از مجموع فروش دوازده میلیون دلاری هفدهمین حراج کریستیز، هنر ایران با مجموع فروش ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دلارى، یکسوم کل فروش این حراج را به خود اختصاص داد تا اصلیترین بازار هنری در منطقه همچنان متعلق به هنرمندان برجسته معاصر باشد؛ اتفاقی که مشخصاً به واسطه حضور پررنگ برخی هنرمندان ایرانی در این فضاست؛ اما شاخصترین و پررنگترین این هنرمندان چه کسانی هستند؟
به گزارش «تابناک»، هفدهمین حراج کریستیز دوبى، شامگاه ۲۱ اکتبر مصادف با ۲۹ مهرماه در سالن گودفین هتل امارات تاورز دوبى، سه ساعت و نیم برگزار شد و در پایان ۱۱۸ اثر از هنرمندان ایران، ۱۰ کشور عربى و ترک چکش خورد که توانست فروش این حراجی را براى اولین بار از مرز ۱۲ میلیون دلار بالاتر ببرد و به رکورد فروش سه برابر برآورد اولیه قیمت آثار برساند.
در این حراج که چهار اثر ایرانى از نصرالله افجه اى، عباس کیارستمى، افشین پیرهاشمى و فرهاد احرارنیا نیز به فروش نرسیدند، چهار رکورد نخست این شب از آن کشورهاى عربى شد به این ترتیب که دو نقاشى از محمود سعید، هنرمند فقید مصرى به ترتیب ۸۶۹ و ۷۰۱ هزار دلار، نقاشى از حامد اویس دیگر هنرمند فقید مصرى ۵۵۷ هزار دلار و شفیق عبود هنرمند فقید لبنانى ۳۸۹ هزار دلار چکش خورد.
به رغم آنکه چهار اثر شامل دو اثر عرب، یک اثر ترک و یک اثر پرویز تناولى به این دوره نرسیدند، یک نقاشى از پرویز تناولى مجسمهساز در جایگاه پنجم ایستاد و به مبلغ ۳۶۵ هزار دلار، شش برابر برآورد اولیه چکش خورد. چهار نقاشى سهراب سپهرى، بهمن محصص و فرهاد مشیرى، رکوردهاى ششم و هفتم را از آن خود کردند.
به این ترتیب که تنه درخت کوچکى از سپهرى و نقاشى «خلال دندان» فرهاد مشیرى هر یک ۲۶۹ هزار دلار فروخته و هفتم شدند و یک اثر متفاوت از بهمن محصص و نقاشى انتزاعى از سهراب، هر یک۲۵۷ هزار دلار به فروش رسیدند که اثر محصص سه برابر قیمت اولیه چکش خورد و جایگاه هشتم را به نام ایران رقم زدند. در این شب دو مجسمه تناولى هم فروخته شد.
همچنین اثر بدون نام وی ۲۲۱ هزار دلار و مجسمه «شاعر و هیچ» ۱۸۵ هزار دلار، تابلو «Y۸۶M» مشیرى ۱۹۷ هزار دلار، نقاشى دو لتهاى رکنى حائرىزاده ۱۷۳ هزار دلار، انتزاعىهاى معروف کوروش شیشه گران ۱۶۱ هزار دلار، زنده رودى ۱۲۵ هزار دلار، تابلو «آبگوشت دیزى» ایرانى مارکو گریگوریان ۱۱۹ هزار دلار، نقاشى کوزه مشیرى و منوچهر یکتایى هر یک ۱۱۲ هزار دلار، اثر مارکو گریگوریان و رضا درخشانى هر یک ۱۰۰ هزار دلار به فروش رفت.
افزون بر این، دو نقاشى بدون عنوان زندهرودى ۸۸ و ۸۱ هزار دلار، اثر قاسم حاجىزاده ۷۲ هزار دلار، لیلى متین دفترى ۶۹ هزار دلار، دو نقاشى دیگر از رضا درخشانى ۶۳ و ۵۰ هزار دلار، نقاشى کوچکى از على بنى صدر، نقاشى از زنده یاد حسین کاظمى و اثر «روز و شب» سیراک ملکونیان ۴۴ هزار دلار و فیگوراتیوترین نقاشى انتزاعى بیتا وکیلى که نمایى زیبایىشناسانه از خلیج فارس است ۴۰ هزار دلار چکش خوردند.
