سید جواد طباطبایی را تاکنون بیشتر به عنوان استاد فلسفه و اندیشههای سیاسی شناختهایم؛پژوهشگری که اصرار دارد روشنفکر نیست و در آثارش از زوال اندیشه سیاسی و انحطاط و شرایط امتناع اندیشه سخن می گوید و به شرح و بسط اندیشههای قدیم و جدید مشغول است، از افلاطون و ارسطو و فارابی و ابن سینا و خواجه نظام الملک و ابن خلدون گرفته تا ماکیاوللی و روسو و هابز و هگل. او اما پیش از همه اینها استاد علم سیاست است و لابد همگان انتظار دارند تا درباره وقایع سیاسی روز در ایران و منطقه نیز سخن بگوید؛ کاری که پیشتر کمتر بدان مبادرت میورزید و حالا گویی بیشتر متوجه آن است.
او اخیرا در واکنش به رشد سلفیگری و افراطگرایی در منطقه خاورمیانه، دامن ایران را از این امور منزه دانسته بود و بر اندیشه ایرانشهری و وحدت ملی فرهنگی ایرانیان در طول تاریخ تاکید کرده بود. حالا اما گامی جلوتر آمده و در سمپوزیوم مناسبات ایران- قفقاز درباره شرایط منطقه سخن می گوید. جواد طباطبایی روز یکشنبه چهارم بهمن ماه در مجتمع فرهنگی ورزشی وزارت کشور البته تاکید داشت که در مقام یک شهروند سخن می گوید، اما با این همه اصرار دارد که آنچه می گوید نه فرهنگی است و نه تاریخی و نه حتی سیاسی.
او بحث خود را استراتژیک می خواند و بنا دارد با دانشی که درباره تاریخ و سیاست و فرهنگ دارد، از مناسبات استراتژیک پرده بردارد. بر این اساس تنها به بیان ویژگیهای فرهنگی و تاریخی داخل مرزها بسنده نمیکند و میکوشد اهداف و نیتهای کشورهای منطقه به خصوص دو رقیب اصلی ایران در منطقه یعنی عربستان و ترکیه را نیز روشن سازد. آنچه طباطبایی در مورد قدرت گرفتن این دو رقیب و آرزوها و آمال آنها میگوید شاید نقدپذیر باشد، اما بدون تردید حايز اهمیت و مستلزم جدی گرفتن است. آنچه میخوانید روایتی از این نشست است.
ايران هميشه دولت داشته است
در آغاز سخن طباطبایی با اشاره به اینکه آنچه میگوید ارتباط مستقیم با مباحث این جلسه ندارد و همان دغدغه همیشگی اوست، گفت: موضوع ايران به معنايي كه در سالهاي اخير در داخل كشور مطرح شده بحث نويي است. البته ايران يك بحث كهنه يا قديم است، اما در هر دورهاي با توجه به مقتضيات آن دوره آن را به نوعي ميفهميم. در سالهاي اخير نيز اين را به صورت متفاوتي فهميدهايم و سعي ميكنيم آن را توضيح دهيم. امروز من در مورد آنچه ايران هست، صحبت نميكنم.
در ماههاي گذشته به مناسبتهايي اين بحث را در جاهاي مختلف مطرح كردهام. فقط اشارهاي كوتاه ميكنم و آن اين است كه درگذشته چون ما تا حد زيادي مثل ماهي در آب بوديم، به ايران به عنوان يك كشور و بيشتر از آن به عنوان يك حوزه فرهنگي بسيار بزرگ اصلا فكر نميكرديم و به اين نميپرداختيم كه ايران چي هست و معمولا در موردش بحث نظري مهمي نكردهايم، اگرچه منابع گذشته ما پر است از اشارات و كنايههاي بسيار جالب توجه به ايران. اما در دهههاي اخير و در سالهاي اخير اتفاقاتي هم در داخل و هم در خارج ايران رخ داده و ما ناچار هستيم كه بار ديگر درباره ايران بحث كنيم. يعني اين پرسش كه چرا ايران نيازمند يك نظريه است؟ نكتهاي است كه در ماههاي آينده شايد بتوانم آن را دقيقتر بحث كنم.
