این کشور مبنی بر اقدام یکجانبه علیه سوریه، خصومت ورزی اخیر با قطر، تعطیل کردن دفتر شبکه «الجزیره» در ریاض، ممنوع کردن کتابهای محمود درویش، شاعر فلسطینی و مخالفت با روند دیپلماتیک بر سر موضوع هستهای ایران و بهبود روابط ایران و غرب مشهود است.
مخالفت ریاض با مذاکرات هستهای ایران، به طور کلی در چهارچوب رقابتهای این کشور با ایران قابل درک است؛ به عبارت دیگر، مخالفت عربستان با این روند قابل پیش بینی بود. بیگمان حاکمان آل سعود در مقابل اینکه مهمترین رقیب منطقه ایشان در حال مذاکره برای برداشتن تحریمهای موجود علیه خود باشد و همچنین در برابر اینکه بهبود احتمالی روابط میان ایران و آمریکا، راه را برای متمایل شدن آمریکا به سمت ایران و به خطر انداختن منافع سعودیها بگشاید، بیتفاوت نمیماندند.
اما شدت واکنش ریاض را نمیتوان صرفاً بر پایه نارضایتی آل سعود از پیشرفتهای دیپلماتیک تهران توضیح داد. در حقیقت، گشایش غیرمنتظره در روابط ایران و آمریکا، تنها قسمت فوقانی کوه یخ نگرانیهای عربستان سعودی است. روندهای ژئوپلیتیکی متعددی در یک دهه اخیر به زیان منافع سعودیها جریان یافته است؛ بنابراین، ترکیبی از این عوامل، و نه صرفاً نارضایتی عربستان از دیپلماسی ایرانی ـ آمریکایی میتواند توضیح دهنده رفتار خاندان آل سعود باشد.
در این زمینه،
نخست باید اشاره کرد که ایالات متحده تولید نفت خود را به طور چشمگیری افزایش و وابستگی خود به نفت سعودی را کاهش داده است. در این چهارچوب، تولید نفت آمریکا توانسته رکورد سالهای اخیر خود را بشکند. سال گذشته، تولید نفت در این کشور ۱۵ درصد افزایش داشت که بالاترین رشد سالانه در یک کشور طی بیست سال اخیر به شمار میرود.
بر پایه برآوردهای آژانس بین المللی انرژی، ایالات متحده تا اوایل سال ۲۰۱۵ خواهد توانست جایگاه عربستان را به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت جهان تصاحب کند.
بر پایه برخی تحلیلها در خاندان سعودی، کاهش وابستگی آمریکا به نفت عربستان، «تهدیدی اجتناب ناپذیر» علیه سعودی هاست. در دهههای اخیر، جایگاه عربستان، بزرگترین تولیدکننده نفت، نفوذ سیاسی چشمگیری به این کشور بخشیده است؛ بنابراین، تولید فزاینده نفت از سوی آمریکا، میتواند تهدیدی مستقیم علیه این نفوذ باشد.
دوم آنکه انقلابهای عربی و واکنش دولت اوباما به این تحولات، فاصله بیشتری را میان ریاض و واشنگتن پدید آورده است. عربستان سعودی کاملاً مخالف خیزش مردم مصر علیه مبارک بود و حمایت آمریکا از تظاهرکنندگان میدان «تحریر» را نوعی خیانت ارزیابی میکرد.
در چندین دهه، توافقی میان آمریکا و کشورهای عرب متحد آن وجود داشت، مبنی بر اینکه دولتهای استبدادی عربی، میتوانند به ثبات در منطقه و نیز در بازارهای نفت یاری برسانند و در مقابل، آمریکا نیز از آنها حمایت خواهد کرد؛ اما با حمایت آمریکا از تحولات کشورهای عربی، این باور کلی در میان حاکمان عرب دستخوش تغییر شد.
حقیقت جدید این است که با وجود فروش گسترده سلاح از سوی آمریکا به عربستان، در صورتی که این کشور نیز دستخوش قیام و انقلاب شود، احتمالاً واشنگتن به کمکش نخواهد آمد. این بدان معناست که یک مسیر حیاتی برای تضمین بقای رژیم سعودی در بهترین حالت دستخوش بحران شده و در بدترین حالت کامل از بین رفته است.
عامل سوم که اوضاع را برای عربستان بدتر میکند، پیدا شدن زمینههای یک «بحران جانشینی» در این کشور است؛ هرچند هم اکنون ولیعهد و جانشین ولیعهد عربستان مشخص هستند، با توجه به سن زیاد آنها، نمیتوان انتظار داشت حکمرانی شان دوامی داشته باشد. در چند سال آینده، احتمالاً تاج و تخت به نسل سوم نوادگان عبدالعزیز بن سعود خواهد رسید.
حتی در بهترین شرایط، چنین تغییر نسلی میتواند پیچیدگیهایی با خود داشته باشد. در چنین دوره حساس از نظر ژئوپلیتیکی، آل سعود نخواهد توانست با یک بحران طولانی جانشینی روبه رو بوده و همزمان با فشارهای ناشی از انقلابهای عربی، تنشهای سنی ـ شیعه در مناطق شرقی عربستان و بی اطمینانی از حمایت آمریکا مواجه شود.
عامل چهارم، تغییر جهت سیاست خارجی آمریکا به سمت شرق است؛ خواه این روند با سرعت پیش بینی شده انجام گیرد یا خیر، حقیقت این است که دولت اوباما تصمیم گرفته از حضور نظامی خود در خاورمیانه کاسته و از وارد شدن به درگیریهای بیشتر در این منطقه خودداری کند. از دید برخی در ریاض (و البته تل آویو) دولت اوباما مسئولیت خود مبنی بر برقراری نظم در منطقه را فراموش و متحدان خود را رها کرده است.
اما مهمتر از همه عوامل، دیپلماسی ایرانی ـ آمریکایی میتواند به فراغت بال و رهایی ایران از مجموعهای از مسائل منجر شود؛ بنابراین، ایران خواهد توانست بار دیگر موقعیت خود را در ساختارهای سیاسی و اقتصادی منطقه بازگردانده و به دستاوردهای ژئوپلتیکی خود در منطقه مشروعیت ببخشد. در این صورت، نظم منطقهای جدیدی شکل خواهد گرفت که در آن، آمریکا به طور ضمنی پیشرفتهای ایران را خواهد پذیرفت.
اما به هر حال و با توجه به مجموعه این موارد، باید گفت که نگرانی عربستان سعودی بیشتر ریشه در ترسهای این کشور از روندهای گستردهتر ژئوپلتیکی در منطقه دارد که بهبود روابط ایران و آمریکا، تنها یکی از این روندها به شمار میرود. البته برقراری نظمی منطقهای که عربستان سعودی نیز در آن نقش آفرین باشد، مهم است. عربستان این توانایی و مسئولیت را دارد که از وقوع درگیریهای فرقهای در منطقه جلوگیری کند. با این حال، واکنشهای اضطراب آمیز سبب خواهد شد، چنین هدفی در منطقه حاصل نشود.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.