مردي كه چهارسال راز قتل پسردايياش را پنهان كردهبود، سرانجام قفل سكوت را شكست و اعتراف كرد.
به گزارش جوان، ساعت 4:15 بامداد ششم اسفندماه سال 92 بود كه به مأموران كلانتري 116 مولوي خبر رسيد يك خودروي سواري درخيابان ري آتش گرفته است. وقتي مأموران پليس خود را به محل حادثه رساندند، ديدند كه آتشنشانان آتش را خاموش كردهاند.
امدادگران وقتي در صندوق عقب خودرو را براي بررسي بيشتر گشودند با جسدي سوخته مواجه شدند. پس از آن بود كه پروندهاي با موضوع قتل عمد تشكيل شد و بازپرس ويژه قتل به همراه تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس اگاهي خود را به محل حادثه رساند. شدت سوختگي جسد به حدي بود كه امكان شناسايي آن وجود نداشت، بنابراين جسد براي تعيين علت مرگ به پزشكي قانوني منتقل شد.
در شاخه ديگري از بررسيها مأموران پليس با بررسي پلاك خودرو كه سواري پژو پارس بود، متوجه شدند كه مالك آن مردي 30 ساله به نام نادر است كه به تازگي آن را به صورت قولنامه خريده است. از آن جا كه احتمال ميرفت جسد متعلق به نادر باشد، كارآگاهان به سراغ خانواده او رفتند و از آنها تحقيق كردند.
بررسيها نشان داد كه نادر شب حادثه همراه خانوادهاش به مراسم عروسي يكي از بستگان رفته بود. او بعد از پايان مراسم راهي خانه پسرعمهاش بابك ميشود، اما ديگر از او خبري نميشود.
پسرعمه40 ساله نادر اولين كسي بود كه به عنوان مظنون بازجويي شد. او گفت: شب حادثه نادر به خانه ما آمد. قرار بود كه شب را در خانهمان بماند. ساعت دو نيمه شب بود كه تلفن همراهش زنگ خورد، گفت كه يكي از دوستانش است و كاري برايش پيش آمده كه بايد برود.
بعد هم از خانهمان رفت تا اينكه گفتند جسد سوختهاش پيدا شده است. وقتي از همسر بابك در اين باره تحقيق شد، حرفهاي شوهرش را تأييد كرد. از آنجا كه مدركي عليه زوج جوان وجود نداشت، تحقيقات در اين باره با بن بست مواجه شد.
كارآگاهان در تحقيقات بيشتر، متوجه شدند كه مظنون اصلي همان بابك است، بنابراين پس از چهارسال به دستور قاضي سيفي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي امور جنايي بيست و ششم فروردينماه، او و همسرش را بازداشت كردند. هر چند آنها مدعي بودند كه در قتل نادر نقش ندارند، اما ساعت 9 صبح روز چهارم ارديبهشتماه بود كه همسر 35 ساله بابك قفل سكوت را شكست و گفت كه شوهرش مرتكب قتل شده است. مريم توضيح داد شب حادثه برادرم قدرت كه مردي 45 ساله است از شهرستان به خانه ما آمده بود. وقتي حادثه اتفاق افتاد، قدرت در انتقال جسد به شوهرم كمك كرد.
بعد از اعتراف مريم بود كه قدرت هم بازداشت و حرفهاي خواهرش را تأييد كرد. بابك هم وقتي با اعترافهاي همسرش مواجه شد، به جرمش اعتراف كرد.
او در شرح ماجرا گفت: شب حادثه نادر به خانه ما آمد و آن شب را در خانهمان خوابيد. نادر و قدرت در اتاق پذيرايي و من، همسر و پسر 9 سالهام در اتاق خواب خوابيديم. ساعت 2 نيمه شب بود كه پسرم من را بيدار كرد تا او را به دستشويي ببرم. همان لحظه متوجه شدم، از داخل اتاق ديگرمان صدايي ميآيد. احتمال دادم كه دزد به خانه زده باشد. وقتي وارد اتاق شدم، نادر را ديدم كه در حال سرقت طلاهاي همسرم است. عصباني شدم و با او درگير شدم. طنابي را كه آنجا بود، به دور گردنش انداختم و او را خفه كردم. بعد با كمك قدرت جسد را به صندوق عقب ماشين خودش منتقل كرديم. سپس خودرو را به خيابان ري برديم. آنجا مقداري بنزين روي ماشين ريختم و آن را به آتش كشيدم.
سرهنگ كارآگاه حميد مكرم، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: تحقيقات بيشتر از سه متهم در اداره دهم پليس آگاهي تهران جريان دارد.