بحث من استراتژيك است
نویسنده زوال اندیشه سیاسی در ایران با طرح پرسش از این که اين اتفاقات چيست؟ تاکید کرد: بحث من نه تاريخي و نه فرهنگي و نه حتي سياسي است، بلكه بحث من استراتژيك است، يعني دو اتفاق يكي در بيرون مرزهاي ايران و ديگري در داخل مرزهاي ايران در حال وقوع است. سعي ميكنم درباره اين اتفاقات چند كلمه بگويم. در بيرون مرزهاي سياسي كنوني ما يعني ايران كوچك كه در تمايز با ايران بزرگ يعني ايران فرهنگي، يك ايران سياسي است، اتفاقات مهمي در حال وقوع است.
از يك سو در شرق و غرب كشور نيروهاي جديدي ظاهر شدهاند كه از دو طرف ايران را در بر گرفتهاند و دشمنان قسم خورده ايران هستند و البته به صورتهاي مختلف اين نكته را بيان ميكنند، مثلا از شيعهكشي صحبت ميكنند كه ايراني و شيعه تا حد زيادي يك معنا ميدهد. البته ايرانيان سني هم ايراني هستند. اين اتفاقاتي است كه در منطقه افتاده و ما در دهههاي اخير متوجه نشديم كه ريشه اين اتفاقات كجاست و تا چه حد ميتواند براي ايران خطرناك باشد.
نویسنده مکتب تبریز در ادامه گفت: در نتیجه انقلاب اسلامی ابتدا فهم ما از مسائل استراتژيك منطقه، واحد امت بوده است و تصور ما اين بود كه براي كثرتهاي اين منطقه يك واحدي به اسم امت هست، اما در يكي دو دهه گذشته به خصوص بعد از جنگ صدام به تدريج متوجه شديم كه در منطقه اتفاقات ديگري ميافتد، البته اين آگاهي به تدريج حاصل شده است، يعني تا همين اواخر هم مشخص نبود، اما الان خودشان سندي در اختيار ما گذاشتهاند كه اين طور بگوييم.
عربستان دولت ندارد
طباطبایی سپس به ظهور تدریجی قدرت عربستان در منطقه اشاره کرد و گفت: اينكه عربستان به تدريج به دشمن عمده ايران در منطقه بدل شده و بخش مهمي از كشورها را (بعضي بهطور صريح و بعضي بهطور ضمني) تبديل به دشمن ايران كرده، نكتهاي است كه اخيرا فهميدهايم. بنابراين يك مركز دشمني با ايران در عربستاني است كه نيروهايي را به تدريج عليه ايران بسيج كرده، بدون اينكه ما خيلي متوجه آنها بشويم يا منافع ما اجازه دهد كه صريح آنها را ببينيم و بيشتر از آن آنها را بگوييم.
نویسنده مکتب تبریز گفت: البته من عضوي از مسوولان نيستم و به عنوان يك شهروند صحبت ميكنم و بنابراين ميتوانم صريحتر ديدگاه هايم را بگويم. عربستان را كساني با فكري اداره ميكنند كه عقلانيتي در آنها ديده نميشود و انديشهاي هم در نظريهاي كه بر مبناي آن كشور را اداره ميكنند، ديده نميشود.
يعني به چيزي دامن زدهاند و در دشمني با ايران نيروهايي را آزاد كردهاند كه آن نيروها اگر چه دشمن ايران هم هستند، اما اين امكان براي ايران هست كه بتواند از خودش دفاع كند يا حداقل اين است كه دفع ضرر آنها را بكند، اما براي بخش بزرگي از خود عربها به رياست و سردمداري عربستان اين امكان بسيار كمتر است. يعني خطر آن نيروها براي عربستان بيشتر از خطرشان براي ايران است، زيرا عربستان كشور نيست و ايران كشور است، عربستان دولت ندارد و ايران هميشه دولت داشته است، ايران يك ملت است، عربستان تا اطلاع ثانوي يك ملت نيست.
اين نيرويي كه از دو طرف ايران بسيج كردهاند و در راس آن عربستان يا حداقل پول عربستان قرار گرفته است، عبارت است از القاعده در سمت شرق ايران و نيروهاي تكفيري و به اصطلاح دولت اسلامي داعش در مرزهاي غربي ما، خطر بزرگي براي ايران است، تا اطلاع ثانوي نيز كاري كه ما ميتوانيم بكنيم اين است كه دفع ضرر آنها را بكنيم، يعني بفهميم به چه صورت ميتوانيم از مرزهاي شرق و غرب دفاع بكنيم. در جنوب دولت مهم يا كشوري كه كمابيش ميتواند اهميتي داشته باشد، بديهي است كه عربستان است، اما با زائدههاي چندي كه در خليج فارس ايجاد كرده است.
