كمدين مشهور كه يكسال قبل با طراحي سناريويي مرموز ربوده شده بود، روز گذشته مقابل هيئت قضايي شعبه هشتم دادگاه كيفري يك استان تهران ماجرا را شرح داد.
به گزارش جوان، پاييز سال 95، يكي از كمدينهاي معروف سينما و تلويزيون خودش را به كلانتري 118 ستارخان رساند و از دو مرد به اتهام آدمربايي شكايت كرد.
او در طرح شكايت خود گفت: در خانهام خواب بودم كه با فرياد مردي غريبه كه بالاي سرم ايستاده بود از خواب پريدم. او خودش را پليس معرفي كرد و با تهديد اسلحه و شوكر خواست همراه او به كمپ ترك اعتياد بروم.
در حالي كه شوكه شده بودم به او گفتم معتاد نيستم و اشتباه ميكند، اما با اصرار به دستم دستبند زد. سپس همراه مرد ديگري كه لباس نظامي پوشيده بود، مرا سوار بنز الگانس ناجا كرد و به كمپي در بزرگراه آزادگان برد.
وقتي وارد كمپ شدم افراد معتاد مرا شناختند و فكر كردند براي اينكه به آنها سري بزنم به آنجا رفتهام. يكي يكي كنارم ايستادند و شروع به گرفتن عكس يادگاري كردند. وقتي رفتار آنها را ديدم، حرفي نزدم و از ماجرا چيزي نگفتم. چون پاي آبرويم در ميان بود.
عصر آن روز دو مأموري كه مرا به كمپ برده بودند همراه پدر و داييام دنبالم آمدند و مرا به خانه برگرداندند.
وقتي پدر و داييام را ديدم حدس زدم ماجرا به درخواست پدرم بودهاست. چون او يكبار در مورد اعتياد با من صحبت كرده بود. به همين خاطر كلاً ماجرا را فراموش كردم تا اينكه يكسال از اين ماجرا گذشت.
او در ادامه گفت: اين بار دو مأمور با آمبولانس دنبالم آمدند تا به زور مرا به كمپ منتقل كنند، اما كوتاه نيامدم و با آنها درگير شدم. اين درگيري ساعتها طول كشيد. تا فرصت مناسبي پيش آمد تا با مدير برنامههايم تماس گرفتم و با رسيدن دوستانم آنها گريختند.
بعد از اظهارات شاكي، مأموران دست به تحقيق زدند و در بررسيها دريافتند كمدين معروف با پدر و دايي خود به خاطر 85سكه طلا اختلاف داشته است.
به اين ترتيب پدر و دايي وي به عنوان مظنون بازداشت شدند.
با اعتراف آنها مأمور قلابي و راننده آمبولانس كه از همدستان آنها بودند، دستگير شدند.
پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات به شعبه هشتم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي اصغرزاده و مستشار توكلي قرار گرفت.
بعد از اعلام رسميت جلسه كمدين معروف در طرح شكايت خود گفت: به برنامههاي مختلفي كه دعوت ميشدم، بابت هديه سكه ميگرفتم. اين سكهها را جمع كرده بودم. سال 92 بود كه آنها را به پدرم دادم تا بدهكاريهايش را تسويه كند و بعد از مدتي آنها را پس دهد.
اين موضوع گذشت تا اينكه ازدواج كردم و بچهدار شدم. درآمدم مثل قبل نبود به همين خاطر بارها طلبم را خواستم، اما او هربار بهانه ميگرفت.
به خاطر اختلافي كه از قبل با داييام داشتم، پدرم تحت تأثير حرفهاي او تصميم گرفتند مرا با تهديد و آبروريزي از گرفتن طلبم منصرف كنند.
بازيگر سرشناس در حالي كه اشك ميريخت، گفت: قانون را بلد نبودم وگرنه همان بار اول با پليس تماس ميگرفتم و ماجرا را ميگفتم.
بعد از توضيحات شاكي پدر او به عنوان متهم رديف اول در جايگاه قرار گرفت و با انكار جرمش گفت: مدتها بود كه به رفتار پسرم مشكوك شده بودم. او گاهي بدخلقي ميكرد به همين خاطر فكر كردم معتاد شده است. نگرانش شدم و با برادر همسرم صحبت كردم. قرار شد او با يكي از دوستانش كه سرهنگ بازنشسته بود به من كمك كند تا او را در كمپ بستري كنيم.
بعد از انتقال به كمپ با خودم فكر كردم چون آدم سرشناسي است خوب نيست در كمپ بماند. بنابراين دنبالش رفتيم و او را به خانه برگردانديم.
در ادامه دايي شاكي در دفاع از خود گفت: چند بار خواهرم را ديدم كه گريه ميكرد و ميگفت گويا پسرش معتاد شده و حالش خوب نيست. من هم نگرانش شدم و از يكي از دوستانم كه مدير كمپ بود خواستم مرا كمك كند. قصد آدمربايي و اخاذي نداشتم.
سومين متهم پرونده مردي كه به عنوان مأمور قلابي، شاكي را به كمپ برده بود در جايگاه قرار گرفت و گفت: در ستاد مبارزه با مواد مخدر كار ميكردم و بنا به شغلم در كمپها رفت و آمد داشتم. با دايي شاكي دوست بودم و او را ميشناختم. او از من براي درمان خواهرزادهاش كمك خواست و قرار شد براي انتقال به كمپ او را كمك كنم، اما اسلحه نداشتم و با بنز الگانس ناجا او را به كمپ نبردم.
آخرين متهم كه راننده آمبولانس بود در دفاع از خود گفت: از اين نقشه اطلاعي نداشتم. روز حادثه مردي تماس گرفت و گفت حال پسرش خوب نيست و براي انتقالش به كمپ آمبولانس درخواست كرد و قرار بود، براي اين كار 900 هزار تومان پرداخت كند.
وقتي مقابل در خانه شاكي رفتم ديدم بازيگر معروف جلوي در آمد. تعجب كردم اما اهميتي ندادم و خواستم همراهم شود كه با هم درگير شديم. ساعتي گذشت تا با آمدن دوستانش فرار كردم.
در پايان هيئت قضايي وارد شور شد.
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.