بچه فروشی هر روز ابعاد تازهای مییابد و معتادان بیش از سایرین اقدام به فروش بچههایشان میکنند؛ اقدامی که در قبالش، رقمهای بسیار اندکی دریافت میکنند و اینگونه فاجعهای رقم میخورد که گاهی میان خبرها، اشارهای کوتاه به آن میشود اما این اتفاق چگونه رقم میخورد؟
به گزارش «تابناک»؛ بچه فروشی در چند سال اخیر مورد توجه رسانهها قرار گرفته و برخی مسئولان نیز در قبال این پدیده شوم موضعگیریهایی داشتهاند اما این اتفاق تلخ به شدت در حال وقوع است؛ آن هم نه در شهرستانهای دورافتاده و فقیر، بلکه در جنوب و اطراف پایتخت کشورمان و این یعنی ابعاد این پدیده خطرناک وسیعتر از حد تصور شده است.
یکی از ضمیمههای همشهری (همشهری محلات) درباره این اتفاق تلخ گزارش تلخی رفته که چندان دیده نشد. در این گزارش آمده، خرید و فروش کودک و نوزاد در تهران، همین خبر کافی بود تا سراغ این سوژه برویم، اما شاید کمتر کسی باورش شود که این اتفاق ممکن است در منطقه ما هم بیفتد. متأسفانه بعد از پاکسازی منطقه12، تعداد کارتنخوابهای منطقه ما افزایش یافته و مکانهایی همچون بوستان سمیه و زمین پشت دانشگاه به پاتوق آنها تبدیل شده است.
پیش از این گزارش احتمال کمی میدادیم که بتوانم با افرادی صحبت کنیم که حاضر به فروش فرزند خود هستند اما متأسفانه با این افراد روبهرو شدیم. البته در تهیه این گزارش «امین سهرابی» شهردار ناحیه 5 کمکهای زیادی به ما کرد.
به فروختنش نرسيد
الهام فهميده بود كه وقتش است. حتي وقتي خمار بود. حسش ميكرد. حدود 9 ماه ميشد كه بچه را در شكمش حمل ميكرد. كنار كارتنخوابها، موادفروشها، معتادها و زنان خياباني. خودش هم يكي از آنها بود. موادمخدر شيشه، به همه ابعاد بدنش نفوذ كرده بود. دو سه روز قبل از وضع حمل، درد ميان خماري هرازگاهي ميآمد و ميرفت.
تصويرهاي گنگ و مبهمي از دوران كودكي در ذهنش جولان ميداد. تصوير مادربزرگ، تصوير زن باردار همسايه و... به چشمهايش زل ميزنم. زير درختها و در خانه كارتنياش ميان پتوهاي چرك و كهنه نفس ميكشد. ميگويد: حالم خراب است.
اطرافش پر است از معتادان در حال تزريق و سگهاي وحشي. مگسها بالاي سرمان وزوز ميكنند. بوي تعفن زنندهاي ميآيد. از الهام درباره شب زايمان ميپرسم. اشكهايش ميآيد. راست ميگويند نگاه يك زن را فقط يك زن ميفهمد. ميدانم الهام چه ميخواهد بگويد. با اينكه خمار است. برايم تعريف ميكند «يك شب سرد زمستاني بود.
در بيابان محله آهنگ، سوز سردي ميآمد. هيچكس نبود. تنهايي فرزندم را به دنيا آوردم. در همين بيابان ميان چادر. اطرافم چند سگ زوزه ميكشيدند. صداي فريادم در زوزه سگها پيچيده بود تا صبح درد كشيدم. به دنيا كه آمد پسر بود. خون زيادي از من رفته بود. صبح من را بردند بيمارستان بهزيستي. يك روز ماندم بعد با پسرم برگشتم.
الهام با بغض ادامه ميدهد: «از بچهام مراقبت ميكردم. شير ميدادم. مدام خواب بود. ميگفتند او هم معتاد است. يك ماه گذشت. يك روز وقتي براي تهيه مواد از چادر بيرون رفته بودم؛ او را بردند. وقتي برگشتم نبود. ميگفتند بهزيستي برده است. به فروختنش نرسيد.»