همچنین نقاشىخط سرخ فام على شیرازى که سوره مبارکه حمد را در چرخش حروف بازتاب مى دهد ۳۵ هزار دلار، نقاشى انتزاعى مسعود عربشاهى ۳۵ هزار دلار، مجسمه بهمن دادخواه ۲۰ هزار دلار و یک تابلو کوچک از کویرهاى کاهگلى معروف پرویز کلانترى ۱۵ هزار دلار به فروش رسیدند.
در این میان اما آنچه در این حراج همچون بیشتر حراجهای کریسیتیز و ساتبی پررنگ بود، حضور برخی نامها بود که اساساً پرچمدار هنرهای تجسمی ایرانی در سطح بینالملل هستند. فرهاد مشیری، پرویز تناولی و بهمن محصص در این حراج نیز همچون اکثر حراجهای بینالمللی پیشتاز بودند و ظاهراً همچنان در سطح بینالمللی، این هنرمندان بیشتر توجه خریداران را به خود جلب کردهاند؛ چهرههایی که حتی بیوگرافیشان کمتر در میان عموم مردم ایران شناخته شده و به همین مناسب به بازخوانی کوتاهی از زندگی و سوابقشان میپردازیم.
بهمن محصص؛ جستجوگر جنبشی نوبهمن محصص متولد در خانوادهای لاهیجانی در رشت به دنیا آمد. خاندان محصص مشتمل بر حدود ۱۵ خانواده بود از مالکین لاهیجان و در کار تجارت چای و ابریشم بودند و در محلهٔ پردسر این شهر اقامت داشتند. به گفتهٔ حسین محجوبی «همهٔ محصصها کاراکتر غریبی داشتند ولی بهمن از همه پیچیدهتر و خاصتر به نظر میرسید».
در چهارده سالگی در کارگاه و نمایشگاه محمد حبیب محمدی، نقاش گیلانی که هنر را در آکادمی هنر مسکو فراگرفته بود، آغاز به کار کرد. پدر او کارمند ادارهٔ تلگراف و تلفن بود و به تهران منتقل شد. به گفتهٔ محجوبی «خیلی با کسی نمیجوشید و فکر میکنم بهمن خان این بدعنقی را از او به ارث برده باشد». او با بزرگان زمان خود نظیر نیما، فروغ فرخزاد و آل احمد معاشرت داشت. در زمان اقامت خانوادگی در تهران، محصص چند ماهی در دانشگاه هنر تهران به تحصیل پرداخت.
بهمن محصص در سال ۱۳۳۳ به اروپا سفر کرده و در ایتالیا ساکن و در آکادمی هنر رم مدتی نزد فروچیو فراتزی به آموختن هنر مشغول شد. حاصل این دوره از زندگی محصص، چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در داخل و خارج ایتالیا و شرکت در نمایشگاههایی چون بیینال (دو سالانه) ونیز، سائوپائولو و پاریس بود.
در سال ۱۳۴۲ به امید برپا کردن جنبشی نو در هنر کشورش به ایران بازگشت و در نمایشگاهها و کنفرانسها و برنامههای متعددی شرکت کرد. محصص آثاری از پیراندلو، مالاپارته و کالوینو را از ایتالیایی و آثاری از اوژن یونسکو و ژان ژنه را از فرانسوی به فارسی ترجمه کرد.
محصص از پیشگامان طراحی صحنهٔ تئاتر در ایران بود. او نمایش صندلیها، اثر اوژن یونسکو را به روی صحنه برد. او برای این نمایش تعدادی صندلی دکوراتیو و اکسپرسیو طراحی کرد که وقتی کنار هم قرار داده میشدند، جنگلی آبستره را به ذهن متبادر میکردند.
طراحی دیگر او برای تولید هنری چهارم از لوییجی پیراندللو به مناسبت صد سالگی آن بود که در آن فرمهای فلزی تندیسی در تضاد با پردههای سادهٔ کیسهای قرار گرفته بود. در سال ۱۳۴۸ (۱۹۶۹) از ادامه فعالیت در ایران صرفنظر کرد و به رم بازگشت و در همانجا به ادامه زندگی و کار پرداخت. او پسرعمو اردشیر محصص بود.
