ناكامماندن تلاشهاي پليس براي بازداشت عامل يا عاملان قتل مرد معتاد سبب شد تا خانواده او درخواست ديه از بيت المال را مطرح كنند.
به گزارش جوان، يازدهم شهريورماه سال 91 مأموران پليس تهران از مرگ مشكوك مرد 45سالهاي به نام ايوب در بيمارستان شهداي هفت تير باخبر و راهي محل شدند. شواهد نشان ميداد روز گذشته مرد ميانسال به منظور ترك اعتياد به يكي از كمپهاي حوالي تهران منتقل شده است، ولي چند ساعت بعد دچار تشنج شده و توسط مأموران كمپ به بيمارستان منتقل ميشود. ايوب بعد از رسيدن به بيمارستان تحت عمل احيا قرار ميگيرد، اما به دليل خونريزي مغزي فوت ميكند.
با انتقال جسد به پزشكي قانوني، علت فوت از سوي كارشناسان، فشار بر عناصر حياتي گردن و اصابت جسم سخت به سر اعلام شد.
به اين ترتيب پرونده با موضوع قتل در دستور كارآگاهان پليس آگاهي تهران قرار گرفت و كارآگاهان در اولين گام از تحقيقات فني خود، مسئول كمپ را تحت بازجويي قرار دادند. آن مرد در توضيح به مأموران گفت: «ايوب سالها قبل به مواد مخدر معتاد شده بود و همسرش از من خواست تا او را در كمپ بستري كنم، اما زير بار نميرفت. بارها با او صحبت كردم، اما بيفايده بود تا اينكه همسرش با داشتن يك فرزند دختر طلاقش را گرفت.»
آن مرد در ادامه گفت: «چند روز قبل از حادثه متوجه شدم ايوب تصميم گرفته است به كمپ بيايد و بستري شود. آن روز قبل از آمدن ايوب به خاطر خستگي كار روزانه به اتاقي در كمپ رفتم و خوابيدم. ساعتي نگذشته بود كه دو نفر از مأموران داخل اتاق آمدند و گفتند ايوب بعد از ورود به كمپ دچار تشنج شده و حالش خوب نيست. بلافاصله دستور دادم او را با آمبولانس به بيمارستاني نزديك منتقل كنند كه بعد باخبر شدم او فوت كرده است. باور كنيد قبل از ورود ايوب به كمپ خواب بودم و نميدانم براي او چه اتفاقي افتاده است.»
بعد از اين توضيحات همسر سابق مقتول نيز تحت بازجويي قرار گرفت و گفت: «در طول سالهاي زندگي با شوهرم همه سختيها را تحمل كردم تا شايد بتوانم او را كمك كنم كه اعتيادش را ترك كند، اما بيفايده بود. حتي وقتي صاحب فرزند شديم اين اتفاق تأثيري نداشت و او همچنان به كشيدن مواد ادامه ميداد. خسته شده بودم، اما باز براي نجات او نااميد نشدم. روزي تصميم گرفتم با او صحبت كنم تا به كمپ برود و بستري شود. در اين مورد با مسئول كمپ هم صحبت كردم، اما اين تلاش هم بينتيجه ماند. آنجا بود كه مجبور به جدايي شدم.»
زن جوان در ادامه گفت: «بعد از طلاق به خاطر دخترمان سلماز مجبور بودم هرازگاهي به ديدن شوهرم بروم به همين دليل از حال و روزش باخبر بودم. اين گذشت تا روزي كه سلماز عقد كرد. شوهرم كه گويا عقد دخترمان برايش يك شوك بزرگ بود خواست به ديدنش بروم. وقتي او را ديدم براي آخرين بار از او خواهش كردم اين بار به خاطر آبروي سلماز به كمپ برود و براي هميشه اعتيادش را ترك كند. او نيز قبول كرد و قول داد تا آن روز مواد را كنار بگذارد.»
زن جوان در آخر گفت: «وقتي فهميدم ايوب كشته شده است خيلي ناراحت شدم. من و دخترم ميخواستيم ايوب را در مراسم عروسي سالم و سر حال ببينيم و اصلاً راضي به مرگش نبوديم. باور كنيد آن روز در منزل بودم و از اينكه چه بلايي سر شوهرم آمد كه باعث مرگش شد و از عامل يا عاملان حادثه هيچ اطلاعي ندارم.»
به اين ترتيب مأموران در ادامه روند رسيدگي به پرونده دو مأمور كمپي كه ايوب را به بيمارستان رسانده بودند را نيز به عنوان دو مظنون پرونده تحت بازجويي قرار دادند، اما از آنجائيكه مدركي عليه آنها به دست نيامد تبرئه و آزاد شدند.
با گذشت پنجسال از حادثه، از آنجائيكه تلاش مأموران براي شناسايي عامل يا عاملان قتل ايوب ناكام مانده بود، دختر مقتول به عنوان تنها وليدم با نوشتن نامهاي درخواست پرداخت ديه از بيتالمال كرد. با اين درخواست پرونده كامل و به شعبه يازدهم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. به اين ترتيب پرونده در نوبت رسيدگي قرار گرفت و به زودي روي ميز هيئت قضائي همان شعبه به رياست قاضي متين راسخ قرار خواهد گرفت.