پسر جوانی که طی درگیری بچهگانه دوستش رابه قتل رسانده بود در حالی که نادم وپشیمان بود، در اظهاراتی اعتراف کرد: من و رضا( مقتول)اهل یک محله بودیم و با هم بزرگ شدیم.
به گزارش خراسان، عروسی یکی از اقوام بود و داماد برای شیرینی مراسمش چند لیتر مشروب به ما داد! من و رضا و دو نفر دیگر از دوستانمان بعد از صرف شام تصمیم گرفتیم به خانه مادربزرگم برای خوردن مشروب برویم، چون مادربزرگم آن شب، در خانه اش نبود.در حال خوردن مشروب بودیم که بر سر موضوعی بچهگانه دعوای مان شد و با هم درگیر شدیم که با وساطت رفقای مان از هم جدا شدیم.حال من خیلی خراب بود و متوجه نمیشدم چه کار میکنم. به آشپزخانه رفتم و چاقویی بزرگ پیدا کردم، در آن لحظه فقط میخواستم قدرتم را به رضا نشان دهم و قصد کشتن او را نداشتم.
رضا همین که چاقو را در دست من دید از جایش بلند شد و به طرف من حمله کرد و من نفهمیدم کی و چطور چاقو را در گردنش فرو کردم.با دیدن فوران خون وحشتزده از رضا فاصله گرفتم و چاقو را به سمتی پرت کردم.
رضا هنوز گرم بود و درد را احساس نمیکرد اما بعد از چند لحظه به زمین افتاد و صدای نالهاش بلند شد.هر سه نفرمان خیلی ترسیده بودیم و برای دقایقی هیچ کدام حرف نمیزدیم و حرکتی نکردیم.تا این که یکی از دوستانم به طرف رضا که از درد به خودش میپیچید رفت، خون به شدت از جای زخم جاری بود. از من خواست تا به او کمک کنم. من شوکه شده بودم و نمیدانستم چه کار کنم. ترسیده بودم و تمام بدنم میلرزید. من رضا را مثل برادرم دوست داشتم.گوشی را برداشتم و با مرکز 115 تماس گرفتم موضوع را گفتم که اعلام کردند تا رسیدن به محل 10 دقیقه طول می کشد سجاد دوست دیگرم گفت بیا خودمان او را برسانیم بیمارستان.
خانه پر از خون شده بود و حال خوبی نداشتیم و بعد با خاله ام تماس گرفتم و از او خواستم که خودش را سریع به خانه مادربزرگ برساند و خونها را از روی زمین تمیز کند.