آنچه در مورد عربستان سعودي و مسوولان آن گفتم، به طريق اولي در مورد شيخهاي اين چند جزيره و چند كشور تازه ساختهاي كه بيشتر مراكز مالي هستند و با اتفاقي ميتواند يك شبه تزلزل اساسي پيدا كند، نيز صدق ميكند. يعني كشوري مثل قطر با پولهايي كه نميداند چه كار كند، هم دشمنان خودش را مسلح ميكند، هم در ائتلافي ظاهر شده است كه ميخواهد عليه همان كساني كه خودش ايجاد كرده و خودش بسيج كرده، جنگ كند. اين نشاندهنده يك سردرگمي عجيبي است كه اين شيوخ دارند.
روسيه امروز تداوم روسيه تزاري است
طباطبایی در ادامه به مساله روسیه و قدرت های نوظهور شمال ایران اشاره کرد و گفت: اما در شمال ايران وضعيت كاملا متفاوت است. البته ايران بزرگ فرهنگي هم تا مرز چين پيش رفته است و هم بخشهاي مهمي از كشورهاي كنوني عراق به حوزه فرهنگي ايران اختصاص دارد، اما تا حد زيادي ارتباط با اين كشورها قطع شده است. مورد افغانستان البته متفاوت است و فعلا دربارهاش صحبت نميكنم. اما وضعيت در شمال كاملا متفاوت است. وقتي فروپاشي شوروي به پايان رسيد و ما نتوانستيم كار مهمي در ارتباط با جمهوريهاي سابق شوروي انجام دهيم، به اين نتيجه رسيدم كه ما براي بار دوم اين جمهوريهاي جديد يا ايالتهاي سابق ايران را از دست داديم.
اينكه چه اتفاقي افتاد، بحث فعلي من نيست. اما به هر حال بخش مهمي از كشورهاي شمال ايران در فاصله مرزهاي ايران تا مرزهاي جنوبي روسيه جزيي از ايران بزرگ فرهنگي هستند و در اين مورد توضيح دادم كه چرا اين مساله مهم است. بخشهايي از ايران در اين مناطق همچنان مستقر است و ما اگر ميتوانستيم رفتار متفاوتي داشته باشيم و سياست متفاوتي اتخاذ كنيم چه بسا ميتوانستيم يك منطقه بزرگي را بين منطقه خودمان و مرزهاي جنوبي روسها ايجاد كنيم. زيرا اگرچه مناسبات كمابيش خوبي با روسها داريم، اما به هر حال روسها ادامه شوروي و شوروي ادامه تزار هستند و روسيه در واقع يك امپراتوري است و هميشه كوشيده تا جايي كه ممكن است خودش را به ما و مرزهاي ما نزديك كند و ايران را به مرز جنوبي خودش در مناسباتش با غرب تبديل كند.
طباطبایی گفت: من يك بار در يك نشستي با رييس مركز مطالعات روسيه صحبت كردهام و او از استالين با تحسين صحبت ميكرد. از او پرسيدم آيا استالين را دوست داري و او گفت استالين ادامه تزاري است كه روسيه را مقتدر كرد و بزرگ نگه داشت. بنابراين توهمي نبايد داشت كه در روسيه اتفاق مهمي رخ داده است. يعني نميتواند رخ دهد. روسها بهطور خلاصه يك تداومي دارند و آنچه ميتوانند توليد كنند، به لحاظ فرهنگي و ديني و تاريخي (كه يك مجموعه را تشكيل ميدهند) دوام دارد. بنابراين آنچه مهم است اين است كه قفقاز براي ما بسيار مهم است، البته باز تكرار ميكنم تا بد فهميده نشود. منظور من براي ايران بزرگ فرهنگي است و اين نكته را در جاي ديگر در قالب چند تز توضيح دادهام. يكي از آن تزها اين است كه مرزهاي ايران فرهنگي آنهايي هستند كه هستند. يعني ايران هيچ ادعاي فرضي بيرون مرزهاي سياسي كنوني ما ندارد و به احتمال زياد و اميدوارم نخواهد داشت.
