حسینیه تابناک؛

جزء شانزدهم قرآن

کد خبر: ۸۰۲۵۹۳
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۳:۳۴ 26 May 2018
تعداد بازدید : 6988
کد خبر: ۸۰۲۵۹۳
|
۰۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۳:۳۴ 26 May 2018
|
66788 بازدید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿۷۵﴾
(باز آن مرد عالم) گفت به تو نگفتم تو هرگز توانائي نداري با من صبر كني؟! (۷۵)
قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْرًا ﴿۷۶﴾
(موسي) گفت اگر بعد از اين از تو درباره چيزي سؤ ال كنم ديگر با من مصاحبت نكن، چرا كه از ناحيه من ديگر معذور خواهي بود! (۷۶)
فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا ﴿۷۷﴾
باز به راه خود ادامه دادند، تا به قريه‏ اي رسيدند، از آنها خواستند كه به آنها غذا دهند، ولي آنها از مهمان كردنشان خودداري نمودند (با اينحال) آنها در آنجا ديواري يافتند كه مي‏خواست فرود آيد، (آن مرد عالم) آنرا برپا داشت، (موسي) گفت (لااقل) مي‏خواستي در مقابل اين كار اجرتي بگيري؟! (۷۷)
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا ﴿۷۸﴾
او گفت اينك وقت جدائي من و تو فرا رسيده است، اما به زودي سر آنچه را كه نتوانستي در برابر آن صبر كني براي تو بازگو مي‏كنم. (۷۸)
أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا ﴿۷۹﴾
اما آن كشتي متعلق به گروهي از مستمندان بود كه با آن در دريا كار مي‏كردند و من خواستم آنرا معيوب كنم (چرا كه) پشت سر آنها پادشاهي ستمگر بود كه هر كشتي را از روي غصب مي‏گرفت. (۷۹)
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَنْ يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا ﴿۸۰﴾
و اما آن نوجوان پدر و مادرش با ايمان بودند، ما نخواستيم او آنها را به طغيان و كفر وادارد. (۸۰)
فَأَرَدْنَا أَنْ يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿۸۱﴾
ما اراده كرديم كه پروردگارشان فرزند پاكتر و پرمحبت تري بجاي او به آنها بدهد. (۸۱)
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا ﴿۸۲﴾
و اما آن ديوار متعلق به دو نوجوان يتيم در آن شهر بود، و زير آن گنجي متعلق به آنها وجود داشت و پدرشان مرد صالحي بود، پروردگار تو مي‏خواست آنها به حد بلوغ برسند، و گنجشان را استخراج كنند، اين رحمتي از پروردگارت بود، من به دستور خود اين كار را نكردم، و اين بود سر كارهائي كه توانائي شكيبائي در برابر آنها نداشتي! (۸۲)
وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿۸۳﴾
و از تو در باره «ذو القرنين» سؤ ال مي‏كنند، بگو به زودي گوشه‏ اي از سرگذشت او را براي شما بازگو خواهم كرد. (۸۳)
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا ﴿۸۴﴾
ما به او در روي زمين قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش نهاديم. (۸۴)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۸۵﴾
او از اين اسباب پيروي (و استفاده) كرد. (۸۵)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿۸۶﴾
تا به غروبگاه آفتاب رسيد (در آنجا) احساس كرد كه خورشيد در چشمه (يا دريا) ي - تيره و گل آلودي فرو مي‏رود، و در آنجا قومي را يافت، ما گفتيم اي ذو القرنين! آيا مي‏خواهي مجازات كني و يا پاداش نيكوئي را در باره آنها انتخاب نمائي ؟ (۸۶)
قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا ﴿۸۷﴾
گفت اما كساني كه ستم كرده‏ اند آنها را مجازات خواهيم كرد سپس، به سوي پروردگارشان باز مي‏گردند و خدا آنها را مجازات شديدي خواهد نمود. (۸۷)
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا ﴿۸۸﴾
و اما كسي كه ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد پاداش ‍ نيكو خواهد داشت، و ما دستور آساني به او خواهيم داد. (۸۸)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۸۹﴾
سپس (بار ديگر) از اسبابي كه در اختيار داشت بهره گرفت. (۸۹)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا ﴿۹۰﴾
تا به خاستگاه خورشيد رسيد (در آنجا) مشاهده كرد كه خورشيد بر جمعيتي طلوع مي‏كند كه جز آفتاب براي آنها پوششي قرار نداده بوديم. (۹۰)
كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا ﴿۹۱﴾
(آري) اين چنين بود (كار ذو القرنين) و ما به خوبي از امكاناتي كه نزد او بود آگاه بوديم. (۹۱)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۹۲﴾
(باز) از اسباب مهمي (كه در اختيار داشت) استفاده كرد. (۹۲)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿۹۳﴾
(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد، و در آنجا گروهي غير از آن دو را يافت كه هيچ سخني را نمي‏فهميدند! (۹۳)
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا ﴿۹۴﴾
(آن گروه به او) گفتند اي ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد مي‏كنند آيا ممكن است ما هزينه‏ اي براي تو قرار دهيم كه ميان ما و آنها سدي ايجاد كني ؟ (۹۴)
قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا ﴿۹۵﴾
(ذو القرنين) گفت: آنچه را خدا در اختيار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مي‏كنيد) مرا با نيروئي ياري كنيد، تا ميان شما و آنها سد محكمي ايجاد كنم. (۹۵)
آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا ﴿۹۶﴾
قطعات بزرگ آهن براي من بياوريد (و آنها را به روي هم چيند) تا كاملا ميان دو كوه را پوشانيد، سپس گفت (آتش در اطراف آن بيافروزيد و) در آتش بدميد، (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، گفت (اكنون) مس ذوب شده براي من بياوريد تا به روي آن بريزم. (۹۶)
فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿۹۷﴾
(سرانجام آنچنان سد نيرومندي ساخت) كه آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمي‏توانستند نقبي در آن ايجاد كنند. (۹۷)
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ﴿۹۸﴾
گفت اين از رحمت پروردگار من است اما هنگامي كه وعده پروردگارم فرا رسد آنرا در هم مي‏كوبد و وعده پروردگارم حق است. (۹۸)
وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿۹۹﴾
در آن روز (كه جهان پايان مي‏گيرد) ما آنها را چنان رها مي‏كنيم كه درهم موج مي‏زنند و در صور دميده مي‏شود و ما همه را جمع مي‏كنيم. (۹۹)
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضًا ﴿۱۰۰﴾
در آن روز جهنم را به كافران عرضه مي‏داريم (۱۰۰)
الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا ﴿۱۰۱﴾
