هوادار-سهامدار؛ کلید گم شده خصوصی سازی سرخابی‌ها

عبدالرضا امیرتاش*
کد خبر: ۳۹۳۳۲۸
|
۲۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۶ 15 April 2014
|
23999 بازدید
|
۱
* سالهای سال است که خصوصی سازی باشگاه‌های استقلال و پرسپولیس مطرح می‌شود و همواره یکی از شعارهای ورزشی دولت‌های مختلف را هنگام بر سر کار آمدن، این موضوع تشکیل داده است در حالی که هرگز هم اجرایی نشده و دلیل شفافی هم برای عدم انجام آن بیان نشده است. به نظر شما چرا این اتفاق نمی‌افتد؟

دو سه دلیل اصلی و عمده وجود دارد که این اتفاق رقم نمی‌خورد. سال 90 تحقیقی درباره ورود باشگاه‌های حرفه‌ای به بورس انجام دادم که نتایج آن نشان داد، عدم توانایی این باشگاه‌ها در درآمدزایی نخستین مانع انجام این کار است که دلیل آن هم قرار گرفتن مدیریت های ناکارآمد در راس هرم مدیریتی این باشگاه‌هاست.

چون در طول سال‌ها، مدیرت این باشگاه‌ها با پشتوانه دولت و بیت المال اداره شده، به جای آنکه دنبال راه هایی برای تامین مالی باشگاه و رسیدن به خودکفایی باشند و سراغ راهکارهای علمی و مدیریتی برای درآمدزایی بروند، همیشه به دنبال دست انداختن به بیت‌المال بوده و پول گرفتن از دولت، چه از سازمان تربیت بدنی در گذشته و چه از وزارت ورزش در سالهای اخیر را پی گرفته اند و نهایتا به سراغ اسپانسرهایی رفته‌اند که حمایتشان اغلب دستوری رقم خورده است.

هوادار-سهامدار؛ کلید گم شده خصوصی سازی استقلال و پرسپولیساین در حالی است که در همه دنیا باشگاه ها به عنوان بنگاه تجاری ثبت می‌شوند و فعالیت اقتصادی دارند؛ فعالیت اقتصادی در کنار فعالیت ورزشی. یک دلیل عمده محقق نشدن وعده خصوصی‌سازی این باشگاه‌ها، این بوده است.

برای اینکه این باشگاه‌ها بتوانند به بورس وارد شده و خصوصی شوند، باید ملزومات این ورود یعنی سودآوری، توانایی و شفافیت مالی و مسائلی از آن دست را دارا باشند که از آن بهره نبرده‌اند و به همین دلیل نتوانسته‌اند که وارد بورس شوند.

دلیل بعدی، همین فقدان شفافیت است که متاسفانه از هزینه‌کردهای غیرعادی در فوتبال ما نشات می‌گیرد و توانایی سوق فوتبال ما به خصوصی سازی را می‌گیرد. این موضوع هم باز به مدیریت غیر کارآمد و وابسته این باشگاه‌ها بر می‌گردد که دستشان در جیب دولت است و چون نیازهایشان از این راه برآورد می‌کند، اینها هم هرکاری دلشان خواست انجام می‌دهند و حتی از امثال زیرمیزی دادن و هزینه‌های غیر ضروری هم دریغ ندارند تا جایی که گاه می‌شنویم از یکسو از بی پولی می‌نالند و از سوی دیگر اردوهای تدارکاتی در خارج کشور را با هواپیمای اختصاصی برگزار می‌کنند.

البته منظورمان این نیست که این اقدامات بد است، بلکه می‌گوییم زمانی خوب است که از این اقدامات بهره‌ای ببریم. یک مثالی در این رابطه بزنم؛ چند سال قبل، زمانی که رئال مادرید کریستین رونالدو را به مبلغ 50 میلیون یورو خرید، با این انتقاد رسانه‌هاو برخی سهام‌داران مواجه شدند که چرا دست به چنین خرید گرانی زده‌اند. بعد از این اتفاق بود که مدیریت باشگاه تور مسافرتی خاصی را ترتیب داد و با سفر به نقاط مختلف دنیا توانست در مسیر این تور حدود 90 میلیون یورو کسب درآمد کند. این را اطلاعات مالی ثبت شده باشگاه رئال نشان می‌دهد.

