بازدید 15612
15612 بازدید
آیا یک توافق هستهای سیاست منطقهای ایران را تغییر خواهد داد؟
در این ارتباط، یک بحث غالب در آمریکا معتقد است که رفع تحریمها در نتیجه توافق هسته ای و دستیابی ایران به منابع مالی بلوکه شده خود که بیش از 100 میلیارد دلار است سبب تهاجمی شدن ایران در مسائل منطقه ای و کمک مالی به گروههای طرفدار خود مثل حزب الله میشود و این به ضرر صلح و ثبات منطقه ای و به تبع منافع آمریکا و متحدانش است.
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۳ 11 July 2015
کد خبر: ۵۱۶۱۷۵
| ۲۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۳ 11 July 2015
| 15612 بازدید
15612 بازدید
کیهان برزگر در یادداشتی با تیتر «همکاری منطقه ای با آمریکا نیاز به اعتماد سازی دارد*» برای تابناک نوشت:
در حالی که جهان چشم انتظار یک توافق جامع هسته ای بین ایران و قدرتهای بزرگ در روزهای آینده است، یک نکته مهم دیگر تأثیر مثبت این توافق بر همکاریهای ایران و آمریکا در حل مسائل منطقه ای است.
دستیابی احتمالی به یک توافق هسته ای در نتیجه اعتماد سازیهای اولیه نسبت به آمریکا در سیاست داخلی ایران بوده است. همکاری ایران و آمریکا در مسائل منطقه ای هم نیازمند بهکارگیری چنین مدلی است که بیش از هر چیز بستگی به تغییر نگاه و اعتماد سازی نسبت به اهداف منطقه ای آمریکا دارد.
یک دیدگاه غالب در آمریکا قوت اصلی سیاست منطقه ای ایران را صرفا در ائتلاف سازی با گروههای سیاسی دوست مثل حزب الله و حماس و گروههای شیعی در عراق و یمن و غیره میداند؛ هرچند از یک نگاه واقعگرایانه این ائتلافها نقطه امتیاز ایران هستند، باید توجه داشت که تداوم یک سیاست فعال منطقه ای برای تأمین منافع ملی در درجه نخست ریشه در سیاست داخلی کشور دارد و به طور سنتی مورد حمایت تمامی گروههای سیاسی، البته با روشهای دستیابی متفاوت است.
به عبارت دیگر، حفظ منافع ژئوپلتیک و ایدئولوژیک ایران در عراق و سوریه و یمن یا آنچه محمد جواد ظریف، وزیر خارجه از آن به عنوان ضرورت حفظ ثبات و امنیت و ارزشها و مبارزه با افراط گرایی در منطقه بزرگتر خلیج فارس یاد میکند، یک اصل پایدار در سیاست خارجی ایران است که همزمان حمایت حوزه سیاستگذاری و عمومی را در خود دارد.
اما در سالهای گذشته، سیاستهای آمریکا و متحدان اصلی اش در منطقه بر خلاف این خواست ملی در جهت تضعیف نقش و قدرت منطقه ای ایران قرار داشته است. مثلا ایران به کنفرانسهای ژنو در مورد بحران سوریه دعوت نشده چون خود به اصطلاح بخشی از بحران است. یا عربستان حمله خود به یمن را که مورد حمایت آمریکاست در چهارچوب مهار قدرت منطقه ای ایران توجیه میکند. فشارهای اصلی در جهت کم کردن حجم برنامه هسته ای ایران هم بیشتر تحت تأثیر این نگاه توازن قوایی و جلوگیری از افزایش نقش منطقه ای ایران است.
در این ارتباط، یک بحث غالب در آمریکا معتقد است که رفع تحریمها در نتیجه توافق هسته ای و دستیابی ایران به منابع مالی بلوکه شده خود که بیش از 100 میلیارد دلار است، سبب تهاجمی شدن ایران در مسائل منطقه ای و کمک مالی به گروههای طرفدار خود مثل حزب الله میشود و این به ضرر صلح و ثبات منطقه ای و به تبع منافع آمریکا و متحدانش است.