او جزو نخستین نقاشان و هنرمندان ایرانی بود که نقاشی را به شیوه غربی آموختند و آن را با نگاهی شرقی آمیختند. محصص به دلیل عوارض ناشی از بیماری ریوی در ششم مرداد ماه ۱۳۸۹ در ۷۹ سالگی چشم از جهان فرو بست.
پرویز تناولی؛ از مجسمه سازی تا جواهرسازیپرویز تناولی در سوم فروردین ماه سال ۱۳۱۶ در تهران و در محله دروازه شمیران در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. وی از ده تا یازده سالگی فعالیت هنری خود را با نوازندگی ویلن زیر نظر استادانی چون نیک نواز و ابوالحسن صبا آغاز کرد. تناولی تحصیلاتش را در دبیرستان ادیب ادامه داد. هنگام تعطیلی دبیرستان به هنرستان کمالالملک میرفت. در سال ۱۳۳۲ هنرستان هنرهای زیبا در تهران راه اندازی شد و او در رشتهٔ مجسمهسازی نامنویسی کرد.
وی پس از گذراندن دوره سه ساله مجسمهسازی در هنرستان هنرهای زیبا در سال ۱۳۳۵ به ایتالیا رفت و در آکادمی هنرهای زیبای شهر کارا مشغول به تحصیل شد. پس از دو سال مقدار پولی که وی از طریق تدریس موسیقی و کمکهای مالی خانوادهاش پسانداز کرده بود تمام و در سال ۱۳۳۶ مجبور شد به ایران بازگردد.
او خود میگوید: «هرچند بازگشت به تهران، ناشی از ضرورت فراهم کردن پول و یا شاید گرفتن یک بورس بود، عملاً فرصتهای خوبی برای من به وجود آورد. در مدت چند ماهی که در تهران ماندم، کارهای زیادی ساختم و دو نمایشگاه تشکیل دادم.
در نمایشگاه اول طرحِها و حکاکیهایی که عمدتاً در ایتالیا اجرا کرده بودم نشان دادم. بیشتر این طرحها را از روی مدل کشیده بودم، اما تعدادی طرح هم که در تهران از دستههای سینهزنی تهیه کرده بودم، کنار آنها به نمایش گذاشتم. موضوع حکاکیها عمدتاً حمامهای عمومی و یا نوازندگان دورهگرد بود. علاوه بر آن، کارهای منوچهر شیبانی شاعر و نقاش نیز در آنجا به نمایش درآمده بود».
تناولی در دی ماه ۱۳۳۶، آثاری کاملاً متفاوت شامل حکاکیها، مجسمههای سفالی و مجسمههای ساخته شده از آهنقراضهها را در تالار به نمایش گذاشت. این نخستین بار در ابران بود که مجموعهای از آثار یک مجسمهساز به نمایش درمیآمد.
پس از برگزاری این نمایشگاه بود که در اواخر سال تناولی با وزیر فرهنگ آن زمان، مهرداد پهلبد، آشنا شد و توانست از وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) بورسی برای ادامه تحصیلاتش در ایتالیا بگیرد. این بار او به میلان رفت و نزدیک به دو سال در آکادمی بررا (Brera) نزد مارینو مارینی مجسمهساز برجسته ایتالیایی آموزش دید.
او در سال ۱۳۳۸ دیپلم خود را با کسب مقام اول به لحاظ برتری نمرات تحصیلی از آکادمی بررا دریافت نمود و شانزده اثر او به عنوان بهترین آثار یک فارغ التحصیل مجسمهساز آن سال در گالری ری ماگل (Re Magl) شهر میلان به نمایش گذاشته شد.
در همین ارتباط رناتو گوتسونی Ronato Guzzoni درباره او نوشت: «پرویز تناولی مجسمهساز، صاحب نعمت خود شناسایی است که همه کس از آن برخوردار نیست. قصهٔ الهامات او ریشههایی دارد که به حکایات قدیم ایرانی مربوط میشود. مجسمهسازی در ایران طی قرنها متروک مانده بود و جای آن را هنرهای تزیینی مانند قالیبافی، گچبری، کاشیکاری و... گرفت. این هنرها با آنکه به نهایت ظرافت خود رسید، جای مجسمهسازی را نتوانست پر کند. پرویز ایرانی جای خالی هزار سال را پر کرده است...».