همانها كه چشمهايشان در پرده بود و به ياد من نيفتادند، و قدرت شنوائي نداشتند! (۱۰۱)
أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِنْ دُونِي أَوْلِيَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا ﴿۱۰۲﴾
آيا كافران گمان كردند مي‏توانند بندگان مرا به جاي من اولياي خود انتخاب كنند. ما براي كافران جهنم را منزلگاه قرار داديم. (۱۰۲)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ﴿۱۰۳﴾
بگو آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين (مردم) در کارها، چه کساني هستند؟ (۱۰۳)
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴﴾
آنها كه تلاشهايشان در زندگي دنيا گم (و نابود) شده؛ با اينحال مي پندارند کارِ نيک انجام مي دهند! (۱۰۴)
أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا ﴿۱۰۵﴾
آنها كساني هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاي او كافر شدند، به همين جهت اعمالشان حبط و نابود شد، لذا روز قيامت ميزاني براي آنها برپا نخواهيم كرد. (۱۰۵)
ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا ﴿۱۰۶﴾
اينگونه كيفر آنها دوزخ است، بخاطر آنكه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به باد استهزاء گرفتند. (۱۰۶)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿۱۰۷﴾
اما كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغهاي فردوس منزلگاهشان است. (۱۰۷)
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿۱۰۸﴾
آنها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضاي نقل مكان از آنجا نمي‏كنند. (۱۰۸)
قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿۱۰۹﴾
بگو اگر درياها براي (نوشتن) كلمات پروردگارم مركب شوند، درياها پايان مي‏گيرند پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان يابد، هر چند همانند آن (درياها) را به آن اضافه كنيم! (۱۰۹)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿۱۱۰﴾
بگو من فقط بشري هستم همچون شما (امتيازم اين است كه) به من وحي مي‏شود كه معبود شما تنها يكي است، پس هر كس اميد لقاي پروردگارش را دارد بايد عمل صالح انجام دهد، و كسي را در عبادت پروردگارش شريك نكند. (۱۱۰)
سوره ۱۹: مريم
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
كهيعص ﴿۱﴾
كهيعص (۱)
ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿۲﴾
اين يادي است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده‏ اش زكريا. (۲)
إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا ﴿۳﴾
در آن هنگام كه پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) خواند. (۳)
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُنْ بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ﴿۴﴾
گفت پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله پيري تمام سرم را فرا گرفته و من هرگز در دعاي تو از اجابت محروم نمي‏شدم. (۴)
وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا ﴿۵﴾
و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسداري از آئين تو را نگاه ندارند) و همسرم نازا است، تو به قدرتت جانشيني به من ببخش. (۵)
يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا ﴿۶﴾
كه وارث من و آل يعقوب باشد و او را مورد رضايتت قرار ده. (۶)
يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا ﴿۷﴾
اي زكريا! ما تو را به فرزندي بشارت مي‏دهيم كه نامش يحيي است، پسري همنامش پيش از اين نبوده است. (۷)
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا ﴿۸﴾
گفت: پروردگارا! چگونه فرزندي براي من خواهد بود در حالي كه همسرم نازا است، و من نيز از پيري افتاده شده‏ ام؟! (۸)
قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا ﴿۹﴾
فرمود: اينگونه پروردگارت گفته (و اراده كرده) اين بر من آسان است من قبلا تو را آفريدم و چيزي نبودي! (۹)
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا ﴿۱۰﴾
عرض كرد: پروردگارا! نشانه‏ اي براي من قرار ده. گفت نشانه تو اين است كه سه شبانه روز قدرت تكلم (با مردم) نخواهي داشت، در حالي كه زبان تو سالم است. (۱۰)
فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿۱۱﴾
او از محراب عبادتش به سوي مردم بيرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام (به شكرانه اين نعمت) خدا را تسبيح گوئيد. (۱۱)
يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ﴿۱۲﴾
اي يحيي! كتاب (خدا) را با قوت بگير، و ما فرمان نبوت (و عقل كافي) در كودكي به‏ او داديم. (۱۲)
وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا ﴿۱۳﴾
و به او رحمت و محبت از ناحيه خود بخشيديم، و پاكي (روح و عمل) و او پرهيزگار بود. (۱۳)
وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا ﴿۱۴﴾
او نسبت به پدر و مادرش نيكوكار بود و جبار (و متكبر) و عصيانگر نبود. (۱۴)
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا ﴿۱۵﴾
و سلام بر او آن روز كه تولد يافت، و آن روز كه مي‏ميرد، و آن روز كه زنده و برانگيخته مي‏شود. (۱۵)
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا ﴿۱۶﴾
در اين كتاب (آسماني قرآن) از مريم ياد آر، آن هنگام كه از خانواده اش جدا شد و در ناحيه شرقي قرار گرفت. (۱۶)
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿۱۷﴾
و حجابي ميان خود و آنها افكند (تا خلوتگاهش از هر نظر براي عبادت آماده باشد) در اين هنگام ما روح خود را به سوي او فرستاديم و او در شكل انساني بيعيب و نقص بر مريم ظاهر شد. (۱۷)
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا ﴿۱۸﴾
او (سخت ترسيد و) گفت من به خداي رحمن از تو پناه مي‏برم اگر پرهيزگار هستي. (۱۸)
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا ﴿۱۹﴾
گفت من فرستاده پروردگار توام (آمده‏ ام) تا پسر پاكيزه‏ اي به تو ببخشم! (۱۹)
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا ﴿۲۰﴾
گفت چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد در حالي كه تاكنون انساني با من تماس نداشته، و زن آلوده‏ اي هم نبوده‏ ام؟! (۲۰)
قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا ﴿۲۱﴾
گفت مطلب همين است كه پروردگارت فرموده، اين كار بر من سهل و آسان است، ما مي‏خواهيم او را نشانه‏ اي براي مردم قرار دهيم و رحمتي از سوي ما باشد، و اين امري است پايان يافته (و جاي گفتگو ندارد). (۲۱)
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿۲۲﴾