تداوم چنین سیاستی از سوی آمریکا در طی سالهای گذشته این بحث را در سیاست داخلی ایران مطرح کرده که اهداف منطقه ای آمریکا به ضرر منافع و امنیت ملی ایران عمل میکند. در نتیجه، بسیاری از سیاستهای ایران در منطقه واکنشی به این اعمال تهاجمی بوده که هدف اصلی آنها، فراتر از مسائلی همچون سیاست تغییر رژیم، انزوای ایران در محیط سیاسی ـ امنیتی و فرهنگی خود بوده است.
با این همه، ایران در ماهیت به دنبال توازن قوا با آمریکا و عربستان در سوریه و یمن و عراق نیست، چون این مسأله میتواند منجر به تقویت ائتلاف رقبا شده و متعاقبا نقش منطقه ای ایران را ضعیف کند. اکنون استراتژی ایران این است که بین منطقه و غرب قرار نگیرد. یک بحث سنتی در ایران معتقد است که نزدیکی به غرب قدرت ایران را در منطقه افزایش میدهد و کشورهای منطقه از جمله عربستان، مصر و ترکیه را به سمت ایران میکشد. بحث دیگری هم معتقد است افزایش قدرت ایران در منطقه از طریق ائتلاف با دولتها و گروههای سیاسی دوست است که غرب را به سوی ایران میکشد.
اما واقعیت این است که ایران تحت تأثیر فرهنگ سیاست داخلی خود یک سیاست مستقل منطقه ای را دنبال میکند که متشکل از نوعی «خاص گرایی» ایرانی یعنی تحت تأثیر فرهنگ سیاسی تکیه بر اشتراکات تاریخی و هویتی و ضرورت ایفای نقش و حفظ جایگاه خود در منطقه از یک سو و ضرورت تعامل با غرب از جمله آمریکا برای حل مسائل منطقه ای در یک قالب همگانی از سوی دیگر است.
از دیدگاه ایران مسائل منطقه ای تحت تأثیر شرایط جغرافیایی، تاریخی و هویتی از یک کشور به کشور دیگر فرق میکند. بر همین مبناست که خواهان راه حل سوری برای سوریه، راه حل یمنی برای یمن، یا راه حل عراقی برای عراق است. به عبارت دیگر، خواهان حل مسائل منطقه ای بوسیله راه حلهای منطقه ای است که خود هم در آن نقش اصلی داشته باشد. این سیاست الزاما به معنای تضعیف نقش دیگران نیست که به اشتباه در محافل غربی و عربی از آن به عنوان سیاست «گسترش خواهانه» ایران در منطقه یاد میشود.
یک پرسش همیشگی در کشورهای غربی این است که آیا یک توافق هسته ای سیاست منطقه ای ایران را تغییر خواهد داد، اما این پرسش واقعیتها و انتظارات سیاست داخلی ایران را نادیده میگیرد. در واقع، استراتژی اصلی سیاست منطقه ای ایران یعنی مبارزه با تروریسم و توسل به راه حلهای سیاسی و تلاش برای تثبیت دولتهای فراگیر برای حل بحرانهای منطقه ای حمایت داخلی را هم پشت سر خود دارد. مثلا ایران ضد گروههای تروریستی در عراق و سوریه مثل داعش و النصره است، در جهت تامین منافع ژئوپلتیک خود مثلا حفظ تمامیت ارضی و نظام کشور در عراق و سوریه تلاش میکند، یا در یمن خیلی صبورانه و مسئولانه عمل کرده تا به دیگران مثل عربستان و آمریکا بهانه ای به عنوان یک مداخله گر خارجی ندهد که خود میتواند بر پیچگیدگی بحران بیافزاید. این سیاستها بر مبنای درستی قرار دارند.
در این شرایط، همکاری ایران و آمریکا در مسائل منطقه ای بیش از هر چیز نیازمند خروج از حس زیان و تهدید استراتژیک از سیاستهای منطقه ای آمریکا و متحدان منطقه ای اش در سیاست داخلی ایران است. یک توافق هسته ای به دولت روحانی این فرصت را میدهد که سیاست داخلی ایران را به وجود منفعت همکاری با غرب و آمریکا در مسائل منطقه ای ترغیب کند.
*مطلب بیان شده در این یادداشت مواضع شخص دکتر برزگر است و انتشار آن در تابناک لزوما به معنای تایید مواضع از سوی تابناک نیست.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.