اعضاي يكشبكه كه با كمين در جادهها به محموله بار كاميونها دستبرد ميزدند به 50 سال زندان و تحمل شلاق محكوم شدند. دو عضو ديگر باند متواري هستند.
به گزارش جوان، ارديبهشتماه سال 93 مأموران پليس هنگام گشتزني در حاشيه آزادراه ساوه مردي را ديدند كه به شدت زخمي شده بود. او به پليس گفت: راننده كاميون هستم و از شهرستان بار كشمش و فرش زده بودم تا آن را به مغازهداري در تهران برسانم. ساعتي قبل دو سرنشين خودروي پرايد با اشاره چراغ زدند و گفتند چادر كاميون پاره شد و بار كاميون در حال ريختن است. ماشين را متوقف كردم و پياده شدم كه بلافاصله چهار مرد با خودروي سمند نزديك شدند و با تهديد چاقو مرا سوار سمند كردند. آنها به سمت مخالف جاده حركت كردند و حدود 20 كيلومتر دورتر مرا به بيابان انداختند و گريختند.
با مشخصاتي كه اين مرد در اختيار پليس گذاشت، مأموران موفق شدند كاميون سرقت شده را كه در حال عبور از آزادراه بود، متوقف و راننده آن را بازداشت كنند. آن مرد به سرقت كاميون با همدستي پنج نفر از دوستانش اعتراف كرد. با اطلاعاتي كه متهم در اختيار پليس قرار داد سهنفر از همدستان او بازداشت شدند، اما تلاش براي بازداشت دو عضو ديگر ناكام ماند.
متهمان با اعتراف به جرمشان گفتند: سهماه قبل نقشه سرقت از كاميونها را طراحي كرديم. در اين مدت دو كاميون كه اولي بار آهن داشت، سرقت كرديم و اين بار كاميون با بار فرش و كشمش را شناسايي و سرقت كرديم كه دستگير شديم.
آنها در خصوص سارقاني كه متواري شده بودند، گفتند: آنها سوار خودروي سمند بودند تا راننده كاميون را با تهديد چاقو به بيابان ببرند، اما وقتي متوجه دستگيري ما شدند، گريختند. از آنها اطلاعي نداريم.
شهروز 40 ساله، ميلاد 33 ساله، پيام 38 ساله و اصغر 35 ساله به اتهام سرقت و آدمربايي روانه زندان شدند. پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات به شعبه هشتم دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. جلسه رسيدگي به پرونده به رياست قاضي اصغرزاده و مستشار توكلي تشكيل شد. ابتداي جلسه شاكيان شكايت خود را مطرح كردند.
سپس يكي از متهمان گفت: ما در ميدان ترهبار كار ميكرديم و نسبت فاميلي داشتيم. روزي با هم نشسته بوديم و يكي از دوستانمان پيشنهاد سرقت از كاميون را در شب مطرح كرد. ما هم قبول كرديم و قرار شد براي سرقت ششنفري با دو خودرو به اتوبان ساوه برويم. بعد از شناسايي كاميونها، دو نفر از ما با خودروي پرايد از راننده ميخواستيم كه از ماشين پياده شود تا بارش را كنترل كند.
وقتي او براي بررسي بار كاميون پياده ميشد، سهنفر از ما با خودروي سمند راننده را به بيابان ميبردند و يكنفر سوار كاميون ميشد و آن را با بار سرقت ميكرد. براي اينكه شناسايي نشويم با پرايد جلوتر از كاميون حركت ميكرديم تا اگر به ايست بازرسي رسيديم به راننده كاميون اطلاع دهيم.
او در ادامه گفت: سهماه گذشت و ما توانستم دو كاميون يكي با بار آهن و ديگري با بار فرش و كشمش را سرقت كنيم. بعد از سرقت نيز آنها را به سه نفر مالخر كه از آشناهاي ما بودند به قيمت پايين فروختيم.
در ادامه ديگر متهمان با تأييد توضيحات دوستشان از خود دفاع كردند. سپس يكي از مالخرها در جايگاه حاضر شد و ادعا كرد توضيحات متهمان كذب است و از سرقت آهنها اطلاعي نداشته، ولي آنها را به نصف قيمت خريداري كرده است! سپس مالخر ديگر در جايگاه حاضر شد و گفت: نميدانستم بار كشمش سرقتي است و همه آنها را به قيمت روز خريداري كردم. اگر از سرقت آنها اطلاع داشتم زيرقيمت ميخريدم.
هيئت قضايي بعد از شور هر كدام متهمان را به 25 سال حبس و 74 ضربه شلاق محكوم كرد. سه مالخر هم به سهسال حبس محكوم شدند.