سرانجام (مريم) باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد. (۲۲)
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا ﴿۲۳﴾
درد وضع حمل او را به كنار تنه درخت خرمائي كشاند، (آنقدر ناراحت شد كه) گفت اي كاش پيش از اين مرده بودم و به كلي فراموش شده بودم. (۲۳)
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴿۲۴﴾
ناگهان از طرف پائين پايش او را صدا زد كه غمگين مباش ‍ پروردگارت زير پاي تو چشمه آب (گوارائي) قرار داده است. (۲۴)
وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿۲۵﴾
و تكاني به اين درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد. (۲۵)
فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا ﴿۲۶﴾
از (اين غذاي لذيذ) بخور، و از (آن آب گوارا) بنوش، و چشمت را (به اين مولود جديد) روشن دار، و هر گاه كسي از انسانها را ديدي با اشاره بگو: من براي خداي رحمان روزه گرفته‏ ام و با احدي امروز سخن نمي‏گويم (اين نوزاد خودش از تو دفاع خواهد كرد). (۲۶)
فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿۲۷﴾
(مريم) او را در آغوش گرفته به سوي قومش آمد، گفتند: اي مريم! كار بسيار عجيب و بدي انجام دادي! (۲۷)
يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿۲۸﴾
اي خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدي بود، و نه مادرت زن بدكاره‏ اي! (۲۸)
فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿۲۹﴾
(مريم) اشاره به او كرد، گفتند ما چگونه با كودكي كه در گاهواره است سخن بگوئيم؟! (۲۹)
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿۳۰﴾
(ناگهان عيسي زبان به سخن گشود) گفت من بنده خدايم به من كتاب (آسماني) داده و مرا پيامبر قرار داده است. (۳۰)
وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿۳۱﴾
و مرا وجودي پر بركت قرار داده در هر كجا باشم، و مرا توصيه به نماز و زكات مادام كه زنده‏ ام كرده است. (۳۱)
وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴿۳۲﴾
و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده، و جبار و شقي قرار نداده است. (۳۲)
وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿۳۳﴾
و سلام (خدا) بر من آن روز كه متولد شدم و آنروز كه مي‏ميرم و آنروز كه زنده برانگيخته مي‏شوم. (۳۳)
ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿۳۴﴾
اينست عيسي بن مريم، گفتار حقي كه در آن ترديد مي‏كنند. (۳۴)
مَا كَانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۳۵﴾
هرگز براي خدا شايسته نبود فرزندي انتخاب كند، منزه است او، هر گاه چيزي را فرمان دهد مي‏گويد: موجود باش! آن هم موجود مي‏شود. (۳۵)
وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۳۶﴾
و خداوند پروردگار من و شماست، او را پرستش كنيد اينست راه راست. (۳۶)
فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۳۷﴾
ولي (بعد از او) گروهها از ميان پيروان او اختلاف كردند، واي به حال كافران از مشاهده روز بزرگ (رستاخيز). (۳۷)
أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۳۸﴾
چه گوشهاي شنوا و چه چشمهاي بينائي (در آنروز) كه نزد ما مي‏آيند پيدا ميكنند؟ ولي اين ستمگران امروز در گمراهي آشكارند. (۳۸)
وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۳۹﴾
آنها را از روز حسرت (روز رستاخيز كه براي همه مايه تاسف است) بترسان، روزي كه همه چيز پايان مييابد در حالي كه آنها در غفلتند و ايمان نمي‏آورند. (۳۹)
إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ ﴿۴۰﴾
ما زمين و تمام كساني را كه بر آن هستند به ارث ميبريم و همگي به سوي ما باز ميگردند. (۴۰)
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا ﴿۴۱﴾
در اين كتاب از ابراهيم ياد كن كه او بسيار راستگو و پيامبر خدا بود. (۴۱)
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا ﴿۴۲﴾
هنگامي كه به پدرش گفت اي پدر! چرا چيزي را پرستش ميكني كه نمي‏شنود و نمي‏بيند و هيچ مشكلي را از تو حل نمي‏كند؟! (۴۲)
يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا ﴿۴۳﴾
اي پدر! علم و دانشي نصيب من شده است كه نصيب تو نشده، بنابراين از من پيروي كن تا تو را به راه راست هدايت کنم. (۴۳)
يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا ﴿۴۴﴾
اي پدر! شيطان را پرستش مكن كه شيطان نسبت به خداوند رحمن عصيانگر بود. (۴۴)
يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴿۴۵﴾
اي پدر! من از اين ميترسم كه عذابي از ناحيه خداوند رحمن به تو رسد در نتيجه از دوستان شيطان باشي! (۴۵)
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا ﴿۴۶﴾
گفت اي ابراهيم آيا تو از خدايان من روي گرداني ؟ اگر (از اين كار) دست برنداري تو را سنگسار مي‏كنم، از من براي مدتي طولاني دور شو! (۴۶)
قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا ﴿۴۷﴾
(ابراهيم) گفت سلام بر تو! من به زودي برايت از پروردگارم تقاضاي عفو مي‏كنم چرا كه او نسبت به من مهربان است. (۴۷)
وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا ﴿۴۸﴾
و از شما و آنچه غير از خدا مي‏خوانيد كناره گيري مي‏كنم، و پروردگارم را مي‏خوانم و اميدوارم دعايم در پيشگاه پروردگارم بيپاسخ نماند. (۴۸)
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا ﴿۴۹﴾
هنگامي كه از آنها و از آنچه غير خدا مي‏پرستيدند كناره گيري كرد ما اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم، و هر يك را پيامبر بزرگي قرار داديم. (۴۹)
وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا ﴿۵۰﴾
و از رحمت خود به آنها ارزاني داشتيم و براي آنها نام نيك و مقام مقبول و برجسته (در ميان همه امتها) قرار داديم. (۵۰)
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا ﴿۵۱﴾
در اين كتاب (آسماني) از موسي ياد كن، كه او مخلص بود، و رسول و پيامبر والامقامي. (۵۱)
وَنَادَيْنَاهُ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا ﴿۵۲﴾
ما او را از طرف راست (كوه) طور فرا خوانديم، و او را نزديك ساختيم و با او سخن گفتيم. (۵۲)
وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا ﴿۵۳﴾
و ما از رحمت خود برادرش هارون را كه پيامبر بود به او بخشيديم. (۵۳)
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا ﴿۵۴﴾
در كتاب آسماني خود از اسماعيل ياد كن كه او در وعده‏ هايش صادق و رسول و پيامبر بزرگي بود. (۵۴)
وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا ﴿۵۵﴾
