پسر نوجوان که متهم است برای بهدستآوردن ثروت پدرش با نامادریاش همدستی کرده و پدر را به قتل رسانده، از سوی هیئت قضات بالغ تشخیص داده و به قصاص محکوم شد.
به گزارش شرق، سال ٩٣ بود که مردی با مأموران پلیس تماس گرفت و گفت در صندوق عقب یک زانتيا جسدی پیدا کرده است. وقتی پلیس به محل کار این مرد رفت، او جسد را به مأموران نشان داد و گفت: ماشین زانتیا را شب قبل پسری نوجوان به مغازه مکانیکی من آورد.
او گفت ماشین متعلق به پدرش است، خراب شده و میخواهد درستش کند، من هم گفتم ماشین باید امشب بماند. داشتم مشکل فنی ماشین را برطرف میکردم، به وسيلهاي نياز داشتم، خواستم آن را از صندوق عقب ماشین بردارم، به محض اینکه صندوق را باز کردم، جسد را در آن دیدم.
پلیس با توجه به مشخصات زانتيا موفق شد صاحب آن را شناسایی کند و متوجه شد این ماشین متعلق به همان مردی است که کشته شده است. مأموران در گام بعدی تحقیقات خود، خانواده مقتول را پیدا کردند و آنها را مورد بازجویی قرار دادند.
پسر نوجوان مقتول که آرش نام داشت، در بازجوییها به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت: چند سال قبل پدرم با مریم ازدواج کرد. من و مریم فاصله سنی کمی داشتیم و چون من مادر نداشتم و تنها بودم با هم رابطه خوبی برقرار کردیم. مریم از پدرم بچهدار شد و دیگر به طور کامل در زندگی پدرم جای گرفت اما به شیشه اعتیاد داشت و به خاطر بچهها پدرم او را طلاق نمیداد. وقتی فهمیدم مریم اعتیاد دارد، او برای اینکه جلوی حرفزدنم را بگیرد من را هم معتاد کرد. ما با هم شیشه میکشیدیم و رابطه داشتیم. اما پدرم خبر نداشت تا اینکه بعد از مدتی مریم حرفهایی درباره پدرم زد و گفت پدرم من را دوست ندارد. کینه عجیبی از پدرم گرفته بودم. مریم به من گفت اگر پدرت را بکشی، من نصف اموال او را به تو میدهم و بقیه را برای خودم برمیدارم؛ اینطوری هم تو راحت زندگی میکنی و هم من.
او من را تحریک کرد و من هم برای اینکه ناراحتیام را از پدرم نشان دهم، تصمیم گرفتم او را بکشم. چندباری در غذای او داروی خوابآور ریختم اما فایدهای نداشت. شب حادثه مریم به من گفت با بچههایش به خانه پدریاش میرود و فضا را برای اینکه من پدرم را بکشم، آماده میکند. چندساعتی بود که مریم و بچههایش به خانه پدرش رفته بودند. وقتی پدرم متوجه شد مریم بچهها را با خودش برده است، عصبانی شد و گفت همه اعضای خانواده مریم معتاد هستند و نمیتواند اجازه دهد بچههایش در آن خانه بمانند. وقتی بچهها را آورد، من شام را آماده کردم. یک برگ کامل داروی خوابآور در غذا ریختم تا بچهها خوابشان سنگین شود. وقتی بچهها و پدرم خوابیدند، به اتاق خواب پدرم رفتم و با گاز اشکآوری که از قبل تهیه کرده بودم، پدرم را بیدار کردم، بعد با میلهای آهنی به سرش کوبیدم و او بیحال شد. وقتی روی زمین افتاد، او را با طناب خفه کردم و بعد هم جسد را از خانه بیرون بردم و آن را در صندوق عقب ماشین گذاشتم.
متهم ادامه داد: برای اینکه بتوانم جسد را از بین ببرم آن را پشت صندوق عقب ماشین گذاشتم و بیرون بردم اما ماشین خراب شد و مجبور شدم به تعمیرگاه بروم؛ اصلا فکر نمیکردم مرد مکانیک صندوق عقب ماشین را باز کند و متوجه جسد شود.
با توجه به گفتههای متهم، نامادری نیز بازداشت شد. زن جوان گفتههای پسر نوجوان را انکار کرد اما بازپرس براساس مدارک موجود حکم بازداشتاش را صادر کرد.
این در حالی بود که مأموران از خانه متهم دفترچهای را پیدا کردند که در آن آثار انگشت پدرش روی برگههاي سفید وجود داشت و آن را نیز ضمیمه پرونده کردند. با صدور کیفرخواست، پرونده براي رسیدگی به دادگاه ارسال شد و شعبه چهار دادگاه کیفری استان تهران برای رسیدگی پرونده را در اختیار گرفت.
در جلسه اول رسیدگی، آرش یک بار دیگر به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت: از کاری که کردم، پشیمان هستم و تحتتأثیر نامادریام این کار را کردم. او درباره اینکه چرا روی دفترچه آثار انگشت پدرش وجود دارد، گفت: قرار من و نامادریام این بود که بعد از مرگ پدرم من آثار انگشت او را روی چند برگه سفید بگذارم تا بعد روی آن برگهها هرچه خواستیم از طرف پدرم بنویسیم. اما قبل از هرکاری بازداشت شدیم.
دادگاه ادامه رسیدگی را برای بررسی دفترچه متوقف کرد. روز گذشته در جلسه دوم رسیدگی و بعد از بررسی دقیق دفترچه مشخص شد چیزی هنوز در آن نوشته نشده بود و البته مشخص شد آثار انگشت نیز متعلق به مقتول است.
وقتی قضات از متهم خواستند یک بار دیگر در جایگاه قرار گیرد، او با توجه به اینکه پدربزرگ و مادربزرگش برای او درخواست قصاص کرده بودند، گفت: من از آنها درخواست بخشش دارم و از اتفاقی که افتاده است، پشیمانم. سپس مریم در جایگاه حاضر شد؛ او اتهام معاونت در قتل را رد کرد و گفت: گفتههای آرش درست نیست؛ من هیچ نقشی در قتل نداشتم و اصلا نمیدانستم میخواهد چه کاری کند. من شوهرم را دوست داشتم البته به خاطر اعتیاد من همیشه با هم درگیری داشتیم اما هیچ زنی دو فرزندش را یتیم نمیکند و من هم در قتل نقشی نداشتم.
با پایان جلسه رسیدگی با توجه به اینکه آرش نقشه قتل پدرش را طراحی کرده و روند پیچیدهای در قتل وجود داشت، او را در قتل مجرم تشخیص دادند و به لحاظ بلوغ نیز اعلام کردند او ماهیت جرم را تشخیص داده؛ بنابراین بلوغ عقلی داشته است.
در پایان هیئت قضات آرش را به قصاص و مریم را به ١٥ سال حبس محکوم کردند.