اکنون باید بپرسیم که چه کسانی از عهده چنین اقدامی بر می آیند؟ آیا غیر از این است که مدیریت مسئول توانایی چنین کاری را دارد؟ مدیریتی که می‌داند باید پشتش به خودش گرم باشد و جیبی برای خرج کرد از دیگران ندارد؟

این در حالی است که می‌بینیم فوتبال ما تنها هزینه های سنگین و تدارکات آن چنانی را از آنها وام گرفته و به چیزی بیشتر از آن نمی‌اندیشد چون دستش در جیب خودش نیست؛ همین است که می‌بینیم نالیدن از کمبود منابع مالی و انتقال بدهی از هر سال به سال بعد رخ می‌دهد.

* با این تفاسیر چه باید کرد که مشکلاتی از این دست رفع شده و شفافیت مالی حاصل شود؟

باید مدیریت را پاسخگو کنیم و این گونه نباشد که حتی اطلاعات ساده مالی باشگاه‌ها را محرمانه تلقی کرده و از ارائه آنها سر باز بزنیم. این هم یکی از عواملی است که برای خصوصی سازی باشگاه ها باید محقق شود.

در حالی گاه بیان برخی اعداد و ارقام ساده در فوتبال ما جنجال به راه می‌افکند و مشکل آفرین می‌شود که می‌بینیم این دست اطلاعات در باشگاه‌های اروپایی روی خروجی سایت باشگاه نیز قرار می‌گیرد تا همه بدانند که چه بازیکن به چه نرخی خریداری شده، درآمدهای باشگاه چه بوده و... .

در انگلیس مجله و فصل‌نامه‌ای با نام «دلوتی» نتشر می‌شود که ریز نکات مالی تمام باشگاه‌ها در آن درج می‌شود؛ از نرخ بلیت و درآمدی که از محل فروش آن حاصل می‌شود تا هزینه‌کردهای باشگاه ها که گاه نشان می‌دهد کدام باشگاه‌ها متضرر شده‌اند.

اینجاست که می‌بینیم فقدان این اطلاعات اولیه و شفافیت مالی، مانعی برای خصوصی سازی باشگاه‌ها در کشورمان بوجود می‌آورد. حالا این اتفاق به دلیل لابی‌های قدرتمند موجود در فوتبال ماست که رخ نمی‌دهد یا عوامل دیگر، در نهایت می‌بینیم که سد راه خصوصی سازی در فوتبال کشورمان می‌شود.

* نظر شما درباره بحث فروش این باشگاه‌ها که گاه مطرح می‌شود چیست؟ آیا بهتر نیست این باشگاه‌ها را واگذار کنیم تا خریداران به فکر سامان دهی وضعیت آن افتاده و برای سودآوری خود هم که شده، شفافیت مالی را بر آنها حاکم کنند؟

به نظر من این اتفاق خوبی است. حتی شنیده‌ام که ظاهرا به تازگی پیشنهاد شده که سرمایه گذاران خارجی بیایند و این باشگاه‌ها را بخرند. این کار هم خیلی خوب است چون سرمایه گذار خارجی با شرایطی پا به میدان خواهد گذاشت که اصلاح روند را موجب خواهد شد و تلاش خواهد کرد که با یک سیستم درست مدیریتی بدهی ها را پرداخت کرده و سودآوری ایجاد کند.

در فوتبال دنیا هم این امر مرسوم است و می‌بینیم که حتی قدیمی ترین و پر هوادارترین باشگاه‌ها را هم به سرمایه گذاران خارجی واگذار می‌کنند. در همسایگی ما و در فوتبال ترکیه هم چنین اتفاقی رخ داده و می‌بینیم که در سایه مدیریت صحیح حتی می‌توانند برخی بازیکنان خوب دنیا را هم به خدمت بگیرند و موفق ظاهر شوند.

اگر بدانیم که با تبدیل باشگاه به بنگاه اقتصادی، نه تنها موفقیت آن رقم می‌خورد و دستش از جیب دولت کوتاه می‌شود، بلکه می‌بایست به دولت، مالیات بپردازد، قطعا در این مسیر گام های واقعی برخواهیم داشت.

در یکی از شماره‌های نشریه دلوتی که مطالعه می‌کردم، دریافتم که در سال 2009 در لیگ برتر انگلیس، باشگاه‌ها 640 میلیون پوند مالیات به دولت پرداخت کرده‌اند، که این تازه جدای کمک های غیر مستقیم فوتبال به این کشور است. اینجاست که می‌شود قیاس کرد باشگاه‌های ما چه کار می‌کنند؟

باید به این نتیجه برسیم که دنیای جدید فکر جدید لازم دارد و زمانی که این حقیقت را دریافتیم، سعی خواهیم کرد که با لابی‌های قدرتمند موجود مقابله کرده و شرایط خصوصی سازی امثال پرسپولیس و استقلال را مطرح کنیم.