او همواره خانواده خود را به نماز و زكات دعوت مي‏كرد و همواره مورد رضايت پروردگارش بود. (۵۵)
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا ﴿۵۶﴾
و در اين كتاب (نيز) از ادريس ياد كن، او بسيار راستگو و پيامبر بزرگي بود. (۵۶)
وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا ﴿۵۷﴾
و ما او را به مقام بلندي رسانديم. (۵۷)
أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ﴿۵۸﴾
آنها پيامبراني بودند كه خداوند مشمول نعمتشان قرار داده بود، از فرزندان آدم و از كساني كه با نوح بر كشتي سوار كرديم، و از دودمان آنها كه هدايت كرديم و برگزيديم، آنها كساني بودند كه وقتي آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مي‏شد به خاك مي‏افتادند و سجده مي‏كردند، در حالي كه گريان بودند. (۵۸)
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا ﴿۵۹﴾
اما بعد از آنها فرزندان ناشايسته‏ اي روي كار آمدند كه نماز را ضايع كردند و پيروي از شهوات نمودند و به زودي (مجازات) گمراهي خود را خواهند ديد. (۵۹)
إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا ﴿۶۰﴾
مگر آنها كه توبه كنند، ايمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، چنين كساني داخل بهشت مي‏شوند و كمترين ستمي به آنها نخواهد شد. (۶۰)
جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا ﴿۶۱﴾
باغهائي است جاوداني كه خداوند رحمان، بندگانش را به آن وعده داده است، هر چند آن را نديده‏ اند، وعده خدا حتما تحقق يافتني است. (۶۱)
لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿۶۲﴾
آنها هرگز در آنجا گفتار لغو و بيهودهاي نمي‏شنوند و جز سلام در آنجا سخني نيست و هر صبح و شام روزي آنها در بهشت مقرر است. (۶۲)
تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا ﴿۶۳﴾
اين همان بهشتي است كه ما به ارث به بندگان پرهيزگار ميدهيم. (۶۳)
وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ﴿۶۴﴾
ما جز به فرمان پروردگار تو نازل نمي‏شويم آنچه پيش روي ما و پشت سر ما و ما بين اين دو ميباشد همه از آن او است و پروردگارت هرگز فراموش كار نبوده (و نيست). (۶۴)
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا ﴿۶۵﴾
همان پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان اين دو قرار دارد، او را پرستش كن، و در راه عبادتش شكيبا باش، آيا مثل و مانندي براي او پيدا ميكني؟! (۶۵)
وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا ﴿۶۶﴾
انسان مي‏گويد: آيا پس از مردن در آينده زنده (از قبر) بيرون خواهم آمد. (۶۶)
أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴿۶۷﴾
آيا انسان به خاطر نمي‏آورد كه ما او را پيش از اين آفريديم در حالي كه چيزي نبود. (۶۷)
فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا ﴿۶۸﴾
سوگند به پروردگارت كه همه آنها را همراه با شياطين محشور ميكنيم، بعد همه را گرداگرد جهنم در حالي كه به زانو در آمده‏ اند حاضر ميسازيم! (۶۸)
ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا ﴿۶۹﴾
سپس از هر گروه و جمعيتي كساني را كه از همه در برابر خداوند رحمان سركشتر بوده‏ اند جدا ميكنيم. (۶۹)
ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِيًّا ﴿۷۰﴾
بعد از آن ما به خوبي از كساني كه براي سوختن در آتش اولويت دارند آگاهيم (و آنها را پيش از ديگران مجازات خواهيم كرد). (۷۰)
وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا ﴿۷۱﴾
و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم ميشويد، اين امري است حتمي و فرماني است قطعي از پروردگارتان!! (۷۱)
ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿۷۲﴾
سپس آنها را كه تقوا پيشه كردند از آن رهائي ميبخشيم، و ظالمان را در حالي كه (از ضعف و ذلت) به زانو در آمده‏ اند در آن رها ميكنيم. (۷۲)
وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا ﴿۷۳﴾
و هنگامي كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مي‏شود كافران به مؤ منان ميگويند كداميك از دو گروه (ما و شما) جايگاهش بهتر و جلسات انس و مشورتش زيباتر و بخشش او بيشتر است؟! (۷۳)
وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا ﴿۷۴﴾
اقوام بسياري را پيش از آنها نابود كرديم كه هم مال و ثروتشان از اينها بهتر بود و هم ظاهرشان آراسته تر! (۷۴)
قُلْ مَنْ كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا ﴿۷۵﴾
بگو كسي كه در گمراهي است خداوند به او مهلت مي‏دهد تا زماني كه وعده الهي را با چشم خود ببينند: يا عذاب اين دنيا يا عذاب آخرت. آنروز است كه خواهند دانست چه كسي مكانش بدتر و چه كسي لشكرش ناتوان تر است؟! (۷۵)
وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَرَدًّا ﴿۷۶﴾
اما كساني كه در راه هدايت گام نهادند خداوند بر هدايتشان ميافزايد، آثار و اعمال صالحي كه (از انسان) باقي ميماند در پيشگاه پروردگار تو ثوابش بيشتر و عاقبتش ارزشمندتر است. (۷۶)
أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿۷۷﴾
آيا نديدي كسي را كه آيات ما را انكار كرد و گفت اموال و فرزندان فراواني نصيبم خواهد شد! (۷۷)
أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿۷۸﴾
آيا او از اسرار غيب مطلع گشته، يا نزد خدا عهد و پيماني گرفته است؟ (۷۸)
كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿۷۹﴾
هرگز چنين نيست ما به زودي آنچه را او مي‏گويد مينويسيم، و عذاب را بر او مستمر خواهيم داشت! (۷۹)
وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا ﴿۸۰﴾
آنچه را او مي‏گويد (از اموال و فرزندان) از او به ارث ميبريم و تك و تنها نزد ما خواهد آمد. (۸۰)
وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿۸۱﴾
آنها غير از خدا معبوداني براي خود انتخاب كردند تا مايه عزتشان باشد (چه پندار خامي ؟). (۸۱)
كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا ﴿۸۲﴾
هرگز چنين نيست، به زودي معبودها منكر عبادت آنها خواهند شد، بلكه بر ضدشان قيام مي‏كنند. (۸۲)
أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿۸۳﴾
آيا نديدي كه ما شياطين را به سوي كافران فرستاديم تا آنها را شديدا تحريك كنند. (۸۳)
فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿۸۴﴾
بنابراين در باره آنها عجله مكن ما آنها (و اعمالشان) را دقيقا شماره خواهيم كرد. (۸۴)
يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿۸۵﴾
در آن روز كه پرهيزگاران را به سوي خداوند رحمان (و پاداشهاي او) راهنمائي ميكنيم. (۸۵)
وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿۸۶﴾
و مجرمان را (همچون شتران تشنهكامي كه به سوي آبگاه ميروند) به جهنم ميرانيم. (۸۶)
لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿۸۷﴾
آنها هرگز مالك شفاعت نيستند مگر كسي كه نزد خداوند رحمان عهد و پيماني دارد. (۸۷)
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿۸۸﴾
آنها گفتند خداوند رحمن فرزندي براي خود اختيار كرده! (۸۸)
لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا ﴿۸۹﴾
چه سخن زشت و زنندهاي آورديد. (۸۹)
تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿۹۰﴾
نزديك است آسمانها بخاطر اين سخن از هم متلاشي گردد، و زمين شكافته شود و كوهها به شدت فرو ريزد! (۹۰)
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿۹۱﴾
از اين رو كه براي خداوند رحمن فرزندي ادعا كردند. (۹۱)
وَمَا يَنْبَغِي لِلرَّحْمَنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿۹۲﴾
و هرگز سزاوار نيست كه او فرزندي برگزيند. (۹۲)
إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿۹۳﴾
تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند بنده اويند. (۹۳)
لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿۹۴﴾
همه آنها را احصا كرده و دقيقا شمرده است. (۹۴)
وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا ﴿۹۵﴾
و همگي روز رستاخيز تك و تنها نزد او حاضر ميشوند. (۹۵)
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿۹۶﴾
كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏ اند خداوند رحمن محبت آنها را در دلها مي‏افكند. (۹۶)
فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا ﴿۹۷﴾
ما قرآن را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزكاران را بوسيله آن بشارت دهي و دشمنان سرسخت را انذار كني. (۹۷)
وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا ﴿۹۸﴾
چه بسيار اقوام (بيايمان و گنهكاري) را قبل از آنها هلاك كرديم آيا احدي از آنها را احساس ميكني يا كمترين صدائي از آنان مي‏شنوي. (۹۸)
سوره ۲۰: طه
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
طه ﴿۱﴾
طه. (۱)
مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿۲﴾
ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكني. (۲)
إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَى ﴿۳﴾
فقط آنرا براي يادآوري كساني كه (از خدا) ميترسند نازل ساختيم. (۳)
تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿۴﴾
اين قرآن از سوي كسي نازل شده كه خالق زمين و آسمانهاي بلند است. (۴)
الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿۵﴾
او خداوندي است رحمن كه بر عرش مسلط است. (۵)
لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿۶﴾
از آن اوست آنچه در آسمانها و زمين و ميان اين دو و در اعماق زمين وجود دارد. (۶)
وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿۷﴾
اگر سخن آشكارا بگوئي (يا مخفي كني) او پنهانيها و حتي پنهانتر از آنرا نيز ميداند! (۷)
اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ﴿۸﴾
او خداوندي است كه معبودي جز او نيست و براي او نامهاي نيك است. (۸)
وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿۹﴾
و آيا خبر موسي به تو رسيده است ؟ (۹)
إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿۱۰﴾
هنگامي كه آتشي (از دور) مشاهده كرد و به خانواده خود گفت اندكي مكث كنيد كه من آتشي ديدم شايد شعله‏ اي از آن را براي شما بياورم، يا به وسيله اين آتش راه را پيدا كنم. (۱۰)
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى ﴿۱۱﴾
هنگامي كه نزد آتش آمد ندا داده شد كه اي موسي! (۱۱)
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۲﴾
من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس ‍ طوي هستي. (۱۲)
وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿۱۳﴾
و من تو را (براي مقام رسالت) انتخاب كردم، اكنون به آنچه بر تو وحي مي‏شود گوش فرا ده! (۱۳)
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿۱۴﴾
من الله هستم، معبودي جز من نيست، مرا پرستش كن و نماز را براي ياد من به پادار. (۱۴)
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿۱۵﴾
رستاخيز بطور قطع خواهد آمد من مي‏خواهم آن را پنهان كنم تا هر كس در برابر سعي و كوشش خود جزا ببيند. (۱۵)
فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿۱۶﴾
و هرگز نبايد افرادي كه ايمان به قيامت ندارند و از هوسهاي خويش پيروي كردند تو را از آن باز دارند كه هلاك خواهي شد. (۱۶)
وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى ﴿۱۷﴾
و چه چيز در دست راست توست اي موسي؟! (۱۷)
قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿۱۸﴾
گفت اين عصاي من است، بر آن تكيه مي‏كنم، برگ درختان را با آن براي گوسفندانم فرو مي‏ريزم، و نيازهاي ديگري را نيز با آن برطرف مي‏كنم. (۱۸)
قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى ﴿۱۹﴾
گفت اي موسي آنرا بيفكن! (۱۹)
فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى ﴿۲۰﴾
(موسي) آنرا افكند، ناگهان مار عظيمي شد و شروع به حركت كرد! (۲۰)
قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿۲۱﴾
فرمود آنرا بگير و نترس ما آنرا به همان صورت اول باز مي‏گردانيم. (۲۱)
وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿۲۲﴾
و دست خود را در گريبانت فرو بر، تا سفيد و درخشنده بيعيب بيرون آيد، و اين معجزه ديگري است. (۲۲)
لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿۲۳﴾
مي خواهيم آيات بزرگ خود را به تو نشان دهيم. (۲۳)
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۲۴﴾
برو به سوي فرعون كه او طغيان كرده است! (۲۴)
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿۲۵﴾
عرض كرد پروردگارا سينه مرا گشاده دار. (۲۵)
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿۲۶﴾
كار مرا بر من آسان گردان. (۲۶)
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي ﴿۲۷﴾
و گره از زبانم بگشا. (۲۷)
يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿۲۸﴾
تا سخنان مرا بفهمند. (۲۸)
وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي ﴿۲۹﴾
وزيري از خاندانم براي من قرار بده. (۲۹)
هَارُونَ أَخِي ﴿۳۰﴾
برادرم هارون را. (۳۰)
