مرد جوان پس از 9 سال زندگی مشترک، زمانی که متوجه شد مادرزنش سالها پیش خودکشی کرده؛ تصمیم گرفت به زندگی مشترکش برای همیشه پایان دهد. او که در این سالها تصور میکرد مادرزنش به خاطر بیماری جان باخته است، وقتی پی به راز خانوادگی همسرش برد، طلاق و جدایی را انتخاب کرد.
به گزارش جام جم، او وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت درباره ماجرای زندگیاش گفت: بعد از سالها زندگی با همسرم تازه متوجه دروغ و پنهانکاری او شدم. همسرم و خانوادهاش مرا فریب دادند و به من دروغ گفتند. سالهاست مرا گول زدهاند. روزی که با شیدا آشنا شدم، او گفت مادرش بر اثر بیماری دو سال پیش جان باخته است. خانوادهاش هم همین حرف را زدند. اما الان که 9 سال از ازدواجمان گذشته، تازه متوجه شدهام مادرزنم در آن زمان خودکشی کرده است. گویا به پدرزنم خیانت کرده بود، برای همین خودکشی کرده بود. اما همسرم و خانوادهاش چنین موضوع مهمی را از ما پنهان کرده بودند. آنها به دروغ گفتند مادرزنم بیمار بوده و مرده است. حالا که به صورت اتفاقی متوجه این ماجرا شدهام، دیگر نمیخواهم در کنار همسرم زندگی کنم. دیگر به او و خانوادهاش اعتمادی ندارم. احساس میکنم آنها مرا فریب داده اند و ممکن است دروغهای دیگری هم گفته باشند. از وقتی متوجه این ماجرا شدهام، به همه چیز شک دارم. مرتب دارم فکر و خیال میکنم و در مورد همه چیز دوست دارم دوباره تحقیق کنم. من نمیتوانم با این فکرهای آزار دهنده در کنار همسرم زندگی کنم. اگر او و خانوادهاش از همان روز اول حقیقت را به من گفته بودند، صداقتشان به من ثابت شده بود و نسبت به این موضوع واکنش خاصی نشان نمیدادم. اما حالا که بعد از چند سال زندگی، تازه متوجه ماجرا شدم آن هم به طور اتفاقی، دیگر نمیتوانم این خانواده و این عذاب را تحمل کنم. خیلی با خودم کلنجار رفتم تا اینکه تصمیم گرفتم برای همیشه از شیدا جدا شوم.
در ادامه، همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی این موضوع یک مساله شخصی بود و من دوست نداشتم کسی از راز زندگی خانوادگی ما با خبر شود. روزی که با طاها آشنا شدم، تصمیم گرفتم همانطور که این راز را به هیچ کس نگفتم، به او هم نگویم. فکر نمیکردم زندگی پدر و مادرم برای طاها تا این اندازه اهمیت داشته باشد. این مساله چیزی نبود که بشود براحتی درباره آن صحبت کرد. هرکس دیگر هم جای من بود به کسی نمیگفت که مادرش خودکشی کرده است. این ربطی به صداقت داشتن یا نداشتن، ندارد. من دلم نمیخواست کسی از این ماجرا باخبر شود. احساس میکردم اگر کسی متوجه شود از این موضوع سوءاستفاده میکند یا ممکن است تحقیر شوم. برای همین این راز را نگهداشتم. اما طاها وقتی متوجه شد، موضوع طلاق را پیش کشید. حالا که من و زندگیمان تا این حد برای طاها بی اهمیت است، من هم دیگر نمیخواهم در کنار او زندگی کنم.
در پایان قاضی دلیل آنها را برای جدایی کافی ندانست و از مرد جوان خواست برای کنار آمدن با این موضوع با یک مشاور صحبت کند و از او راهنمایی بخواهد.
بیصداقتی با همسر پیامدهای زیادی دارد
مصطفی تبریزی
روانشناس
همیشه پنهانکاری و دروغ، رابطهها را به سمت نابودی میکشاند. گاهی اوقات زنان و مردان برای اینکه همدیگر را از دست ندهند، به هم دروغ میگویند یا اینکه موضوع مهمی را از هم پنهان میکنند در صورتیکه نمیدانند همین پنهانکاری یا دروغ بیشتر از گفتن حقیقت، زندگیشان را تهدید خواهد کرد. گفتن حقیقت و داشتن صداقت به سازگاری زن و شوهر کمک میکند. صداقت باعث درک آنها از یکدیگر میشود. درواقع باید گفت بیصداقتی رابطهها را از بین میبرد و صداقت آن را به هم پیوند میزند. ساختن زندگی بر پایه صداقت و راستی بسیاری از مشکلات، ناراحتی و نگرانیهای زندگی را از بین میبرد و به نشاط زوجها کمک زیادی میکند.
وقتی زن و شوهر در زندگی مشترک با هم صادق باشند، از احساس گناه، نگرانی و بسیاری از ناراحتیهای ذهنی خلاص میشوند. در این زمان است که به یک اطمینان خاطر قلبی میرسند. از سوی دیگر بیصداقتی با همسر پیامدهای زیادی دارد. موجب میشود یافتن راهحل برای مسائل و مشکلات مختلف زندگی سخت و گاهی ناممکن شود. همچنین ممکن است طرف مقابل بعد از پی بردن به بی صداقتی همسرش، از خود مساله غافل شود و بیشتر وقت و فکر و ذهنش درگیر بیصداقتی همسرش شود که همین موضوع خودش بسیار مخرب است و زندگی مشترک را بیشتر از گفتن حقیقت به خطر میاندازد.