اما مرزهاي ايران بزرگ فرهنگي آن مرزهايي است كه بود نه آن مرزهاي سياسي امروز. آن مرزهاي فرهنگي متفاوت هستند. به نظرم ميآيد كه ما بايد بتوانيم سياست فعالتري در جهت ايجاد نوعي از بازار مشترك با مجموعه كشورهايي كه در فاصله مرزهاي شمالي ما و مرزهاي جنوبي روسيه هستند، داشته باشيم. در مورد اين نكته البته فعلا نميتوانم توضيح بدهم. اما فكر ميكنم در منطقه و در شرايط كنوني اگر بخواهيم از خودمان و از كليت سياسي ايران دفاع كنيم، ناچار خواهيم بود در معادلات و مناسباتي وارد شويم. امروز به نظر من مناسبترين آن بخش از منطقه كه ما ميتوانيم با آنها وارد چنين مناسباتي شويم، قفقاز است.
تجديد خلافت عثماني شكست خورده است
نویسنده خواجه نظامالملک سپس به قدرت گرفتن ترکیه در سال های اخیر اشاره کرد و گفت: من از تركيه گذشتم و گفتم كه در مورد آن بايد توضيح دهم. ما با تركيه هميشه به لحاظ تاريخي مناسبات پيچيدهاي داشتيم. تا حد زيادي هم هميشه تا جنگهاي ايران و روس و تا زمان مشروطه و حتي بعد از آن ماهيت اين مناسبات را متوجه بودهايم و فهميدهايم. الان هم فكر ميكنم ميفهميم، اما در داخل تركيه اتفاقاتي ميافتد و آن اين است كه تركيهاي كه در يك زماني متوجه شده بود زمان خلافت براي هميشه گذشت و خلافت را فسخ كرده بود، امروز به صورت ديگري و به مناسبتهاي ديگري كوشش ميكند همان را تجديد كند.
ما گاهي اوقات از نوعثماني سخن ميگوييم و در مورد شخصي مثل اردوغان تا حدي متوجه نميشويم و فكر ميكنيم او ميكوشد خلافت عثماني را تجديد كند، در حالي كه به نظر من اين ديدگاه اشتباه است. كاري كه اردوغان در حال انجام دادن است و از طرف ملي در حال موفقيت است و از طرف ديگري (به لحاظ ديني) در حال شكست خوردن است، اين است كه يك منطقه بزرگ تركي ايجاد كند. بنابراين جاهايي كه ميتواند با شعار اسلام جلو برود، با شعار اسلام جلو ميرود، اما ماهيت آن چيز ديگري است. كساني كه از نزديك اتفاقات تركيه را دنبال ميكنند متوجه ميشوند كه الان در برخي دانشگاههاي تركيه يك دبيرخانه مانندي ايجاد كردهاند براي ايجاد وحدت تركي بزرگي كه از مرزهاي شرقي اروپا آغاز ميشود و تا چين خواهد رفت. اما اين نكته چرا براي ما مهم است. من چندين بار از طريق تلويزيون تركيه كه مدام آن را دنبال ميكنم، ديدهام كه تركيه ميكوشد يك امپراتوري بزرگ تركي در كنار ايران ايجاد كند كه سنگري براي آسيب زدن به ايران باشد.
طباطبایی این تلاش ترکیه را ناکام خواند و گفت: كار مهمي كه تركيه انجام ميدهد اين است كه می خواهد يك تركي استاندارد درست كند، مركز آن در يكي از دانشگاههاي تركيه است. همه اينها را جمع ميكنند تا بتوانند به تدريج يك زبان استانداردي درست كنند كه ازبكي و قرقيز و تركمن و... را در بر بگيرد، يعني همه اينها به زباني صحبت كنند كه آتاتورك صحبت كرده است. اين تلاش كه اردوغان ميخواهد خلافت و وحدت اسلامي را تامين كند، از همين الان شكست خورده است و به دلايل پيچيدهاي كه نميشود دربارهاش حرف زد، موفق نميشود.
