بازدید 28857
28857 بازدید
فروپاشی جناحهای سیاسی ایران؛ به خود بیاییم
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۷ 18 May 2014
کد خبر: ۴۰۱۲۳۲
| ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۷ 18 May 2014
| 28857 بازدید
28857 بازدید
|
ازهمان ابتدای انقلاب درجامعه ایران یک فضای دوقلو بوجود امد. فضای سیاسی وجهادی وبدنبال ان دوجریان سیاسی وانقلابی متولد شد. محور هردوجریان حضرت امام واندیشههای سیاسی او بود. جوانان انقلاب که غالبا زیر سی سال سن داشتند جریان انقلابی را شکل دادند. آنها درپاسخ به فضای ناامنی کشور وترورها وشورشها ازیکسو وتوجه به محرومین از سوی دیگر و پاسخ به تقاضاهای نهضتهای ازادیبخش جریان انقلابی را شکل دادند. به همین دلیل جریان انقلابی از دغدغه انتخابات وسیاست داخلی به موضوعات فوق توجه کرد. درجبهه بندی دردرون انقلاب شرکت نکرد. جریان دوم یک جریان جناحی بود که غالبا بالای سی سالههای انقلاب آن را بوجود اوردند ودر چهارتشکل، حزب جمهوری اسلامی ودفتر هماهنگی آقای بنی صدر و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، وروحانیت مبارز شکل گرفت. جریان جناحی تمامی انتخابات دهه اول انقلاب را انجام داد. هدف وتلاش خودرا وقف تشکیل دولت و مجلس کرد. مهمترین فعالیت جریان جناحی برگزاری سی انتخابات وتشکیل دولت و مجلسهای سی وپنج سال گذشته بوده است. جریان جناحی سیاست داخلی وخارجی دولت واقتصاد کشور را به دست گرفت. در حالی که بخش دفاع و امنیت دردست نیروهای انقلابی قرارگرفت. دفاع مقدس را اداره کردند. مناطق شورشی را ازاد کردند. کودتا را خنثی نمودند. ترورها را پایان دادند. به روستاها رسیدند. البته هردوجریان درکار یکدیگر تداخلهایی هم میکردند. مثلا جریان جناحی در پشتیبانی از جنگ و امنیت نظراتی مغایر جریان انقلابی داشت و جریان انقلابی نسبت به سیاست خارجی واقتصاد نظریاتی دیگری داشت. هرچند پس از برکناری بنی صدر به صورت مسالمتآمیز و برادرانه با یکدیگر کار میکردند و با دخالتهای بموقع حضرت امام اختلافات برادران بزرگتر و کوچکتر برطرف میشد. اما دیدگاههای متفاوت آنها در موضوعات فوق وجود داشت.
جریان جناحی
چهار گروهی که جریان جناحی را شکل داده بودند، ابتدا در دو جبهه موافقین بنی صدر و مخالفین بنی صدر آرایش سیاسی گرفتند، هرچند بنی صدر افرادی از هر کدام از سه گروه را با خود همراه کرد ولی هر سه گروه دیگر در یک جبهه و دفتر هماهنگی بنی صدر در جبهه دیگر به رقابت و سپس به منازعه با یکدیگر پرداختند. به هر حال هر دو جبهه و یا هر دو جناح اولین شکل گیری جناحی در کشور را شکل دادند. جریان جناحی به دنبال انتخابات و فعالیت سیاسی رفت وخیلی زود منازعات سیاسی بین آنها بالا گرفت. البته بنی صدر همزمان با حمله به جناح سیاسی مقابل که انرا رقیب خود میدانست به جریان انقلابی هم حمله میکرد. جریان جناحی بیشتر متأثر از فضای سیاسی دهه سی و چهل و مقداری هم دهه پنجاه جامعه ایران بودند و به همین دلیل هم مؤسسین ان بالای سی و اکثرا بالای چهل سال سن داشتند. آنها از اندیشههای سیاسی امام و از اندیشههای سیاسی احزاب وجناحهای گذشته متاثر بودند، نوعی التقاط سیاسی در برخی از آنها دیده میشد. افرادی مثل شهید بزگوار بهشتی ومقام معظم رهبری واقای هاشمی هرچند دریک جناح بودند ولی بیشتر به جریان انقلابی نزدیک بودند. و از شاگردان برجسته حضرت امام به حساب میآمدند و در مکتب سیاسی امام رشد کرده بودند.
