چند شب پیش سه دانش آموز در نقده تصمیم به خودکشی گرفتند. آن‌ها در کلاس هشتم مدرسه با هم دوست بودند و به دلیلی که هنوز معلوم نیست، با هم قرار گذاشته بودند هر کدام رأس ساعت 12 شب در خانه قرص برنج بخورند و سه نفری خودکشی کنند. دو نفر از دخترها رأس ساعت 12 شب قرص برنج را می‌خورند اما یکی از آن‌ها چنين نمي‌كند.
به گزارش قانون، یک منبع آگاه از بیمارستان نقده می‌گوید:« دخترها موهای‌شان را به شکل پسرانه کوتاه کرده بودند و لباس های پسرانه به تن کرده بودند. تا جایی که مسئولان بیمارستان هنگام پذیرش آن‌ها خیال کردند که آن‌ها پسر هستند. اما خانواده ها به مسئولان بیمارستان گفتند که بچه های‌شان دخترند». این منبع آگاه خبر می دهد که برادر یکی از دخترها گفته که خواهرش را در حال رفتن به دستشویی خانه ديده است و بعد از چند دقیقه وقتی خانواده از وضعیت دختر مطلع می شوند، او را به بیمارستان منتقل می کنند.
مسئولان بیمارستان نقده دختر را به بیمارستان مطهری ارومیه منتقل كرده‌اند اما در راه فوت می‌کند. خانواده یکی دیگر از دخترها ساعت چهار صبح از وضعیت دخترشان باخبر می شوند و او را به بیمارستان نقده و از آنجا به بیمارستان طالقانی ارومیه منتقل می کنند. حال او هم خوب نیست و مرگ مغزی اش را اعلام کرده‌اند».
عصر روز گذشته یکی از این دانش آموزان را در بهشت زهرای نقده به خاک سپرده اند. تسنیم درگفت‌و گو با ابراهیم محمدی گفته نفر دوم نجات یافته و به بیمارستان طالقانی اعزام شده است و در سلامت کامل به سر می‌برد. همچنین مدیرکل جدید آموزش و پرورش آذربایجان غربی نیز گفته است: دلیل این موضوع خانوادگی بوده اما خانواده‌ها با نیروی انتظامی همکاری نمی‌کنند. همچنین این افراد از نظر شخصیتی نیز مشکل داشته‌اند.
خودکشی دانش آموزان نقده ای در حالی اتفاق افتاد که ماه گذشته دو مورد خودکشی دیگر در ماکو و اشنویه اتفاق افتاده بود. در مرداد سال 95 دو دختر 13 و 15 ساله در منطقه جنت آباد تهران خود را از بالای آپارتمان مسکونی پنج طبقه شان به پایین پرتاب و هر دو فوت کردند.
آن‌ها قبل از این کار در دوربین تلفن‌همراه‌شان با صورت های شاد و پر از لبخند با هم عکس ها و فیلم های سلفی گرفته بودند و هیچ نشانی از ترس یا ناراحتی در آن‌ها دیده نمی‌شد. انگار نه انگار که قرار است چند دقیقه دیگر فاجعه ای اتفاق بیفتد. در آبان سال گذشته نیز دو دختر نوجوان در اصفهان بعد از اینکه مدتی در خیابان ها با هم راه رفتند و از خودشان و آدم های زندگی شان حرف زدند، خود را از روی یکی از پل‌های اصفهان به خیابان پرتاب کردند كه یکی از آن‌ها در دم جان باخت و دختر دیگر به بیمارستان منتقل شد.
شمع های فردای ابران چه زود ما را شناختید و بیزار شدید.