وی گفت: كوشش اردوغان آن است كه يك بازار مشترك بزرگي را در يك منطقه وسيع ايجاد كند و به تدريج از طريق آن يك امپراتوري تركيه بزرگ را با ايجاد زبان و فرهنگ معيار ايجاد كند. اين زبان و فرهنگ معيار، زبان و فرهنگ تركيه است.
طباطبایی در ادامه به تلاش های ناکام گروهی معدود که آگاهانه یا ناآگاهانه میکوشند در راستای این سیاست ها گام بردارند اشاره کرد و بر ضرورت کار جدی و عمیق برای ناکام گذاشتن این برنامه ها تاکید کرد و گفت: متاسفانه ما در داخل نتوانستهايم كار اساسي انجام دهيم چرا كه اين مسائل براي ما كاملا روشن نشده است و در جاهايي در داخل ميتواند وجود داشته باشد و مضر باشد. اين چيزي است كه من به لحاظ استراتژيك ميتوانم در رابطه با وضع كنونيمان بگويم. دليل اينكه بحث ايران در چند سال اخير مطرح شده و انعكاسي هم پيدا كرده است (باوجودي كه تحليل نداريم) خطرهايي است كه بهطور غريزي حس كرديم. اگرچه در مورد اكثريت نميشود اين حرف را بيان كرد.
فهم ما از ايران بسيار مهم است
وی گفت: طرح ايران يك سيماني است كه از طريق آن ميتوانيم سازهاي كه تزلزلي در آن ايجاد شده را استحكام ببخشيم. فهم ما از ايران بسيار مهم است. تا ٣٠، ٤٠ سال پيش عمده رسانهها (در معناي عام آن) در دست دولتها بود. يعني دولت كتاب تهيه ميكرد، اما اين انحصار بهشدت از دست دولتها خارج شده است و به اين زوديها هم به هيچ صورتي در بستهترين كشورها حفظ اين انحصار نميتواند وجود داشته باشد. شايد تنها و آخرين مورد آن كره شمالي باشد كه توانسته انحصار را حفظ كند و مورد دومي ندارد.
طباطبایی تاکید کرد: هردولتي يا دولت ملي است يا دولت نيست. به اين دليل است كه ايران هميشه دولت بوده است. هر اسمي روي آن بگذاريد فرقي نميكند. اين ماهيت دولت است كه مهم است. دولت ايران، دولت ملي است. عربستان هم چون ملي نيست، دولت نيست. چيزي كه آنجا هست به راحتي ميتواند آنجا نباشد، اما ايران به راحتي نميتواند نباشد. دولت ملي داراي منافع ملي است. ما تازه ميفهميم و كشف ميكنيم كه منافع ملي داريم. پيشترها متوجه نميشديم يا به اين صورت نميفهميديم. اگرچه در بزنگاههايي هم وقتي كه ميخواستيم اين كلمه را به كار نبريم، به كار برديم.
وی گفت: اينكه در آغاز صحبتم گفتم كه ايران به يك نظريه نيازمند است، و در گذشته اين نظريه را ما به اين صورت نداشتيم يا اين ضرورت را درست نميكرديم از اينجا ميآيد. تحولات اساسي كه در مناسبات منطقه ايجاد شده است را ما تاكنون نميشناختيم. تاكنون ما در مناسبات قبلي قرار داشتيم. بنابراين ايران يك تئوري بود كه ما به صورت غريزي اين را حفظ كرده بوديم و با آن تئوري فكر ميكرديم حتي اگر دانشمندانه نميتوانستيم اين تئوري را توضيح دهيم. اما امروز اين ضرورت پيدا كرده است. اتفاقي كه در منطقه در حال وقوع است. قرينههايي وجود دارد كه اين بحران به احتمال بسيار زياد به ضرر ايران قويتر شود.
بديهي است كه نه القاعده ماندني است و نه داعش. عربستان هم به اين صورت نخواهد ماند. بحرانهاي عربستان حتي زودتر اين كشور را متزلزل خواهد كرد و شايد باعث شد كه فكري دگر كنند. به هرحال بحرانها در ميان مدت و در منطقه در حال تشديد شدن است. يكي از آن بحران در داخل ميتواند اثرات مخربي براي وحدت ملي ما و سرزميني ما به صورت ايذايي داشته باشد. يعني كاري كه ما نبايد بكنيم، انجام دهيم. مساله مهم اين است كه به آنجا نرسيم. اگر بخواهيم از اين بحران بگذريم ضمن اينكه كمترين آسيب به منافع طولاني مدت ايران برخورد بكند.