یک میلیون و 200 هزار تومان برای 3 بچه
در بيابانهاي اطراف محله آهنگ ته خطيها زندگي ميكنند. اينجا هم شبيه همه محلهها، افراد قديمي و جديد دارد. بر اساس ديدههاي تهخطيهاي قديمي، در منطقه 14 پاتوقي براي خريد و فروش نوزادان و كودكان وجود ندارد. اغلب خريد و فروشهاي نوزادها در مناطق اطراف انجام ميشود. هر چند كه موارد نادري از خريد و فروش نوزاد در همان بيابانهايهاي محله آهنگ اتفاق افتاده است.
علي كه حدود 20 سال است اينجا مصرفكننده مواد است، ميگويد: «حدود 8 سال پيش زن و شوهر معتادي بودند. زن در همين بيابان ميان چادر بچهاش را به دنيا آورد. شوهرش بعد از به دنيا آمدن بچه، آن را به قيمت 40 هزار تومان فروخت.»
احمد معتاد ديگر از زن و شوهر فقيري ميگويد كه در همان حوالي كنار خيابان زندگي ميكردند. آنها معتاد نبودند. ولي به علت فقر مالي يك سال قبل هر 3 پسرشان را به قيمت يك ميليون و دويست هزار تومان فروختند.
«ليلا سياه» از ته خطيهاي ديگر كه شيشه مصرف ميكند؛ در حالت توهم ميگويد: «خانم! من مدام صداي پسر 4 سالهام كسري را ميشنوم كه ميگويد مامان من را روزي 8 هزار تومان كرايه ميدهند.» ساير تهخطيها از نزديكترين پاتوقهاي خريد و فروش نوزاد و كودك در همان حوالي نشاني ميدهند. آنها ميگويند تعداد زيادي از اين نوزادان و كودكان براي كرايه دادن در سر چهارراهها استفاده ميشوند.
خريد نوزاد و بچه در 5 دقيقه
به سمت پاركي كه در منطقه مرزي منطقه قرار دارد میرویم. يك بعد ازظهر آفتابي است. ساعت حدود 2 بعدازظهر است. به گفته تهخطيهایي كه نشاني فروشندهها و خريدارهاي نوزاد و كودك را در پارك دادهاند، اغلب فروشندهها و خريدارها بعد از ظهرها حدود ساعت 5 در پارك پيدايشان ميشود. ساعتهاي معامله هم اواخر شب است.
پاتوق آنها بيشتر در بخش شمالي و نزديك ديوارهاي پادگان است كه به پارك چسبيده است. از بخش شمالي و ديوارهاي پادگان ميگذريم. به نظر نميآيد كه از فروشندگان و خريداران در پارك خبري باشد.
درست زماني كه ميخواهيم برگرديم. متوجه ميشويم در بخش جنوب غربي پارك چند زن و مرد معتاد روي چمنها نشستند. نزديك ميرويم. خودم را زن ناباروري معرفي ميكنم كه براي خريد بچه آمدهام. مينا زني حدود 30 سال و معتاد به هروئين است. ابتدا خودش را به نفهمي ميزند. طوري كه به او برخورده است. ميگويد: «من را چه به خريد و فروش بچه و...» كوتاه نميآيم. التماس ميكنم: «خانم اگر بچهاي پيدا نكنم زندگيم به هم ميخورد و...»
حرف پول را كه ميزنم خيلي زود اعتمادش جلب ميشود. ميگويد: «من چند زن را ميشناسم كه همين اطراف بچه ميفروشند.» با هم در پارك قدم ميزنيم. بعد از چند لحظه دو زن معتاد طرفمان میآیند. يكي ميپرسد از چه سني ميخواهيد؟ قيمتش چقدر باشد؟ ميپرسم: «اگر بچه از مادر معتاد باشد چگونه تركش بدهم؟» ميگويند: «خانم كاري ندارد 20 روز در بيمارستان ميخواباني به او دارو ميدهند سالم ميشود.»
چند نفري شماره تلفنشان را ميدهند تا براي اطلاع و قرار بعدي با آنها تماس بگيرم. همه تلاش ما براي خريد نوزاد و بچه حدود 5 دقيقه طول ميكشد.
قيمتها از يك سيمكارت تلفن شروع ميشود
در پارك، مريم، زن بارداري را میبینم كه معتاد است. وقتي متوجه ميشود سراغ خريد نوزاد و بچه را ميگيرم. به سمت ما ميآيد. او اكنون حدود 2 سال است شيشه ميكشد. ابروهايش را تيغ انداخته، مانتوي بلند و شال صورتي رنگي دارد. ميگويد: حدود 3 ماهه است.