البته در حاشیه این دو جناح یک اپوزیسیون و یک جریان ارتجاعی شکل گرفت که هر دو پس از رحلت حضرت امام به فضای سیاسی کشور وارد شدند. این دو جریان ارتجاعی و اپوزیسیون غربزده در حوادث سال ۱۳۷۸ وفتنه سال ۱۳۸۸موثر بودند.
جریان جناحی به تشکیل حزب در بیرون از دولت و مجلس و همزمان به دست گرفتن مسئولیتهای دولت و مجلس پرداختند. لذا در دو خانه زندگی میکردند؛ شبها در خانه حزبی و جناحی جلسه داشتند و روزها در دولت و مجلس به اداره کشور مشغول بودند. پس از کنار رفتن بنی صدر جناح مقابل او به دو جناح چپ و راست تبدیل شد و پس از مدتی منازعات بین آنها شروع شد. در برخی از مقاطع زمانی امام ناچارا به برخورد تند با آنها شد. بیشترین ادبیات امام درمبارزه با تفرقه وحفظ وحدت درهمین دوران شکل گرفت. حضرت امام در ماههای پایانی عمر خویش روحانیون مبارز وروحانیت مبارز را مورد تأیید قرار داد تا گروههای سیاسی کشور هر کدام با سلیقههای مختلف زیر این دو چتر سیاسی قرار گیرند. متأسفانه پس از امام رهبران این دو جریان نتوانستند در صحنه سیاسی از خود پایداری نشان دهند و لذا گروههای سیاسی با کنار زدن آنها خود به صحنه سیاسی وارد شدند. مهندسی سیاسی حضرت امام را به هم زدند. تلاش رهبر انقلاب در تأیید هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب برای حفظ ایده سیاسی امام با افراطگرایی افراد تندرو مواجه شد. جریان جناحی پس از رشد قابل توجه در دهه هفتاد سیر نزولی را به سوی فروپاشی شروع کردند، به گونهای که در انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم و انتخابات مجلس هشتم و نهم نتوانستند لیست واحدی بدهند.
جریان انقلابی
جریان انقلابی که عموما از جوانان انقلابی شکل گرفته بودند و غالبا زیر سی سال داشتند کاملا برگرفته از افکار و اندیشههای سیاسی امام بودند.
فضای سیاسی دهه پنجاه و به ویژه دهه شصت انقلاب، افکار و اعتقادات آنها را شکل داده بود. این افراد در قالب هیجده نهاد انقلابی که مهمترین آنها سپاه پاسداران و جهاد سازندگی بود شکل گرفتند، امام فرمان دادند که اعضای نهادهای انقلاب از جناحهای سیاسی بیرون بیایند. لذا مرز کاملا شفافی بین جریان انقلابی و جریان جناحی شکل گرفت. البته امام تا آنجایی پیش رفتند که هر نوع گروه سیاسی منتسب به خود یا نظام جمهوری اسلامی را از جمله حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را منحل کردند، ولی این به معنای عدم اعتقاد امام به جناحهای سیاسی کشور نبود.
جریان انقلابی تلاشهای خودرا برای نگهبانی از انقلاب و ارزشها و دستاوردهای آن قرار داد لذا یا راه سازندگی در روستاها و محرومین را در پیش گرفت و یا راه مناطق جبهه و مقابله با شورشها را انتخاب کرد. خیلی زود جریان انقلابی با حمایتهای حضرت امام و بزرگان انقلاب مانند شهید بهشتی و مقام معظم رهبری و آقای هاشمی محور اداره کشور شد.
دفاع مقدس را به خوبی اداره کرد و تمام سرزمینهای اشغالی را آزاد و کودتا را خنثی کرد. به ترورها پایان داد. مناطق شورشی در کردستان و سیستان وبلوچستان را آرام کرد. متن قدرت را در دست گرفت و جریان جناحی با وجود آنکه قدرت را در دولت ومجلس وقوه قضاییه را داشت در حاشیه قرار گرفت. جریان انقلابی پس از جنگ سیر نزولی را شروع کرد. از متن قدرت به حاشیه رفت. برخی از نهادهای انقلابی را در ادارات دولتی ادغام کردند. بقیه از جنبه مردمی بودن ضعیف و بیشتر حکومتی شدند.