تحكيم وحدت ملي را دنبال كنيم
طباطبایی در بخش دیگری از سخنانش به اهمیت منطقه قفقاز اشاره کرد و گفت: از سوي ديگر به تدريج به اين سمت برويم كه منافع و مصالح استراتژيك ما در كدام منطقه و نواحي است. من اعتقاد دارم كه بخشي ناظر بر منطقه قفقاز است. ما در اين منطقه بهطور طبيعي دوستاني داريم. در اين منطقه است كه ما ميتوانيم قطب فرهنگياي كه وجود دارد را فعال كنيم، تبديل به قطب اقتصادي، سياسي و ديپلماتيك شويم كه براي ما بسيار مهم است. براي اينكه به اينجا برسيم ما نياز به اين داريم كه پيش از هركاري امكانات تحكيم وحدت ملي را دنبال كنيم. تا جايي كه ميشود وحدت ملي را با تاكيد بر تاريخ ملي تقويت كنيم.
طباطبایی گفت: كلمه هويت را به كار نميبرم چرا كه كلمهاي بيرون از مناسبات فرهنگي ما است و از نظر من براي ما معني ندارد. به همين دليل است كه تمام نيروهاي گريز از مركز اين كلمه را به كار ميبرند كه اين كلمه ماده منفجركنندهاي دارد كه اگر نتوانيم آن را كنترل كنيم، اين نيروي انفجاري براي ما بسيار مضر خواهد بود. ما يك وحدت ملي داشتهايم در كثرت ملي كه هميشه داشتهايم، ما بايد بتوانيم ايران را به عنوان يك فهم جديدي از يك وحدت تاريخي بفهميم و از طرف ديگر اين را در مدرسهها و دانشگاهها ببريم. در مدرسهها و دانشگاههاي ما با كمال تاسف چنين كاري نتوانستهايم انجام دهيم. چرا بحث ملي مغفول واقع شده است.
دانشگاه امروز يكي از مراكز اصلي آسيب زدن به وحدت ملي است. در شرايطي كه بحران در حال تشديد شدن است نميتوان نسبت به اين شرايط بيتفاوت بود. سياستي كه دانشگاهها، بسياري از موسسهها و رسانه دارند، در جهت مصالح دراز مدت ما نيستند. ما بايد بتوانيم اين راهي را كه آمدهايم و در بسياري از جاها هم گم كردهايم نگاه كنيم، به مسير گذشته فكر كنيم و شجاعت اين را داشته باشيم كه اين را تصحيح كنيم. اينكه در كجاها به بيراهه رفتيم و از مسير خارج شديم را تصحيح كنيم. وحدت ملي و ايران مساله مهمي است. اين طرف و آن طرف گفتهاند كه اين مليگرايي است.
اينها حرفهاي بيربطي است. كساني اين حرفها را حتي در دانشگاه بيان ميكنند كه اصلا نميدانند، ملت چيست و مليگرايي كدام است. از سوي ديگر بيشتر از آن نميدانند ايران چه چيزي است كه بدانند. مليگراي ايران، جزيي از ايران است. وقتي شما ميگوييد ايران، ملت درون آن است. مليگرايي در جايي درست شده و از جايي آمده است كه اينها ملت نبودند و بعدا در يك شرايطي ملت شدهاند.
ما ملت بودهايم. به همين دليل است كه كلمه ملت به اين معنا اصلا نداريم و بعدا از طريق علوم اجتماعي جديد اين كلمات را گرفتيم و nation را به ملت ترجمه كرديم. حفظ وحدت سرزميني ايران سياسي كنوني يك وظيفه است. اما بالاتر از آن حفظ ايران فرهنگي بزرگ هم وظيفه ما است و ايران فرهنگي بزرگ اين رسالت را براي ما ايجاد كرده كه در اين شرايط از كيان فرهنگي بزرگ كه داعش، القاعده و عربستان سعودي از يك طرف و تركيه از طرف ديگر، آن را تهديد ميكند بتوانيم يك فضايي را باز كنيم كه اتفاقي كه قبلا در تاريخ افتاده است تكرار نشود.
منبع: روزنامه اعتماد؛ محسن آزموده، علي وراميني