تازهداماد كه براي تعيين تاريخ عروسي به خانه همسرش رفته بود، پدرزنش را پس از يك مشاجره به قتل رساند. او در جلسه محاكمه كه روز گذشته برگزار شد، خودش را روي پاي اوليايدم انداخت و درخواست گذشت كرد.
به گزارش جوان، بيست و دوم آذرماه سال 95 مأموران پليس از قتل مرد ميانسالي در شريفآباد ورامين باخبر و در محل حاضر شدند. در اولين بررسيها معلوم شد كه مرد 55 ساله با ضربه چاقوي دامادش كشته شده است.
پسر مقتول به مأموران گفت: ساعتي پيش نامزد خواهرم براي حرف زدن درباره مراسم عروسي به خانهمان آمد. او داشت با پدرم حرف ميزد كه مشاجرهشان شد. به درخواست پدرم آنها براي حرف زدن از خانه بيرون رفتند كه حادثه خارج از خانه اتفاق افتاد.
با توضيحات پسر مقتول، داماد خانواده كه مردي 25 ساله به نام خالد بود، بازداشت شد. او گفت: دو سال از عقد من وكريمه ميگذشت اما به خاطر مشكلات مالي نتوانستم مراسم عروسي بگيرم.
پدر كريمه با ازدواج ما مخالف بود به همين دليل بهانههاي مختلف ميگرفت و ميخواست كريمه را فراموش كنم. روز حادثه به منزل آنها رفته بودم تا در مورد مراسم عروسي صحبت كنم كه او عصباني شد و از من خواست بيرون از خانه صحبت كنيم. وقتي از منزل خارج شديم به خيابان خلوتي رفتيم. لحظاتي بعد مشاجرهمان بالا گرفت و يدالله با چاقو به من حمله كرد و من در دفاع از خودم به او ضربه زدم.
پرونده بعد از تحقيقات به شعبه يازدهم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. روز گذشته متهم مقابل هيئت قضايي به رياست قاضي متين راسخ و مستشار حسيني پاي ميز محاكمه ايستاد.
بعد از اعلام رسميت جلسه اوليايدم درخواست قصاص كردند. سپس متهم در جايگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: وقتي براي مراسم جشن عروسي به خانه پدرزنم رفتم، از صحبتهايش متوجه شدم او پشيمان شده است و بهانه ميگيرد. قرار بود با كريمه در منزل پدريمان زندگي كنيم كه آن روز پدرزنم از من خواست خانهاي همان حوالي اجاره كنم تا نزديك آنها باشيم. اين توقع براي من كه از نظر مالي اوضاع خوبي نداشتم، زياد بود و در توانم نبود. بعد از آن با هم مشاجره كرديم. او خواست بقيه صحبتها را بيرون از خانه داشته باشيم. وقتي بيرون رفتيم، همسايه نيز معترض شد به همين دليل به محل ديگري رفتيم.
متهم در خصوص قتل گفت: بعد از دقايقي پدرزنم به بهانهاي از من دور شد و وقتي برگشت با چاقو به من حمله كرد. او با ضربات چاقو دست و صورتم را زخمي كرد، به همين خاطر چارهاي جز دفاع نداشتم. به اين ترتيب، چاقو را از دستش گرفتم و به او ضربهاي زدم و فرار كردم.
در ادامه هيئت قضايي با توجه به نظريه پزشكي قانوني كه ضربه را عميق و از بالا به پايين اعلام كرده بود، قتل را عمدي دانست و از متهم خواست در اين مورد توضيح دهد.
متهم در پاسخ سكوت كرد و گفت قصد كشتن نداشتم و همه چيز اتفاقي رخ داد. هيچ شاهدي هم جز خدا ندارم.
سپس در آخرين دفاعش گفت: براي حل مشكل ازدواجم به خانه آنها رفته بودم و ميخواستم داماد شوم، اما ناخواسته مرتكب قتل شدم. از اوليايدم تقاضاي عفو و بخشش دارم.
در آخر جلسه مادر متهم كه در دادگاه حاضر بود و هر بار با شنيدن كلمه اعدام از زبان دو طرف، اشك از چشمانش جاري ميشد، به همراه پسرش به دست و پاي خانواده مقتول افتاد و او هم از آنها طلب بخشش كرد.
در آخر هيئت قضايي جهت صدور حكم وارد شور شد.
گفتوگو با همسر مقتول
چند فرزند داري؟
شوهرم زن اولش را طلاق داده بود و از او پنج فرزند داشت. بعد از آن با هم ازدواج كرديم و از او صاحب چهار فرزند هستم.
شغل شوهرت چه بود؟
كارگر بود و بنايي ميكرد.
با وجود 9 فرزند بعد از مرگ شوهرت براي تأمين مخارج زندگي چكار ميكني؟
دو تا از پسرهايم كه بزرگتر هستند، كار ميكنند و خودم نيز هرازگاهي سر زمين مردم كار ميكنم.
چرا ازدواج دخترت اينقدر طولاني شد و شوهرت بعد از دو سال خيلي موافق ازدواج نبود؟
خالد كه به خواستگاري دخترم آمد، گفت شغل مناسب و درآمد خوبي دارد. او گفته بود ماشين دارم و فكر ميكرديم خانوادهاش وضع مالي خوبي داشته باشند. بعد از مدتي رفت و آمد متوجه شديم، بيكار است و خانه پدرياش هم اجارهاي است كه نصف پول رهن خانه را گرفته بودند و به جاي آن اجاره ميدادند. به خاطر دروغهايش شوهرم خيلي مايل به ازدواج آنها نبود به همين دليل شرط گذاشت نزديك ما خانه اجاره كنند تا دخترم سختي نكشد و آنها را كمك كنيم. از طرفي شوهرم ميخواست مطمئن شود او مرد كار است يا نه، اما خالد نامردي كرد و او را كشت.
با توجه به التماسهاي متهم و مادرش فكر ميكني بچههايت راضي به گذشت خواهند شد؟
مدتي قبل پسرم به خواهر متهم علاقهمند شده بود و با هم ازدواج كردند. او در خانه ماست و باردار است. به همين خاطر شرايط براي ما هم سخت است، اما پدرشوهرم بزرگ ماست و بايد با او مشورت كنيم. اگر نظر به رضايت داشته باشد، ديگر نميتوانيم حرفي بزنيم.