مرد جواني كه او هم معتاد است. خودش را شوهر مريم معرفي ميكند. ميخواهم درباره خريد نوزاد با مريم حرف بزنم. مينا به شوهرش اشاره ميكند، يعني ساكت باشم. جمع كه زنانهتر ميشود.
مريم ميگويد: «من حاضرم بچهام را بفروشم. ولي نميخواهم جلو شوهرم بگويم. ميخواهم بچهام را از اين فلاكت كنار خيابان نجات بدهم. مريم شمارهاش را ميدهد. ميگويد: هر وقت خواستيد تماس بگيريد. درباره قيمت با هم به توافق ميرسيم.
از مينا درباره قيمت فروش نوزاد ميپرسم. ميگويد: بستگي به شرايط دارد. گاهي نوزاد را به يك سيمكارت تلفن هم ميفروشند. آدم وقتي خمار باشد. ديگر نميفهمد كه اين بچه است يا عروسك يا... فقط برايش مهم است به آنچه كه ميخواهد برسد. قبل از هر چيز مصرف مواد برايش مهم است.
اينكه با مواد فروش تماس بگيرد تا او را از خماري در بياورد. پس در چنين شرايطي يك سيمكارت تلفن هم كافي است. گاهي فرد خمار است. برايش فقط چند گرم مواد مهم است كه او را از خماري در بياورد. بنابراين نوزاد يا بچه را به چند گرم مواد ميفروشد. ولي در دست دلالها قيمتها به ده ميليون تومان و بالاتر هم ميرسد.
وقتي ميخواهم از پارك بيرون بيايم يكي از فروشندهها ميگويد: «خانم به شما توصيه ميكنم به دلالها كاري نداشته باشيد. آنها يك باند هستند. معلوم هم نيست اين باند را چه كسي اداره ميكند.»
افزايش زنان خياباني معتاد
سردار حسين ساجدينيا فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ درباره خريد و فروش نوزادان و كودكان گفت: «هنوز اطلاعات دقيقي درباره ميزان و آمار خريد و فروش نوزادان وكودكان به پليس نرسيده است؛ ولي اين به معناي نداشتن اطلاعات نيست.» طبق گزارشهاي تهيه شده در حال حاضر بسياري از اين نوزادان و كودكان از مادران معتاد متولد ميشوند.
فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ درباره آمار زنان معتاد در شهر تهران گفت: «اكنون بيش از 1500 زن معتاد(كه اعتياد آنها آشكار است) در تهران وجود دارد. در حالي كه حدود چهار سال پيش اين رقم به يكصد زن ميرسيد.»
سردار حسين ساجدينيا هشدار داد: «اگر روند مبارزه با اين ناهنجاري به اين صورت ادامه پيدا كند. ظرف مدت چهار سال آينده آمار بيشتري از زن خياباني معتاد خواهيم داشت.»
خريد و فروش نوزاد و كودك جرم است
چندي پيش سعيد منتظر المهدي سخنگوي نيروي انتظامي در گفتوگو با خبرنگاران مسئله خريد وفروش نوزادان و كودكان را جرم تلقي كرده و در اينباره گفت: «اين روزها نيروي انتظامي در زمينه خريد و فروش نوزادان و كودكان حساسيت بيشتري پيدا كرده و چنانچه مواردي از اين دست را ببينيم با آنها بهطور قطع برخورد قانوني خواهيم كرد.»
بنابراين بر اساس گفتههاي سخنگوي نيروي انتظامي تهران بزرگ، اهالي ميتوانند در صورت مشاهده چنين امري در اطراف محله زندگي خود با 110 يا كلانتري محله تماس بگيرند تا افرادي كه در خريد و فروش نوزادان و كودكان فعال هستند با آنها برخورد قانوني و جدي شود. سعيد منتظرالمهدي، سخنگوي نيروي انتظامي در پايان افزود: «براي حل مسئله خريد و فروش كودكان بايد فكري به حال زنان آسيب ديده كرد.»
بیش از 10 نهاد و ارگان بايد مداخله كنند
وقتي از محسن پيرهادي درباره پديده خريد و فروش نوزادن به علت فقر يا اعتياد والدین سؤال ميكنيم ميگويد: «ما اين موضوع را نبايد فراموش كنيم كه مسئله خريد و فروش نوزادان و كودكان بسيار نادر است. چند نفر از ما در اطراف و فاميل خود سراغ داريم كه کسی اين كار را انجام داده باشد؟»
او در ادامه افزود: «ولي حتي اگر يك مورد هم باشد زيبنده جامعه اسلامي نيست. مسلم است رفع اين معضل به تنهايي وظيفه مديريت شهري نخواهد بود و همه سازمانها و نهادها بايد در اين زمينه مداخله كنند.