چند روز پیشتر شنیدم که آقای پروین می‌گوید تیم پرسپولیس را به پیشکسوتان بدهند؛ ایشان محترم‌اند اما مدیریت یک باشگاه در دنیای امروز، حکم آن را دارد که مثلا بخواهیم هواپیمایی که بارها سوار آن شده‌ایم را هدایت کرده و خلبان آن باشیم. طبیعی است که اگر دانش مدیریت یک باشگاه را در اختیار نداشته باشیم، وضعی بهتر از این نصیب‌مان نخواهد شد که چند ده میلیارد تومان بدهی در هر باشگاه رقم می‌خورد.

هوادار-سهامدار؛ کلید گم شده خصوصی سازی استقلال و پرسپولیس

* خصوصی سازی سرخابی ها در حالی محقق نمی‌شود که از یک سو دولت جدید خود را مشتاق به وقوع آن نشان می‌دهد و از سوی دیگر، مجلس هم پای کار آمده و اعلام حمایت کرده است. این در حالی است که به رغم این شعارها، شاهدیم که به تازگی با گرفتن مدیریت پرسپولیس از رویانیان که سابقه مدیریت، البته از نوع غیر ورزشی آن را داشت، به واگذاری آن به پروین می‌رسیم. این نقض غرض نیست؟

شواهد و قرائن نشان می‌دهد که کلا اراده‌ای برای خصوصی سازی وجود ندارد. بحث آقای پروین یا آقای رویانیان هم مطرح نیست. اگر مجموعه حاکمیت، دولت، مجلس و دیگر نهادها تصمیم گرفته باشند که این باشگاه‌ها خصوصی شوند، نه آقای رویانیان به درد مدیریت باشگاه می‌خورد و نه آقای پروین که هر دو محترم‌اند، اما ببینیم یک نظامی چه کمکی می‌تواند به حل مشکلات باشگاه کند و یا پیشکسوت تیم می‌خواهد از چه پشتوانه علم مدیریت برای گرداندن باشگاه و بهبود اوضاع بهره بگیرد؟

اگر قصد خصوصی سازی داریم، به نظر من یا باید به سراغ مزاییده بین المللی برویم و راهی مانند آنچه در کشورهایی مانند انگلیس رقم می‌خورد و تیم‌ها مالکانی از سراسر دنیا دارند را به کار بگیریم و یا باید به داخل نگاه کرده و از سرمایه گذاران داخلی بهره بگیریم و البته اجازه دهیم که مالک باشگاه، اختیار کامل داشته باشد.

وقتی می‌بینیم که همه موافقند و مالکیت هر دو باشگاه‌ در اختیار دولت است، باید بپرسیم که چرا استقلال و پرسپولیس را به مانند شرکت‌های دیگری که واگذار شده‌اند، واگذار نمی‌کنند و به این پاسخ برسیم که اراده انجام آن وجود ندارد.

کافی است دقت کنیم که در عرصه مدیریت این باشگاه‌ها، تنها چند نفر هستند که مدام با هم جابجا می‌شوند و همه با مدیریت علمی فرسخ ها فاصله دارند؛ بدین ترتیب شاهدیم که حتی یک اتفاق مثبت در این سالها در  استقلال و پرسپولیس رخ نداده که پایدار باشد و نفع باشگاه در بلند مدت در آن دیده شده باشد.

* با این پیش فرض که به هر دلیل اراده‌ای برای خصوصی سازی وجود نداشته و یا نمی‌توان این امر را محقق کرد، به این پرسش می‌رسیم که چرا برای کاستن از بار مشکلات این تیم‌ها مشاورانی در مسائل مختلف در اختیار نگرفته و مدیریت این باشگاه‌ها را تقویت نمی‌کنیم؟

چند دلیل وجود دارد؛ نخست آنکه در این تیپ مدیران، خصلت پدر سالارانه وجود دارد و به حرف کسی گوش نمی‌دهند. گویی باشگاه حکم فرزندشان را دارد که می‌خواهند هر جور دلشان خواست با آن رفتار کنند. دلیل دیگر آن است که ورود افراد مشاور، حریم ایشان را به هم می‌زند چراکه اگر به دور و اطرافیان این مدیران دقت کنیم، می بینیم که همیشه خودی ها را کنار خود نگه می‌دارند.

این عوامل در کنار سنتی بودن مدیران، موجب می‌شود که هرگونه به کارگیری مشاور به شکست منجر شود. لذا اگر قصد بهبود شرایط و خروج از مخمصه گرفتار آمده این باشگاه ها را داشته باشیم، باید همان گونه عمل کنیم که پزشکان با غده چرکی مقابله می‌کنند.

