پسر جواني كه دو سال قبل در پارك شببو مرتكب قتل شده بود، گفت شكستن يك پايپ عامل درگيري خونين را رقم زد.
به گزارش جوان، بيست و چهارم اسفندماه سال94، مأموران كلانتري 102 پاسداران از قتل مرد 40سالهاي در پارك شببو باخبر و راهي محل شدند. شواهد نشان ميداد يزدان در درگيري با پسري جوان با اصابت ضربه چاقو كشته شده است. با انتقال جسد به پزشكي قانوني تحقيقات براي شناسايي عامل قتل آغاز شده بود كه مأموران توانستند با اطلاعات و مشخصات تنها شاهد حادثه كه دوست مقتول بود بنيامين 22 ساله را شناسايي و بازداشت كنند. متهم در همان بازجوييهاي اوليه با اقرار به قتل دوستش گفت: «يزدان را به خاطر كينه قبلي و طلبي كه از او داشتم، كشتم.»
با اقرار متهم، پرونده بعد از بازسازي صحنه جرم و صدور كيفرخواست تكميل و به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد و صبح ديروز روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي زالي قرار گرفت. ابتداي جلسه بعد از قرائت كيفرخواست از سوي نماينده دادستان اوليايدم درخواست قصاص كردند.
در ادامه متهم بنا به دستور رياست دادگاه در جايگاه حاضر شد و در شرح ماجرا گفت: «مدتي قبل به خانه يكي از دوستان يزدان دعوت شدم و با هم به آنجا رفتيم. وقتي وارد خانه شدم بساط قمار پهن بود. با آنها همبازي شدم كه حين بازي ناگهان بيهوش روي زمين افتادم. سابقه بيهوشي داشتم و برايم غيرعادي نبود، اما وقتي بهوش آمدم فكر كردم زمان بيهوشي يزدان مرا آزار داده باشد. اين گذشت و مدتي كلنجار رفتم تا قضيه را فراموش كنم، اما بيفايده بود به همين خاطر تصميم گرفتم با يزدان صحبت كنم كه موقعيت آن هم پيش نيامد.»
متهم ادامه داد: «يزدان معتاد بود و قبل از حادثه براي خريد مواد مبلغي پول قرض گرفت، اما بدهياش را نميداد. شب حادثه با يكي از دوستانم در پارك شببو حوالي لويزان نشسته بوديم و مشروب ميخورديم. آنجا بود كه ماجرا را براي دوستم تعريف كردم و خواستم با يزدان صحبت كند شايد بتواند طلبم را پس بگيرد. او بلافاصله با يزدان تماس گرفت و خواست به پارك بيايد. آخر شب بود كه يزدان با يك پايپ خالي به پارك آمد. لحظه رسيدن پايپ را از دستش گرفتم، اما ناخواسته روي زمين افتاد و شكست. به او گفتم كه شكستن پايپ اتفاقي بود، اما عصباني شد و با هم درگير شديم. حين درگيري بود كه حرف بدهياش شد و اين حرف او را بيشتر عصباني كرد و باعث شد به طرفم حمله كند.»
متهم در خصوص قتل گفت: «پارك شب بو، پاتوق هميشگي ما بود و چند روز قبل از حادثه مقتول چاقويي را زير بوتهها جاسازي كرد تا اگر لازم شد استفاده كنيم. شب حادثه وقتي درگيري بالا گرفت ياد آن چاقوي مخفي شده زير بوتهها افتادم و آن را برداشتم و يك ضربه به پهلوي مقتول زدم. او چند قدمي راه رفت كه ناگهان روي زمين افتاد. وقتي اين صحنه را ديدم از ترس فرار كردم.»
متهم در حاليكه سرش پايين بود، گفت: «فكر شب مهماني و طلبي كه از مقتول داشتم مرا اذيت ميكرد، اما راه درستي براي حل مشكلم پيدا نكردم كه اين اتفاق افتاد. حالا پشيمانم و باور كنيد به خاطر سن كم و كمتجربگي دست به چنين اشتباهي زدم. از پدر مقتول ميخواهم مرا ببخشد و از درخواستش صرفنظر كند.»
در پايان هيئت قضايي وارد شور شد.