مصطفي داننده در ابتکار نوشت:
پياده روي را هم ميشود زين پس در ادبيات سياسي ايران وارد کرد و براي آن تحليل نوشت، گفتوگو کرد، کتاب نوشت و يا حتي محکوم کرد. اين روزها اما بيشتر از تحليل و گفتمان شاهد محکوم کردن هستيم. محکوم کردن يک پياده روي در ژنو ميان ظريف و جان کري وزير امور خارجه آمريکا کاري است که امروز بسياري آن را انجام ميدهند بدون آنکه دليل خاصي براي آن پيدا کنند آن را توهين به شهدا، زمخت، ضعيف و... خواندند. شايد علت بزرگ اين انتقادها به خاطر اين است که هنوز در ايران برداشت درستي از ديپلماسي وجود ندارد.
ديپلماسي در عرصه جهاني ابزاري براي کسب منافع ملي براي کشورهاي مختلف است. سياستمداران در گفتگوهاي دو جانبه يا چند جانبه خود سعي ميکنند از اين سلاح کارآمد به نفع خود استفاده کنند و منافع ملي کشورشان که همان خواست مردم است را تامين کنند. پياده روي ظريف و جان کري نيز در همين چارچوب تعريف ميشود. يک فعاليت ديپلماتيک براي کسب منافع ملي در مقابل کشورهاي 1+5.
مردم با راي به حسن روحاني در مقابل تفکر ضد مذاکره يعني سعيد جليلي، نشان دادند که دوست دارند پرونده هستهاي ايران از طريق مذاکره حل شود و آنها هرچه زودتر تاثير آن را در زندگي خود ببينند. دولت يازدهم در اين ميان با يک استراتژي بزرگ تصميم گرفت مذاکره بيهوده با مسئول اتحاديه اروپا را به تصميم گيرنده اصلي 1+5 يعني آمريکا منتقل کند. تقريبا همه جريانهاي سياسي ايران و دنيا ميدانند که چشم 5 کشور عضو اين گروه به دهان آمريکاست و آنها هيچگاه بدون جلب نظر مثبت ايالات متحده، کاري را در عرصه مذاکرات هستهاي انجام نميدهند.
روحاني، ظريف و تيم ديپلماسي جمهوري اسلامي تصميم گرفته است به جاي دوباره کاريهاي سياسي، يک راست به سراغ رهبر اين گروه برود و با آنها سرمنافع ملي ايران مذاکره کند. پياده روي ظريف هم در اين چارچوب تعريف ميشود. او براي عکس انداختن يا استفاده از هواي ژنو به پياده روي نرفته است بلکه او براي مذاکره و تامين منافع ملي حاضر به رايزني با طرف آمريکايي شده است. ميشود اين پياده روي را به شناساييهاي اطلاعاتي قبل از عملياتهاي مقدس تشبيه کرد. حاصل اين مذاکرات را ميشود در نطق رئيس جمهور آمريکا مشاهده کرد. اوباما رو در رو با جمهوريخواهان کنگره از وتو کردن تحريمهاي تازه عليه ايران ميگويد و به آينده مذاکرات اميدوار است.
نميدانم چرا ميخواهيم به بهانههاي مختلف و البته سياسي تيم مذاکره کننده هستهاي را تضعيف کنيم و آن را برخلاف منافع ملي ميدانيم و مذاکره با کري را زير پاگذاشتن خون شهدا ميناميم. مگر نه اينکه در دهه 70، مرندي وزير بهداشت دولت هاشمي با صدام ديدار کرد در حالي که صدام خون هزاران ايراني را به زمين ريخته بود؟ اين ديدار حاصل تصميم سران کشور بود که در آن به دنبال تامين منافع ملي ايران بودند. آيا آنها هم خون شهدا را زير پا گذاشتند و با صدام ديدار کردند؟
امروز وقتي ميبينيم اتحاد آل سعود و اسرائيل عليه ايران شکل ميگيرد، نشان ميدهد که گفتمان تازه ايران به خوبي جواب داده است. امروز عربستان و اسرائيل از توافق ايران و آمريکا وحشت دارند و تمام تلاش خود را ميکنند تا اين معنا اتفاق نيفتد اما در گذشته آنها از تصميمات دولت احمدي نژاد در عرصه سياست خارجي راضي بودند. تصميماتي که باعث ميشد کشورهاي مخالف ايران بدون هيچ زحمتي شاهد منزوي شدن ايران در منطقه وجهان باشند. با روي کارآمدن روحاني اما اين خواب شيرين کشورهاي مخالف ايران به پايان رسيد و آنها امروز با کابوسي به نام ايران روبرو هستند.
بهتر بود کساني که امروز نگران از بين رفتن منافع ايران هستند، در زمان نامه نوشتن احمدي نژادبه سران آمريکا و کشورهاي غربي کمي نگران بودند. نامههايي که حتي با کوچک ترين واکنشي روبرو نشد بلکه زمينه ساز تمسخر ايران را نيز فراهم کرد. آن روز آن نامهها به نامه پيامبران تشبيه شد اما وقتي درست فکر کنيم ميبينيم که عزت ايران در آن نامهها زير پاگذاشته شد.
به نظر ميرسد حملههايي که امروز به ظريف ميشود نه از سر نگراني براي منافع ملي بلکه از سر منافع سياسي باشد. منافعي که از خرداد 92 در خطر افتاده است و ممکن است در اسفند 94 به پايان خود برسد. بايد بدانيم که ظريف در چارچوب گفتمان جمهوري اسلامي و براي تامين منافع ملي در حال مذاکره با آمريکا در پشت ميز با پياده رويهاي ژنو است!