مجسمههای پرویز تناولی یک فرق عمده با مجسمههای دیگران دارد. مجسمه اساسا به معماری ظاهریاش متکی است، اما تناولی در مجسمههایاش به فضا و شکل درونی مجسمه اهمیت میدهد. یک فضای درونی راز آلود که بر شکل بیرونی مجسمه تأثیر میگذارد و نشان این رازآلودگی، قفل و بست و زبانههایی است که در اعضا و جوارح مجسمهها کار میگذارد یا به وجود میآورد.
مجموعه مجسمههای «هیچ»، «دستها» و «قفل و قفس» را میتوان در زمره معروفترین آثار تناولی قرار داد. اثر پرسپولیس وی در حراج کریستی در دبی، به مبلغ دو میلیون و ۸۴۱ هزار دلار بفروش رفت که در تاریخ حراج کریستی در خاورمیانه، رکوردی بیسابقه است. از دیگر آثار وی میتوان به اثر شاعر ایستاده اشاره کرد.
پرویز تناولی از جمله کارشناسان فرش ایرانی و بافتههای عشایری نیز محسوب میشود. او سالهای زیادی برای شناخت گبه، میان عشایر وروستاییان رفت و آمد داشت و سرانجام با چاپ مقالهای پژوهشی در لندن در سال ۱۹۸۳م، آن را به جهانیان معرفی کرد. او همچنین مجموعهای از جواهرات را طراحی و ساخته است که با استقبال خوبی روبهرو بوده است.
فرهاد مشیری، صاحب گرانترین اثر ایرانفرهاد مشیری رکورددار فروش گران قیمتترین آثار هنر در ایران به عنوان نخستین هنرمند خاورمیانه شناخته میشود که اثرش به فروش یک میلیون دلاری رسیده است. این هنرمند در سال ۱۳۴۲ در شیراز به دنیا آمد و به واسطه پدرش که یکی از سرمایهداران شیراز و صاحب چند سینما بود و البته استعدادی که داشت، از دوران نوجوانی به هنر و به ویژه سینما علاقهمند شد.
خودش در این باره میگوید: «پانزده سال در شیراز بودم. پدرم در شیراز صاحب سینما بود و من با سینما بزرگ شدم. اوایل تصمیم داشتم معمار شوم. در دوره دبیرستان، معلم هنرم گفت: حالا چقدر عجله داری، دو سال برو دانشگاه هنر و بعد معماری بخوان. من هم چون شاگرد حرف گوش کنی بودم به دانشگاه هنر رفتم.»
مشیری کم کم به سمت طراحی و نقاشی گرایش پیدا کرد و عشق و علاقهاش به هنر و داشتن مهارت نسبی او در طراحی همراه با تشویقهای پدر سبب شد تا این مسیر را به صورت جدی ادامه دهد. وی در سال ۱۳۵۸ به ایالات متحده رفت و در حومه لس آنجلس ساکن شد و در همان جا آنجا تحصیلات مقدماتی را به پایان رساند و در سال ۱۳۶۰ در انستیتوی هنر کالیفرنیا ثبت نام کرد.
مشیری زمانی به این مدرسه وارد شد که هنرمندانی چون «جان بالدساری (نقاش مشهور آمریکایی)» و «مایکل اشر» در این مدرسه تدریس میکردند، بنابراین دوران تحصیل او در این آکادمی با یکی از دورههای درخشان این مدرسه مصادف شد.
اولین نمایشگاههایش را که یک چیدمان ویدیویی گروهی در سال ۱۳۶۶ با نام «پایان» و یک چیدمان در گالری Black Salad در سال ۱۳۶۷ بود را هم در لس آنجلس برگزار کرد.
مشیری در این باره اظهار میدارد: «من در دانشگاه هنر، سینما و انیمیشن خواندم. بعد از سه سال تحصیل در دانشگاه، محترمانه عذرم را خواستند؛ برای اینکه آن موقع دغدغهام دسترسی به دستگاههای جدید دیجیتال و سینما بود. چهار، پنج سال بعد از ترک تحصیل در دانشگاه هم در لس آنجلس بودم تا اینکه دریافتم این شهر آنجایی نیست که من دنبالش هستم. در عین حال پدر و مادرم در ایران زندگی میکردند و از این رو به ایران برگشتم».