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿۳۱﴾
به وسيله او پشتم را محكم كن. (۳۱)
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿۳۲﴾
و او را در كار من شريك گردان. (۳۲)
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿۳۳﴾
تا تو را بسيار تسبيح گوئيم. (۳۳)
وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿۳۴﴾
و تو را بسيار ياد كنيم. (۳۴)
إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿۳۵﴾
چرا كه تو هميشه از حال ما آگاه بودهاي. (۳۵)
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿۳۶﴾
فرمود آنچه را خواستهاي به تو داده شد، اي موسي! (۳۶)
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿۳۷﴾
و ما بار ديگر نيز تو را مشمول نعمت خود ساختيم. (۳۷)
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿۳۸﴾
آن زمان كه به مادرت آنچه را لازم بود الهام كرديم. (۳۸)
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿۳۹﴾
كه او را در صندوقي بيفكن، و آن صندوق را به دريا بينداز، تا دريا آنرا به ساحل بيفكند، و دشمن من و دشمن او آنرا بگيرد و من محبتي از خودم بر تو افكندم، تا در برابر ديدگان (علم) من پرورش يابي. (۳۹)
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿۴۰﴾
در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكي كاخ فرعون) راه ميرفت و ميگفت آيا خانوادهاي را به شما نشان دهم كه اين نوزاد را كفالت مي‏كند (و دايه خوبي براي اوست) و به دنبال آن ما تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش به تو روشن شود، و غمگين نگردد، و تو كسي (از فرعونيان) را كشتي اما ما تو را از اندوه نجات داديم، پس از آن سالياني در ميان مردم مدين توقف نمودي و تو را بارها آزموديم سپس در زمان مقدر (براي فرمان رسالت) به اينجا آمدي. (۴۰)
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿۴۱﴾
و من تو را براي خودم پرورش دادم! (۴۱)
اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿۴۲﴾
تو و برادرت با آيات من به سوي فرعون برويد، و در ياد من كوتاهي نكنيد. (۴۲)
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۴۳﴾
به سوي فرعون برويد كه طغيان كرده است. (۴۳)
فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿۴۴﴾
اما به نرمي با او سخن بگوئيد شايد متذكر شود يا از (خدا) بترسد. (۴۴)
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى ﴿۴۵﴾
(موسي و هارون) گفتند: پروردگارا! از اين مي‏ترسيم كه او بر ما پيشي بگيرد يا طغيان كند. (۴۵)
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿۴۶﴾
فرمود نترسيد، من با شما هستم (همه چيز را) مي‏شنوم و مي‏بينم! (۴۶)
فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿۴۷﴾
شما به سراغ او برويد و بگوئيد: ما فرستاده‏ هاي پروردگار توئيم، بني اسرائيل را با ما بفرست، و آنها را شكنجه و آزار مكن، ما آيت روشني از سوي پروردگارت براي تو آورده‏ ايم و سلام و درود بر آن كس ‍ باد كه از هدايت پيروي مي‏كند. (۴۷)
إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿۴۸﴾
(به او بگوئيد) به ما وحي شده كه عذاب بر كسي است كه (آيات الهي) را تكذيب كند و سرپيچي نمايد. (۴۸)
قَالَ فَمَنْ رَبُّكُمَا يَا مُوسَى ﴿۴۹﴾
(فرعون) گفت پروردگار شما كيست، اي موسي؟! (۴۹)
قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿۵۰﴾
گفت: پروردگار ما كسي است كه به هر موجودي آنچه را لازمه آفرينش او بود داده، سپس رهبريش كرده است. (۵۰)
قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿۵۱﴾
گفت: پس تكليف پيشينيان ما چه خواهد شد؟ (۵۱)
قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى ﴿۵۲﴾
گفت: آگاهي مربوط به آنها نزد پروردگار من در كتابي ثبت است پروردگار من هرگز گمراه نمي‏شود و فراموش نمي‏كند. (۵۲)
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّى ﴿۵۳﴾
همان خداوندي كه زمين را براي شما محل آسايش قرار داد، و راههائي در آن ايجاد كرد و از آسمان آبي فرستاد كه به وسيله آن انواع گوناگون گياهان مختلف را (از خاك تيره) برآورديم. (۵۳)
كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى ﴿۵۴﴾
هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد كه در اين نشانه‏ هاي روشني است براي صاحبان عقل. (۵۴)
مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿۵۵﴾
ما شما را از آن (خاك) آفريديم و در آن باز ميگردانيم و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون مي‏آوريم. (۵۵)
وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى ﴿۵۶﴾
ما همه آيات خود را به او نشان داديم اما او تكذيب كرد و سر باز زد! (۵۶)
قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى ﴿۵۷﴾
گفت: اي موسي! آيا آمده‏ اي كه ما را از سرزمينمان با اين سحرت بيرون كني؟! (۵۷)
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَكَانًا سُوًى ﴿۵۸﴾
ما هم قطعا سحري همانند آن براي تو خواهيم آورد، هم اكنون (تاريخش را تعيين كن و) ميعادي ميان ما و خودت قرار ده كه نه ما و نه تو از آن تخلف نكنيم، آنهم در مكاني كه نسبت به همه يكسان باشد! (۵۸)
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿۵۹﴾
گفت ميعاد ما و شما روز زينت (روز عيد) است، مشروط بر اينكه همه مردم هنگامي كه روز بالا مي‏آيد جمع شوند. (۵۹)
فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَى ﴿۶۰﴾
فرعون آن مجلس را ترك گفت، و تمام مكر و فريب خود را جمع كرد، و سپس همه را (در روز موعود) آورد. (۶۰)
قَالَ لَهُمْ مُوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى ﴿۶۱﴾
موسي به آنها گفت: واي بر شما دروغ بر خدا نبنديد كه شما را با عذاب خود نابود مي‏سازد، و نوميدي و (شكست) از آن كسي است كه دروغ (بر خدا) ببندد. (۶۱)
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿۶۲﴾
آنها در ميان خود در ادامه راهشان به نزاع برخاستند و مخفيانه و درگوشي با هم سخن گفتند. (۶۲)
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿۶۳﴾
گفتند: اين دو مسلما ساحرند، مي‏خواهند شما را با سحرشان از سرزمينتان بيرون كنند، و آئين عالي شما را از بين ببرند! (۶۳)
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿۶۴﴾
اكنون كه چنين است تمام نيرو و نقشه خود را جمع كنيد و در يك صف (به ميدان مبارزه) بيائيد، و رستگاري امروز از آن كسي است كه برتري خودش را اثبات كند! (۶۴)