نقطه مشترک جریان انقلابی و جناحی
جریان انقلابی همیشه ماهیت خود را به رهبری و انقلاب گره میزد. لذا پشت سر رهبری و ارزشهای انقلاب حرکت میکرد. جریان جناحی متفاوت بود. یکی از آنها به رهبری نزدیکتر و دیگری فاصله بیشتری داشت. در زمان حضرت امام جناح چپ به امام نزدیکتر وجناح راست فاصله بیشتری داشت. در زمان رهبری حضرت آیت الله خامنهای این حالت تغییر کرد. جناح راست به رهبری نزدیک وجناح چپ فاصله گرفت. ولی جریان انقلابی کاملا پشت سر ایشان قرار گرفت. جریان جناحی حق و باطل را به یکدیگر نسبت میدادند. به همین دلیل جریان انقلابی را یا در مقابل خود میدیدند و یا کاملا همراه خود نمیدیدند و لذا از آن ناراضی بودند.
در حالیکه جریان انقلابی چون به ولایت فقیه اعتقاد داشت در هر دو دوره با رهبری و ارزشهای انقلاب بود. اعتقادات جریان انقلابی از نوع مکتبی ولی جریان جناحی از نوع سیاسی بود. به همین دلیل جناح چپ در زمان حضرت امام به جریان انقلابی نزدیک شد، ولی درزمان رهبری حضرت آیتاله خامنهای دور شد و جناح راست در زمان امام از جریان انقلابی فاصله داشت و پس از امام اصولگرایان به جریان انقلابی نزدیک شدند. هرچند همین نزدیکی و دوری باعث یکی فرض کردن جریان انقلابی با جناحها میشد، ولی در واقعیت تفاوتهای زیادی بین جریان انقلابی وجریان جناحی وجود داشت. البته نباید به هم ریختن این مرزها را در سالهای اخیر نادیده گرفت. در سالهای اخیر با ضعیف شدن مرزهای انقلابی و جناحی باعث شد که جریان انقلابی با جناح اصولگرا یکی فرض شود. به اعتقاد برخی بدترین دوران جریان انقلابی دوران آقای احمدینژاد بود. در حالی که بسیاری آن را ظهور دوباره جریان انقلابی تلقی کردند. در حالی که همه مشاهده کردند که جریان انقلابی رخ نداد.
سرنوشت جریان جناحی
جناحهای راست وچپ دهه اول انقلاب به دوجناح اصولگرا واصلاح طلب دردهه دوم وسوم انقلاب تبدیل شد. اصلاح طلبان به برخی از ارزشها ازجمله آزادی وجمهوریت نظام وزن بیشتری دراندیشه سیاسی خود دادند واصولگرایان به اسلامیت وعدالت نقش بیشتری دراندیشه سیاسی خود دادند. اصلاح طلبان به مذاکره با امریکا واصولگرایان به ایستادگی درمقابل امریکا گرایش پیدا کردند. اصولگرایان با شعار بازیابی ارزشهای انقلاب ازدل جناح راست بوجود آمد ولی خیلی زود به یک جناح تبدیل شد. جالب است که در دهه اول انقلاب هرکدام ازاین دوجناح از ارزشهای حمایت میکردند که دردهه دوم وسوم آنها را تغییر دادند به تعبیری دیگرهردوجناح صندلیهای خودرا تغییر دادند.
ازطرف دیگر هردو جناح پس از رشد قابل توجهی که دردهه هفتاد ازخود نشان دادند، طی سالهای اخیر به شدت ضعیف شدند. بنابراین جریان جناحی ابتدا استحاله شد وبعد هم در آستانه فروپاشی قرارگرفته است. اگر جریان جناحی از ریل خارج نمیشد، حوادث تلخ ده سال اخیر صورت نمیگرفت. و اگر در آستانه فروپاشی قرارنمی گرفتند، چند لیست وچند گروه متخاصم نمیشدند.
