مردي ميانسال وقتي متوجه رابطه پسري جوان با دخترش شد، او را ربوده و تا پاي مرگ شكنجه كرد. متهم روز گذشته محاكمه و به پرداخت ديه و زندان محكوم شد.
به گزارش جوان، مهرماه سال 95 مردي خودش را به مأموران پليس تهران رساند و گفت: چند روز پيش پسرم در حالي كه جراحت زيادي در بدن داشت به خانه آمد. از او خواستم توضيح دهد چه اتفاقي برايش افتاده، اما مدام طفره ميرود. او را به بيمارستان بردم و درمان كردم. احتمال ميدهم اتفاق ناگواري براي او رقم خوردهباشد و درخواست كمك دارم. بعد از توضيحات مرد ميانسال، پسر 17 سالهاش نيما مورد تحقيق قرار گرفت. هر چند او ابتدا مدعي شد كه اتفاقي ناگوار برايش نيفتادهاست، اما سرانجام ماجرا را فاش كرد.
او گفت: مدتي قبل با دختر 15سالهاي به نام نيلوفر آشنا شدم و از طريق پيامك و تلگرام با هم ارتباط داشتيم. روز حادثه نيلوفر تماس گرفت و گفت برايش اتفاق بدي افتاده است و از من كمك خواست. بلافاصله سر قرار رفتم. نيلوفر را ديدم كه داخل خودروي سمندي نشسته بود.
وقتي نزديك شدم ناگهان پدر نيلوفر و مردي كه از دوستان او بود، به من حمله كردند و به زور مرا سوار ماشين كردند و با خود بردند. علت را كه پرسيدم پدر نيلوفر يك مشت به دهانم زد و گفت دست از سر دخترم بردار و ساكت باش. آنها در راه با چاقو به كتف و گردنم ضربه زدند و مرا به يكي از روستاهاي اطراف بردند و به شدت شكنجه كردند. پدر نيلوفر آنقدر عصباني بود كه قصد كشتن مرا داشت، اما دوستش مانع شد. آنها بعد از سرقت گوشي و دسته كليدي كه همراهم بود، لباسها و كتانيهايم را از من گرفتند و گفتند نيلوفر را فراموش كن. بعد من را برهنه در بيابان رهايم كردند و رفتند.
نيما در ادامه گفت: خودم را به يك گاوداري در همان حوالي رسانده و با كمك نگهبان آنجا به خانهمان رفتم، اما از ترس چيزي به پدرم نگفتم، چون آنها مرا تهديد به مرگ كرده بودند. پسر جوان گفت: چند روزي از اين ماجرا گذشت تا اينكه متوجه شدم پدر نيلوفر از طريق گوشيام شماره مشتريان مغازه مبلفروشي پدرم را به دست آورده و از آنها به بهانه بدهكاري درخواست پول كرده است. پدرم وقتي از طريق يكي از مشتريهايش باخبر شد، احتمال داد كه ماجرا با حادثهاي كه برايم اتفاق افتاده مرتبط باشد.
به خاطر همين با شماره ناشناسي با آنها تماس گرفت و به بهانه پرداخت بدهي شماره حساب آنها را در اختيار پليس گذاشت. با اطلاعاتي كه پسر جوان در اختيار مأموران قرارداد، پدر نيلوفر به نام رامين و همدست وي به نام مصطفي به اتهام آدمربايي و ضرب و جرح شناسايي و دستگير شدند.
در تحقيقات و بررسيها بود كه قاضي پرونده براي مصطفي به دليل همكاري با مأموران همچنين نجات پسر جوان در روز حادثه، قرار منع تعقيب صادر كرد. به اين ترتيب او آزاد شد، اما رامين به اتهام آدمربايي و ايراد ضرب و جرح روانه زندان شد، اما با قرار وثيقه، او نيز آزاد شد. صبح روز گذشته پرونده در شعبه هشتم دادگاه كيفري يك استان تهران بررسي شد.
ابتداي جلسه شاكي بار ديگر ماجرا را شرح داد و گفت: ارتباط من و نيلوفر خيلي طولاني نبود و فقط يك روز از آشنايي ما گذشته بود كه اين حادثه اتفاق افتاد.
او ادامه داد: پدر نيلوفر نميدانست، دخترش گوشي موبايل دارد، چون دور از چشم پدرش گوشي و يك خط ايرانسل تهيه كردهبود تا وارد فضاي مجازي شود. او با چند نفر دوست بود، اما وقتي تحتفشار و تهديد قرار گرفت شماره مرا به پدرش داد و مورد بيرحمي قرار گرفتم. شاكي در ادامه گفت: اين ماجرا مرا به شدت اذيت كرد تا حدي كه چند پزشك رفتم تا به حالت عادي برگردم.
سپس وكيل مدافع متهم در جايگاه قرار گرفت و گفت: موكلم اتهام آدمربايي را قبول ندارد، اما ضرب و جرح را قبول دارد. شاكي با ميل خودش سوار ماشين شدهبود و موكلم به خاطر ارتباط او با دخترش ميخواست شاكي را با ضرب و جرح تهديد كند. از اين رو از دادگاه تقاضا دارم در مجازات وي تخفيف دهد.
در پايان اين جلسه هيئت قضايي بعد از شور رامين را به پرداخت ديه و حبس محكوم كرد.