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿۶۵﴾
(ساحران) گفتند اي موسي آيا تو اول (عصاي خود را) مي‏افكني يا ما اول بيفكنيم؟! (۶۵)
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿۶۶﴾
گفت: شما اول بيفكنيد، در اين هنگام طنابها و عصاهايشان بخاطر سحر آنها چنان به نظر مي‏رسيد كه حركت مي‏كنند! (۶۶)
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى ﴿۶۷﴾
در اين هنگام موسي ترس خفيفي در دل احساس كرد. (۶۷)
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى ﴿۶۸﴾
گفتيم: نترس تو مسلما (پيروز و) برتري! (۶۸)
وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى ﴿۶۹﴾
و چيزي را كه در دست راست داري بيفكن، تمام آنچه را آنها ساخته‏ اند مي‏بلعد، چرا كه آن تنها مكر ساحر است، و ساحر هر كجا برود رستگار نخواهد شد. (۶۹)
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى ﴿۷۰﴾
(موسي عصاي خود را افكند، و آنچه را كه آنها ساخته بودند بلعيد) ساحران همگي به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار موسي و هارون ايمان آورديم!! (۷۰)
قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى ﴿۷۱﴾
(فرعون) گفت آيا پيش از آنكه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ شماست كه سحر به شما آموخته، بيقين دست و پاهاي شما را بطور مختلف قطع مي‏كنم و بر فراز شاخه‏ هاي نخل به دار مي‏آويزم، و خواهيد دانست كداميك از ما مجازاتش دردناكتر و پايدارتر است! (۷۱)
قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿۷۲﴾
گفتند به خدائي كه ما را آفريده ما تو را هرگز بر دلائل روشني كه به ما رسيده مقدم نخواهيم داشت، هر حكمي ميخواهي بكن كه تنها ميتواني در اين زندگي دنيا داوري كني. (۷۲)
إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿۷۳﴾
ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهان ما و آنچه را از سحر بر ما تحميل كردي ببخشد، و خدا بهتر و باقيتر است. (۷۳)
إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى ﴿۷۴﴾
هر كس مجرم در محضر پروردگارش حاضر شود آتش دوزخ براي اوست، كه نه در آن ميميرد و نه زنده مي‏شود! (۷۴)
وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى ﴿۷۵﴾
و هر كس مؤ من باشد و عمل صالح انجام داده باشد در محضر او حاضر شود درجات عالي براي اوست. (۷۵)
جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ مَنْ تَزَكَّى ﴿۷۶﴾
باغهاي جاويدان بهشت كه نهرها از زير درختانش جاري است هميشه در آن خواهند بود و اينست پاداش كسي كه خود را پاك كند! (۷۶)
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَى ﴿۷۷﴾
ما به موسي وحي فرستاديم كه بندگانم را شبانه (از مصر) با خود ببر، و براي آنها راهي خشك در دريا بگشا كه نه از تعقيب (فرعونيان) خواهي ترسيد، و نه از غرق شدن در دريا! (۷۷)
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ ﴿۷۸﴾
(به اين ترتيب) فرعون با لشگريانش آنها را دنبال كردند، و دريا آنان را (در ميان امواج خروشان خود) بطور كامل پوشانيد! (۷۸)
وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى ﴿۷۹﴾
و فرعون قوم خود را گمراه ساخت، و هرگز هدايت نكرد! (۷۹)
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى ﴿۸۰﴾
اي بني اسرائيل ما شما را از (چنگال) دشمنتان نجات داديم، و در طرف راست كوه طور با شما وعده گذارديم، و من و سلوي بر شما نازل كرديم. (۸۰)
كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى ﴿۸۱﴾
بخوريد از روزيهاي پاكيزهاي كه به شما داديم، ولي در آن طغيان نكنيد كه غضب من بر شما وارد خواهد شد، و هر كس غضبم بر او وارد شود سقوط مي‏كند. (۸۱)
وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿۸۲﴾
من كساني را كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدايت شوند مي‏آمرزم. (۸۲)
وَمَا أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يَا مُوسَى ﴿۸۳﴾
اي موسي چه چيز سبب شد كه از قومت پيشي گيري و (براي آمدن به كوه طور) عجله كني؟! (۸۳)
قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَى أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى ﴿۸۴﴾
عرض كرد: پروردگارا! آنها به دنبال منند، و من عجله كردم به سوي تو تا از من راضي شوي. (۸۴)
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ ﴿۸۵﴾
فرمود ما قوم تو را بعد از تو به آزمايش گذارديم، و سامري آنها را گمراه كرد! (۸۵)
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي ﴿۸۶﴾
موسي خشمگين و اندوهناك به سوي قوم خود بازگشت و گفت: مگر پروردگار شما وعده نيكوئي به شما نداد؟ آيا مدت جدائي من از شما بطول انجاميده ؟ يا ميخواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد؟! (۸۶)
قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ ﴿۸۷﴾
گفتند: ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلف نكرديم، ولي ما مقداري از زينت آلات قوم را كه با خود داشتيم افكنديم، و سامري اينچنين القا كرد. (۸۷)
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِيَ ﴿۸۸﴾
و براي آنها مجسمهاي از گوساله كه صدائي همچون صداي گوساله داشت خارج ساخت، و گفتند اين خداي شما و خداي موسي است! و او فراموش كرد (پيماني را كه با خدا بسته بود). (۸۸)
أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا ﴿۸۹﴾
آيا آنها نمي‏بينند كه (اين گوساله) پاسخ آنها را نمي‏دهد؟ و مالك هيچگونه نفع و ضرري از آنها نيست؟! (۸۹)
وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي ﴿۹۰﴾
و هارون قبل از آن به آنها گفته بود كه اي قوم! شما به اين وسيله مورد آزمايش قرار گرفتيد، پروردگار شما خداوند رحمان است، از من پيروي كنيد و اطاعت فرمان من نمائيد. (۹۰)
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿۹۱﴾
ولي آنها گفتند ما همچنان بر گرد آن ميگرديم (و به پرستش ‍ گوساله ادامه ميدهيم) تا موسي به سوي ما بازگردد! (۹۱)
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا ﴿۹۲﴾
گفت: اي هارون! چرا هنگامي كه ديدي آنها گمراه شدند. (۹۲)
أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي ﴿۹۳﴾
از من پيروي نكردي؟! آيا فرمان مرا عصيان نمودي؟! (۹۳)
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي ﴿۹۴﴾
گفت: اي فرزند مادرم! ريش و سر مرا مگير!، من ترسيدم بگوئي تو ميان بني - اسرائيل تفرقه انداختي و سفارش مرا به كار نبستي. (۹۴)
قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ ﴿۹۵﴾