سرنوشت جریان انقلابی
پایان جنگ پایان ناامنیها هم بود. به همین دلیل برخی تلاش کردند آن را پایان انقلاب کنند. به دلیل تغییر شرایط سیاسی ایران ازحالت غیر عادی ازقبیل شورشها وجنگ ونا امنیها به یک محیط عادی بستر جریان انقلابی خشکید و به حاشیه رفت وجریان جناحی وارد متن شد. چند اتفاق مهم شکل گرفت:
۱-فضای سیاسی کشور از فضای جهادی به یک فضای معمولی تبدیل شد. مرزهای جریان انقلابی با جریان جناحی به هم ریخت. جریان جناحی وارد نهادهای انقلاب شد وبه عضوگیری از آنها پرداخت.
۲- نهادهای انقلاب تغییر ماهیت دادند و چهارچوب دولتی به خود گرفتند. برخی از آنها درنهادهای دولتی ادغام شدند.
۳- ورود نیروهای انقلابی به سیاست جز با اجازه گرفتن ورفتن درجناحهای سیاسی غیر ممکن شد. هردوجناح محیط سیاسی را بین خود تقسیم کردند.
بازگشت به خود
امروز پس ازسی وپنج سال تجربه حکومت داری وکشورداری وزیانهای جدی ازدرگیریهای جناحی ومشکلاتی که درجامعه وجود دارد وتحریمهای ظالمانه غرب علیه ایران باید آسیبشناسی جدیدی در آرایش سیاسی کشور صورت گیرد. هردو جریان جناحی وانقلابی مورد نیاز جامعه سیاسی ایران هستند. ولی هردو جریان از ریل خارج شده ودراستانه فروپاشی هستند. عدهای نامحرم ومخالف نظام وانقلاب از این شرایط سوءاستفاده کرده ووارد جامعه سیاسی ایران شدهاند. دراداره کشور نفوذ کردهاند. برخی که کوچکترین کمک را به امام وانقلاب ودفاع مقدس نداشتند، میخواهند میراث نظام را ابتدا مصادره کنندوسپس آن را تغییر دهند. گروه دیگری که روبهروی نظام و انقلاب قرار داشتند به فروپاشی آن چشم دوختهاند.
به نظر میرسد احیاوبازسازی هردو جریان انقلابی وجناحی در کشور ما ضروری است، تحریمهای اقتصادی سرآغاز یک چالش جدید غرب با جمهوری اسلامی وایران است. این درگیری حداقل ده سال دیگر طول میکشد. مذاکرات شش ماه اخیر نشان میدهد که غرب جز یک نرمش کوتاه کار دیگری نخواهد کرد، برای سومین بار غرب ممکن است که نشان دهد قابل اعتماد نیست. حتی اگرغرب به خواست ملت ایران تن دهد وهمه تحریمها را بردارند، مشکلات کشورومردم آنقدر بالاست که جز با یک وفاق و وحدت واقعی نمیتوانیم از عهده حل همه مسائل بیرون بیاییم.
به نظر من احیا و بازسازی و اصلاح مجدد روحانیت مبارز وروحانیون مبارز از یک سو و زیر چتر قرار دادن گروهها و احزاب همسو با خود وکنترل اندیشههای سیاسی آنها که باهر سلیقهای که هستند از دایره اصولگرایی واصلاح طلبی وقانون خارج نشوند واگر خارج شدند آنها را طرد کنند، ازطرف دیگر احیای جریان انقلابی با ساز وکاری که مورد تأیید رهبری باشد وتفکیک مرزهای خود با جریان جناحی وپذیرفتن مسئولیتهای انقلابی خود در داخل وخارج از کشور در چهارچوب ارزشهای انقلاب امکان پذیر و ضروری است. جریان انقلابی در حوزههایی که جامعه ما وجهان اسلام وجامعه جهانی به آن نیاز دارد و ظرفیتهای دولتی قادر به تأمین آن نیست میتواند فعال شود. جامعه انقلابی درکنار جامعه مدنی با کارکردهای خود میتوانند بازآرایی شوند. جریان جناحی با جامعه مدنی و جریان انقلابی با جامعه انقلابی میتواند مهندسی سیاسی جامعه ایران را پوششش دهد. رهبری و ولایت فقیه نقطه کانونی و وحدت هر دو جریان خواهد بود.