اعلام رسمی حضور چهرههای فرهیخته و مترجمان میان کارتنخوابها، علاوه بر آنکه منجر به افزایش بیش از پیش نگرانیها نسبت به آتیه اهالی فرهنگ و به ویژه نویسندگان و مؤلفان به عنوان دارندگان ضعیفترین بنیانهای اقتصادی شده؛ اما آیا برای تأمین حداقل زندگی قشر فرهیخته چارهای اندیشیده میشود؟
به گزارش «تابناک»، هنوز ماجرای ثریا حکمت به فراموشی سپرده نشده است؛ بازیگری که به تازگی تا مرز چادرنشینی در خیابان پیش رفت، ولی رسانهای شدن وضعیتش، اوضاع را تغییر داد. این بازیگر سینما و تلویزیون پس از رسانهای شدن وضعیتش گفته بود: «دخترم مدام گریه میکند و میگوید: آبرویمان رفته اما من دلداریاش میدهم و میگویم: اگر من این کار را نمیکردم، باید چادر میزدم و آن وقت آبرویت بیشتر میرفت».
حقیقت امر آن است که اگر ثریا حکمت وضعیت بحرانیاش را رسانهای نکرده بود و یا اینچنین برای افکار عمومی و مدیران شناخته شده نبود، شاید اکنون در چادر ساکن بود، کما اینکه به تازگی رسماً اعلام شد، گروهی از مترجمان این مملکت کارتونخواب هستند و سوز زمستان در حالی خواهد آمد که این قشر نیز کنار کارتنخوابهای معتاد زیر پلهای عابر پیاده میخسبند.
محمدباقر قالیباف، شهردار تهران به تازگی در این باره گفته است: «... پایتخت حدود ۱۵ هزار کارتن خواب دارد... شخصا متوجه شدهام که اکثر این افراد دارای عزتنفس بالایی هستند و برخی از آنان مترجمند و چندین کتاب ترجمه کردهاند...» و بر تلاش شهرداری برای ساماندهی کارتنخوابها تأکید کرده است؛ گروهی که به طور خاص در روزهای سرد فصل زمستان، برخی از آنان در خیابانها جان میدهند.
سوای مبحث پرسابقه کارتنخوابها که حتی گرمخانهها نیز نتوانسته راهکار کاملی برای این قشر باشد، مترجمین کارتنخواب و یا دیگر قشرهای فرهنگی با چنین وضعیتی، نیاز به توجه ویژه و رسیدگی خاص دارند که تحققش باید توسط نهادی متولی آتیه و تأمین دوران ازکارافتادگی یا بیکاری چهرههای فرهنگی باشد؛ نهادی که نیست و این حجم شوراها و نهادهای فرهنگی نیز نتوانستهاند تعریفش کنند.
پیش از این هشدار داده شد، برخی مؤلفان و مترجمان چنان وضعیت مالی رو به وخامتی دارند که حاضر به فروش کتابشان پیش از نشر به دیگران به قصد انتشار به نام دیگران با هدف کسب درآمد اندک شدهاند و تنها انگیزهشان را در این زمینه نداشتن توانمندی در تأمین هزینههای معمول زندگی شان از جمله اجاره مسکن گفته اند و حقیقت آن است که این قشر بر خلاف سینماگران حتی تریبونی برای مصاحبه و بیان وضعیتشان ندارند.
در این زمینه، ضروری به نظر میرسد درباره تأمین آتیه چهرههای فرهنگی کشور و به طور خاص نویسندگان، مؤلفین و مترجمین، نهاد ملی با اعتباری قابل توجه در نظر گرفته شود تا روزی فرانرسد که آمار مرگ چند نویسنده یا مترجم در زمستانی سرد زیر یکی از پلهای پایتخت به گوش برسد؛ هرچند اراده جدی برای تغییر این اوضاع نزد نهادهای سیاستگذار دیده نمی شود.
ناگفته پیداست در دیگر شهرها و شهرستانها نسبت به پایتخت وضعیت بهتری برای اهالی فرهنگ و هنر حاکم نیست و به همین دلیل، باید پیش از آنکه وضعیت بحرانی شود و مرگ برخی چهرهها مسئولان را وادار به کاری فوری کند، تدبیری اندیشید و پایانی برای این اوضاع نگران کننده به تصویر کشید.