فعالیت هنری او در آغاز با تصویر، سینما و ویدیو آرت آغاز شد، اما از سومین نمایشگاهش در گالری «دوروتی گلدین» به سمت نقاشی و میکس مدیا شد. پس از ۱۲ سال اقامت در ایالات متحده، در سال ۱۳۶۸ به ایران بازگشت و به تهیه و تولید فیلمهای انیمیشن کامپیوتری و کتاب برای کودکان به سفارش سازمان یونیسف پرداخت و پس از آن پیوسته به کار در عرصه نقاشی پرداخت.
در سال ۱۳۷۸ فرهاد مشیری با الهام از خمها و کوزههای سفالینی که در شیراز دیده بود یک سلسله نقاشی کشید که بعدها به «نقاشیهای کوزه» معروف شدن وتا کنون هم مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است. آثار این هنرمند خیلی زود مورد توجه هنر دوستان و منتقدان هنر قرار گرفت و کم کم به سمتی رفت که آثار او در حراجیهای بین المللی با قیمتهای بالا خریداری میشدند.
نقاشیهایی مینی مال از کوزههای سفالین روی بومهای بزرگ، تخت و با پسزمینههایی تک رنگ، که به روی نقش سطح کوزهها، کلمات یا عباراتی ساده چون «عشق»، «گذشته، گذشته است» یا «فقط من» در قالب خطاطی و خوشنویسی ایرانی، با مرکب و رنگ و حروف درشت حک شده بودند از جمله آثار فرهاد مشیری است.
وی اعتقاد دارد: «منجوق دوزی یک آگهی روزنامه همشهری یا کاربرد کلماتی چون عشق، تا ابد عاشقتم و... مصداق این ارتباط با پیرامون است. لایه اول معنایی این آثار شاید سادهانگارانه تلقی شود اما لایههای معنایی بعدی برداشتهای تازه تری نصیب مخاطب میکند و او را قلقلک میدهد...».
نمایشگاههای متشکل از نقاشی و چیدمان و دورهای از چیدمانهای سفرههایش با بشقابهایی نقش دار، با رویکردی جدید برای رسیدن به نوعی پاپ آرت جدید ایرانی از جمله دورهاهایی بود که در زندگی هنری او مورد توجه قرار گرفته است. نمونه دیگر استفاده مشیری از شمایلهای جهانی را میتوان در قالیچه پرنده (۱۳۸۶) یافت، اثری که با قیمت بیسابقهای در حراجی کریستی فروش رفت.
«کار من، هنری مردمی است. چیزی که من را دگرگون کرده و از آن لذت میبرم برخلاف تصور برخی که فکر میکنند، منزوی هستم، اتفاقا من از همه بیشتر عاشق چیزهاییام که مردم برای آنها ارزش قایل نیستند».
جالب آنکه خود او در این باره که در هنر چه سبکی را دنبال میکند نظر جالبی دارد «خُب، در واقع من یک نقاشم... همه کارم راجع به ساده کردن است. یک بار اتفاق بامزه دیگری برایم افتاد. در تاکسی نشستم و راننده سر صحبت را باز کرد.
پرسید کارتان چیست؟ گفتم من یک آرتیستم، نقاشم. گفت: خب چطوری نقاشی میکنی. اولش ماندم چه بگویم. پرسید کوبیسم؟ گفتم نه نه، گفت سوررئال؟ گفتم نه، گفت حتما رئال! گفتم نه. گفت آها، شما کانسپتاید. گفتم آره خودشه. کانسپتام. کانسپت کار میکنم و واقعا هم کارم کانسپت است! کلی گویی مضحکی است؛ ولی کانسپت کار میکنم. کانسپچوال آرت نیست، کانسپت است».
اما آنچه سبب شده تا مشیری را در جهان مطرح کند سبک خاص و به نوعی منحصر به فرد او در هنر است؛ سبکی که او را به یک هنرمند میلیون دلاری مبدل کرده است. فرهاد مشیری در سال ۲۰۱۲ در فهرست ۵۰۰ هنرمند برتر جهان در سال ۲۰۱۲ قرار گرفت. آخرین موفقیت او در عرصه بین المللی نیز در حراجی کریستی و با فروش اثر «باغ اسرار» به قیمت ۹۸۶ هزار دلار رخ داد.