تفاوت «منطقه حفاظت شده» با دیگر مناطق چیست؟ کافی است کمی درباره این سوال تامل کنید تا همه کمبودهایی که مناطق حفاظت شده کشورمان با آن دست به گریبان هستند برایتان ملموس شود!
به گزارش «تابناک»، آتش سوزی جنگ های بلوط مناطق حفاظت شده شرق ایلام نه نخستین نمونه از این حوادث تلخ است و نه حتی همزمانی وقوعش با روزجهانی محیط زیست عاملی برای شاخص کردن آن به شمار میآید چراکه نیم نگاهی به اخبار حریق رخ داده در مناطق حفاظت شده و جنگل ها در کشورمان ثابت میکند که همه با آتش سوزی، زغال و بعد خاکستر شدن هکتارها هکتار جنگل خو گرفتهایم؛ چه در جنگل های در حال احتزار بلوط در غرب کشور باشد و چه در ذخیره گاه زیست در شمال میهنمان!
سالهای سال است که با سهل انگاری های برخی مان میراث کهن این سرزمین به چشم بر هم زدنی آتش میگیرد و بعد اینقدر ضعیف بودنمان در مقابله با بحران رخ داده خودنمایی میکند که نمیتوانیم آتش را مهار کرده و خاموش کنیم تا ده ها هکتار بسوزد و خاکستر شود و همه چیز به روال عادی باز گردد.
شاید این جملات اغراق آمیز به نظر برسد ولی وقتی میبینیم در این همه آتش سوزی رخ داده هیچ تجربهای کسب نکردهایم و هیچ امکاناتی به امکانات مهار آتش سوزی جنگل های ارزشمندمان نیافزودهایم، درخواهیم یافت با داستانی حقیقی مواجهیم نه بزرگ نمایی کمبودها. حقیقتی تلخ که چه بخواهیم و چه نخواهیم به زودی بار دیگر با حریقی گسترده در یکی دیگر از جنگ های کشورمان خودنمایی خواهد کرد و به یادمان خواهد آورد که آتش سوزی جنگل های بلوط شلم هم هیچ درسی برایمان به همراه نیاورد.
باز دست مردم خونگرم منطقه درد نکند که برای مهار آتش سوزی اخیر بسیج شدند و خود را وقف نجات جنگ های بلوط کردند. آنهایی که نه میدانستند چه باید بکنند و نه حتی مطمئن بودند که حضورشان مفید خواهد بود اما خود را به منطقه آتش سوزی وسیع رساندند تا با تمام توان مانع از سرایت آتش به دیگر نقاط شوند و به کمک ایشان بود که آتش تنها 24 ساعت دوام آورد و نتوانست بیش از 90 هکتار بسوزاند و تخریب کند.
البته این واکنش عمومی یک خیر بزرگ دیگر هم جز مهار آتش و مقابله با گسترش آن داشت؛ اینکه مسئولان منطقه توانستند کمبودهایشان در مهار آتش را فریاد بزنند و استدلال کنند که صرف بهره مندی از نیروی انسانی نمیتواند برای مقابله با بلایایی تا این اندازه وسیع کافی باشد. کمبودهایی که یکی از مهم ترین هایشان، کمبود بالگرد است که میتواند به کار جابجایی نفرات، ارزیابی منطقه گسترش حریق و شناسایی گلوگاه های مقابله با آن و حتی اطفا حریق به کمک آبپاشی هوایی بیاید اما جنگ های با ارزش کشورمان از آن محرومند.
این کمبود بارها در مواقع بروز بحران هایی از این دست مطرح شدهاند اما به هیچ فرجامی نرسیدهاند تا جایی که میبینیم برای ساماندهی مردم دلسوزی که برای مهار آتش خود را به منطقه حادثه رساندهاند هم برنامه ای نداریم تا صحنه هایی از مهار آتش در جنگل های بلوط ایلام روایت و ثبت شود که دردناک هستند؛ تلاش برای خاموش کردن آتش با حمل آب به کمک نایلون و دبه و خاک پاشیدن با دست روی شعله های حریق!
یعنی کمبود اصلی مان در این زمینه نه بالگرد، که نیروهایی دوره دیده و ماهر برای حریق های گستردهاست که در این مواقع بتوانند سرکردگی گروه های داوطلب و مردمی را عهده دار شده و به کمک امکانات حداقلی ای مانند وسایل اطفا حریق، حداکثر بهره را از وجود این داوطلبان برای کاهش خسارات بگیرند.
یعنی حتی برای وقوع حوادثی از این دست به اندازه کافی بیل هم نداریم که اگر داشتیم، لازم نبود برخی با دست خالی با آتش دست و پنجه نرم کنند؛ یعنی حتی برنامه و عزمی برای گردآوری کپسول های اطفا حریق موجود در ادارات و نهادهای دولتی و اعزامشان به منطقه حریق گسترده نداریم؛ یعنی حتی به فکرمان نرسد که میشود برخی ماشین آلات سبک را بار کامیون و تریلی کرد و به منطقه حریق فرستاد تا خیالمان راحت باشد که آتش از محدوده حائل خاصی وسیع تر نخواهد شد؛ یعنی هیچ نداریم، هیچ!
اینجاست که جا دارد غصه دار شویم و از این همه بی خیالی رنج بکشیم و به یاد آوریم که همه تاکید، توصیه و هشدارها برای مراقبت از محیط زیست و حیات وحش، نه برای ردیف بودجه در نظر گرفتن برای ایشان، که برای پیش بینی خطراتی که این سرمایه ها را تهدید میکند هم هست و کیست که نداند در مقابله با این تهدیدها و خطرات، مهار آتش جایگاه بسیار بالایی دارد.
کیست که نداند با توجه به خشکسالی های فراگیرو کمبود بارندگی ها و در اثر باران هر روزه گردو غبار بر جنگل هایمان، استعداد آتش سوزی درختان بسیار بیشتر شده و کوچکترین خبطی به کمتر از ده ها هکتار خاکستر شدن تمامی نخواهد یافت؟ پس چرا کسی کاری نمیکند؟ آیا تنها کمبود بالگرد داریم یا همانگونه که آتش سوزی اخیر نشان داد، کمبودهایمان به اندازهای است که بالگرد در جمعشان گم است؟!