اگر سیستم پاسخگویی در این باشگاه‌ها حاکم شود، با این همه طرفداران دو آتیشه که دارند، اوضاع به سرعت تغییر خواهد کرد چراکه این باشگاه ها امکانات بالقوه زیادی برای قدرت گرفتن دارند؛ وقتی می‌بینیم که طرفدارانشان از نقاط دور برای دیدن بازی تیم محبوب‌شان می‌آیند و گاه شب را با مشقت صبح می‌کنند که دیدن بازی برایشان مقدور شود، یعنی قدرتی بسیار بسیار بزرگ در اختیار داریم که به آن توجه نشده است.

ما بحثی در امور تجاری باشگاه‌ها داریم که تحت عنوان «هوادار-سهام‌دار» مطرح می‌شود. وقتی هواداران سهام دار می‌شوند، در مواقعی که باشگاه سهامش رو به نزول می‌گذارد، برخلاف جهت عادی بازار سهام عمل می‌کنند؛ در جهت منافع باشگاه محبوب‌شان. یعنی برخلاف اوضاع عادی بورس که با پایین آمدن ارزش سهام خاصی، صف فروش آن تشکیل می‌شود، هواداران باشگاه در زمان پایین آمدن ارزش سهام، به جای فروش سهامشان، صف خرید شکل می‌دهند تا از تیمشان حمایت کنند.

* به نظر می‌آید که بحث «هوادار-سهام‌دار» کلید گم شده خصوصی سازی باشگاه ها در کشورمان است. برای رسیدن به این نقطه، نخستین گام را چه می‌دانید؟

بله. اگر سهام باشگاه‌هایی مانند استقلال و پرسپولیس در بورس عرضه شود، اولا شک نکنید که به سرعت فروخته خواهد شد و حتی از نقاط مختلف دنیا خریدار خواهد داشت و دوما در زمانی کوتاه بهبود اوضاع در آنها رقم خواهد خورد به گونه‌ای که می‌توانند در منطقه و حتی جهان مطرح شوند.

گام اول شفافیت مالی است. باید ابتدا خیلی باز شرایط مالی را برای همه بیان کنند. پس از آن دولت بگوید که قصد فروش دارد تا خریداران پا پیش بگذارند. اگر از این مرحله بگذریم، مراحل بعد محقق خواهد شد چرا که خریدار می‌داند می‌بایست خودکفا باشد، خودش درآمد ایجاد کند، مشاوره بگیرد، مالیات بدهد و غیره. در نتیجه به این سمت خواهد رفت که امکاناتی مانند استادیوم برای خود تدارک ببیند و درآمدزایی داشته باشد.

بدین ترتیب مدیریت علمی حاکم خواهد شد. البته ممکن است که خریدار بخواهد از امثال آقای پروین و دیگر پیش‌کسوتان برای مشاوره ورزشی هم بهره بگیرد. این مسائل در دنیا تجربه شده است، تا جایی که می‌بینیم از یکسو امثال زیدان را به کار می‌گیرند و از سوی دیگر اینقدر به مسائل اقتصادی توجه دارند که در ساخت استادیوم‌های جدید، جایگاه‌هایی برای استقرار اسپانسرها، شبیه لابی های هتل می‌سازند تا همراه با راحتی زیاد و پذیرایی به تماشای دیدارهای تیم بنشینند.

این در حالی است که میلیاردها تومان در فوتبال ما صرف می‌شود که همه هزینه است و نه به اشتغال‌زایی کمک می‌کند و نه گردش مالی ایجاد می‌کند که ثروت حاصلش باشد. اگر کمی در نشاط آفرینی و مسائلی از این دست هم تاثیر مثبت دارد، آن را باید به حساب جذابیت‌های این ورزش و مسائل دیگر گذاشت نه مدیریت باشگاه‌ها و مسئولان.

اینجاست که هزینه‌های غیر شفاف کاری می‌کند که تا صحبت خصوصی سازی مطرح می‌شود و تحرکاتی به این منظور شکل می‌گیرد، معلوم نیست که چه اتفاقاتی رخ می‌دهد و لابی‌گری‌هایی می‌شود که سکوت حاکم می‌شود؛ درست مثل امروز که می‌بینیم تب و تاب این بحث فروکش کرده و روند ضرر به بیت المال و مردم تداوم می‌یابد.

*دکترای مدیریت ورزشی و استاد دانشگاه
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۴
انتشار یافته: ۱
صدرا
|
United States of America
|
۲۰:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
خب واضحه که اینا نمیخوان مردم بیشتر از این درگیر بشن همین قدر که مردمی هستن هم زیادیه!
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