بهعنوان مثال افراد حرفهاي در حوزه فوق از باندهاي بزهكار و فاسد هستند كه دستگاه نيروي انتظامي بايد با آن برخورد كند. به علاوه چنين مسئلهاي بايد ريشهيابي شود. بهعنوان مثال عدهاي به علت فقر به فروش نوزاد يا كودك خود روي ميآورند كه بايد شرايطي فراهم كرد تا از حداقل امكانات برخوردار باشند.»
تولد 150 كودك معتاد، در 5 بيمارستان تهران
فاطمه دانشور رئيس كميته اجتماعي شوراي اسلامي شهر تهران از خريد و فروش نوزادان در جنوب تهران ميگويد: «متأسفانه گزارشها نشان ميدهد خانمهاي كارتنخواب هنگام زايمان در برخي بيمارستانهاي جنوب و مركز شهر پس از به دنيا آمدن نوزاد با دريافت مبلغي بين 100 تا 200 هزار تومان، نوزاد را ميفروشند.»
وي ادامه ميدهد: «براي حل معضل در جلسههای متعددي كه در وزارت بهداشت داشتيم. وزير دستور داد كودكاني كه از مادران معتاد متولد ميشوند و داراي اعتياد هستند مورد بررسي قرار بگيرند. طي بررسيها فقط در 5 بيمارستان 150 كودك متولد شدند كه مبتلا به اعتياد بودند. البته بيمارستانها صد در صد همكاري نداشتند. در نهايت طبق دستور وزارت بهداشت در حال حاضر بيمارستانها مكلف هستند در صورت مشاهده هر كودك معتاد مراتب را اطلاع و کودک را به بهزيستي ارجاع دهند.»
شناسايي 40 هزار نيازمند
دربسياري از كشورهاي پيشرفته دنيا تمام مشخصات افراد نيازمند در سيستم سازمان رفاه آنها ثبت شده و بر اساس نوع نياز به آنها خدمات ارائه ميشود. همين مسئله ميتواند يكي از راههاي جلوگيري از آسيبهاي اجتماعي مانند خريد و فروش نوزاد و كودك باشد. در كشور ما هنوز اطلاعات كامل و دقيق در اين زمينه وجود ندارد.
به علاوه در زمينه خدمات رفاه اجتماعي و عدالتمحوري، قوانين خوبي وجود دارد. ولي بهطور كامل اجرايي نشده است. در حال حاضر سازمان رفاه و مشاركتهاي اجتماعي سازمان خدمات اجتماعي با اجراي طرح حامي در 354 محله تهران حدود 40 هزار نيازمند را شناسايي كرده كه ميتوانند در پوشش سازمان رفاه و خدمات اجتماعي قرار بگيرند. اين روند اگر ادامه پيدا كند ميتواند مقدمهاي براي رفع معضلات آسيبهاي اجتماعي مانند خريد و فروش نوزادان وكودكان باشد.
نتوانستيم در مديريت فقر و اعتياد موفق عمل كنيم
مسلماً اينكه خانوادهاي به علت فقر يا اعتياد نوزاد و كودك خود را بفروشند اتفاق خوبي نيست. تاكنون کارهای زیادی در اين زمينه انجام شده ولي مسئله فقر يا اعتياد آنقدر پيچيده است كه بايد اعتراف كرد نتوانستيم به خوبي اين دو مسئله را كنترل و مديريت كنيم.
شايد درباره اعتياد بهعنوان مثال ميتوان گفت برخوردهاي قهري كه حدود 30 سال پيش درباره مسئله اعتياد داشتيم باعث شد كه مسئله اعتياد پيچيدهتر شود و اكنون هنوز آن نگاه امنيتي وجود دارد.
اينكه معتادان را به زندانهاي مختلف مانند شورآباد، جزيره، قرچك و... ميفرستاديم. در حالي كه رفع معضل اعتياد نياز به يك برنامه فرهنگي و اجتماعي دارد. بهخصوص در حال حاضر كه مواد اعتيادآور بهصورت صنعتي است و حتي در داخل خانهها نيز امكان تهیه آن وجود دارد. براي رفع اين معضلات نقش مددكاران در سازمانها وارگانهاي مختلف و حمايت دولت از آنها از امور واجب است.