کمپینهای بزرگ با مشارکت گروهی از هنرمندان در شرایطی هر از چندگاهی در ایران برپا میشود و اکنون در تازهترین نمونه در قالب نامه به بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل برای دفاع از سرمایه دو میلیارد دلاری ایران که توسط آمریکا توقیف شده، شکل گرفته، ولی اگر این کمپین نیز همچون کمپینهای پیشین باشد، بینتیجه خواهد بود.
به گزارش «تابناک»، راهاندازی کمپینهای جمع آوری امضا در کشورهای مختلف کارکردهای متفاوتی دارد و حتی در کشوری چون انگلیس عبور شمار امضاهای پای یک نامه از 100 هزار، منجر به بحث گذاشتن درباره درخواست امضاکنندگان آن نامه در پارلمان انگلیس میشود. در فضای بینالمللی اما نفس برگزاری کمپین کارکرد حقوقی ندارد و جنبه تبلیغاتی و ایجاد فشار بر تصمیم گیرندگان در نهادهای بینالمللی است.
در کشورمان پیش از این کمپینهایی متعددی راه اندازی شده که کمپین شکل گرفته درباره فاجعه منا خطاب به دبیرکل سازمان ملل یکی از آنهاست؛ کمپینی که در نهایت با 2.5 میلیون امضا تحویل نماینده دفتر سازمان ملل در تهران شد تا از این طریق به دست بان کی مون دبیرکل سازمان ملل برسد؛ اما این کمپین نه انعکاس بینالمللی وسیعی داشت و نه اثرگذاری خاصی در جهتدهی به فضای بینالمللی را نمایان ساخت.
اکنون پس از ضبط دو میلیارد دلار از سرمایه مردم ایران، کمپین تازهای شکل گرفته که بر اساس آن، از دبیرکل سازمان ملل خواسته شده تا درباره بازگرداندن این اموال ضبط شده از ایران توسط آمریکا اقدام عملی انجام دهد. پرویز پرستویی به عنوان دبیر این کمپین که ظاهراً توسط حوزه هنری شکل گرفته، گروهی از هنرمندان را با خود همراه کرده اما اگر این کمپین در حد همین حد بماند، سرنوشتی بهتر از کمپین حج نخواهد داشت و بهره بردارِ اصلی، حوزه هنری خواهد بود!
در متن این کمپین خطاب به دبیرکل سازمان ملل آمده است: «ما امضا کنندگان این بیانیه به عنوان جمعی از ملت ایران درخواست داریم که به نامه اعتراضی دولتمان به جنابعالی در مورد حکم دادگاه های امریکا درباره برداشت غیرقانونی دومیلیارد دلار از اموالمان در این کشور کاملا توجه کرده و از این امر که خلاف رویه بین المللی است، به شدت و قاطعانه جلوگیری فرمایید».
این تلاش بسیار ارزشمند است؛ اما از چند جهت دارای اشتباه است. اگر هدف طرح یک دادخواست قانونی در سیستم قضایی آمریکا یا در نهادهای قضایی بینالمللی نظیر دیوان لاهه است، میتوانست امضاها در ذیل یک متن حقوقی قابل ارائه به این نهادها منتشر شود و اگر هدف از این کمپین حمایت از دادخواستی است که از سوی ایران احتمالاً به نهادهای قضایی بینالمللی ارجاع داده میشود، در این صورت نیز باید این نامه در متن انگلیسی قوی خطاب به نهادهای قضایی بینالمللی به نگارش درمیآمد.
در واقع اساساً خطاب قرار دادن دبیرکل سازمان ملل که از فاقد قدرت بودن او در چنین مواردی، هر شخصی با کمترین اطلاعات باخبر است، به معنای لوث شدن این نامه است. اگر هدف تبیلغاتی نیز بود، همان مراجع قضایی بینالمللی باید مورد خطاب قرار میگرفتند و از این طریق تحت فشار گذاشته میشدند، نه دبیرکل سازمان ملل که در بهترین حالت میتواند پشت تریبون حاضر شود و «ابراز نگرانی» کند! ظاهراً تنظیم کنندگان نامه که گروهی از هنرمندان را جلو انداختهاند، در جریان این بدیهیات نیز نبودهاند.
مسأله حیاتی دیگر اینکه اگر باشد این نامهها صرفاً مصرف داخلی نداشته باشد، باید در فضای بینالمللی و به خصوص در رسانههای آمریکا که دارای برد بینالمللی هستند، این نامهها و کمپینها انعکاس داشته باشد؛ به عنوان نمونه، منطق حکم میکند هرگاه چنین کمپینهایی شکل گرفت و شمار امضاها افزایش چشمگیری داشت، این کمپینها با خرید یک کادر از یک روزنامه معتبر آمریکایی نظیر نیویورک تایمز در صفحات این روزنامه برای یک یا چند روز گنجانده شود تا اساساً این صدا در فضای بینالمللی شنیده شود.
کافی است چند چهره شناخته شده سینمای ایران در سطح بینالملل که عضو چنین کمپینی هستند، در یک پوستر تبلیغاتی حضور یابند و در ذیل این پوستر نیز نام دیگر هنرمندان و چهرههای شناخته شده ایرانی ذکر شود و در نهایت به امضای چندصدهزار یا چندمیلیون ایرانی دیگر اشاره و موضوع کمپین نیز در دو یا سه جمله در این پوستر ذکر شود. این پوستر میتواند با هزینهای در یک یا چند روزنامه پرتیراژ آمریکا منتشر شود و اثرگذار باشد؛ در غیر این صورت اگر این ملاحظات لحاظ نشود، کمپینهای اینچنینی کاملاً بیاثر هستند!