(موسي رو به سامري كرد و) گفت، تو چرا اين كار كردي، اي سامري؟! (۹۵)
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿۹۶﴾
گفت: من چيزي ديدم كه آنها نديدند، من قسمتي از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آنرا افكندم، و اين چنين نفس من مطلب را در نظرم جلوه داد! (۹۶)
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا ﴿۹۷﴾
(موسي) گفت: برو كه بهره تو در زندگي دنيا اين است كه (هر كس ‍ با تو نزديك شود) خواهي گفت با من تماس نگير! و تو ميعادي (از عذاب خدا) داري كه هرگز از آن تخلف نخواهي كرد، (اكنون) بنگر به معبودت كه پيوسته آن را پرستش مي‏كردي و ببين ما آنرا نخست مي‏سوزانيم، سپس ذرات آن را به دريا مي‏پاشيم! (۹۷)
إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿۹۸﴾
معبود شما تنها خداوندي است كه جز او معبودي نمي‏باشد، و علم او همه چيز را فرا گرفته. (۹۸)
كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرًا ﴿۹۹﴾
اينچنين اخبار گذشته را براي تو بازگو مي‏كنيم، و ما از ناحيه خود ذكر (و قرآني) به تو داديم. (۹۹)
مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا ﴿۱۰۰﴾
هر كس از آن روي گردان شود روز قيامت بار سنگيني (از گناه و مسئوليت) بر دوش خواهد داشت! (۱۰۰)
خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا ﴿۱۰۱﴾
جاودانه در آن خواهند ماند، و بد باري است براي آنها در روز قيامت! (۱۰۱)
يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا ﴿۱۰۲﴾
همان روز كه در صور دميده مي‏شود و مجرمان را با بدنهاي كبود در آن روز جمع مي‏كنيم. (۱۰۲)
يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا ﴿۱۰۳﴾
آنها در ميان خود آهسته گفتگو مي‏كنند (بعضي مي‏گويند) شما تنها ده (شبانه روز در عالم برزخ) (۱۰۳)
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا ﴿۱۰۴﴾
ما به آنچه آنها مي‏گويند آگاه تريم، هنگامي كه آن كس كه از همه آنها روشي بهتر دارد مي‏گويد شما تنها يك روز درنگ كرديد! (۱۰۴)
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا ﴿۱۰۵﴾
و از تو در باره كوهها سؤ ال مي‏كنند، بگو: پروردگارم آنها را (متلاشي كرد). (۱۰۵)
فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا ﴿۱۰۶﴾
سپس زمين را صاف و هموار و بيآب و گياه رها مي‏سازد! (۱۰۶)
لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿۱۰۷﴾
به گونه‏ اي كه در آن هيچ پستي و بلندي نمي‏بيني! (۱۰۷)
يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا ﴿۱۰۸﴾
در آن روز همگي از دعوت كننده الهي پيروي كرده (و دعوت او را به حيات مجدد لبيك مي‏گويند) و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان خاضع مي‏گردد، و جز صداي آهسته چيزي نمي‏شنوي! (۱۰۸)
يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا ﴿۱۰۹﴾
در آن روز شفاعت (هيچكس) سودي نمي‏بخشد، جز كسي كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضي است. (۱۰۹)
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا ﴿۱۱۰﴾
آنچه را آنها (مجرمان) در پيش دارند و آنچه را (در دنيا) پشت سر گذاشتند مي‏داند، ولي آنها احاطه به (علم) او ندارند. (۱۱۰)
وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿۱۱۱﴾
و همه چهره‏ ها (در آن روز) در برابر خداوند حي قيوم خاضع مي‏شود، و مايوس (و زيانكار) كساني كه بار ظلم بر دوش كشيدند! (۱۱۱)
وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا ﴿۱۱۲﴾
(اما) آن كس كه اعمال صالحي انجام دهد در حالي كه مؤ من باشد نه از ظلمي مي‏ترسد، و نه از نقصان حقش. (۱۱۲)
وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا ﴿۱۱۳﴾
و اينگونه آنرا قرآني عربي (فصيح و گويا) نازل كرديم، و انواع وعيدها (و انذار) را در آن بازگو نموديم، شايد آنها تقوا پيشه كنند، يا براي آنان تذكري ايجاد نمايد! (۱۱۳)
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴿۱۱۴﴾
پس بلند مرتبه است خداوندي كه سلطان حق است، و نسبت به قرآن عجله مكن پيش از آن كه وحي آن بر تو تمام شود، و بگو پروردگارا علم مرا افزون كن! (۱۱۴)
وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵﴾
ما از آدم از قبل پيمان گرفته بوديم، اما او فراموش كرد، عزم استواري براي او نيافتيم! (۱۱۵)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾
آن هنگام كه به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده كنيد، همگي سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد (و سجده نكرد). (۱۱۶)
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾
گفتيم: اي آدم اين دشمن تو و همسر تو است، مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به زحمت و رنج خواهي افتاد. (۱۱۷)
إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾
(اما تو در بهشت راحت هستي) در آن گرسنه نمي‏شوي، و برهنه نخواهي شد. (۱۱۸)
وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾
و در آن تشنه نمي‏شوي و حرارت آفتاب آزارت نمي‏دهد! (۱۱۹)
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى ﴿۱۲۰﴾
ولي شيطان او را وسوسه كرد و گفت اي آدم! آيا مي‏خواهي تو را به درخت عمر جاويدان و ملك فناناپذير راهنمائي كنم؟! (۱۲۰)
فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾
سرانجام هر دو از آن خوردند (و لباس بهشتيشان فرو ريخت) و عورتشان آشكار گشت و از برگهاي (درختان) بهشتي براي پوشاندن خود جامه دوختند، (بالاخره) آدم نافرماني پروردگارش را كرد و از پاداش او محروم شد! (۱۲۱)
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾
سپس پروردگارش او را برگزيد و توبه‏ اش را پذيرفت، و هدايتش ‍ كرد. (۱۲۲)
قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾
(خداوند) فرمود: هر دو (همچنين شيطان) از آن (بهشت) فرود آئيد، در حالي كه دشمن يكديگر خواهيد بود، ولي هر گاه هدايت من به سراغ شما آيد هر كس از هدايت من پيروي كند نه گمراه مي‏شود، و نه در رنج خواهد بود. (۱۲۳)
وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾
و هر كس از ياد من رويگردان شود زندگي تنگ (و سختي) خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور ميكنيم. (۱۲۴)
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا ﴿۱۲۵﴾
مي گويد: پروردگارا! چرامرا نابينا محشور كردي ؟ من كه بينا بودم! (۱۲۵)
قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى ﴿۱۲۶﴾
ميفرمايد: اين بخاطر آن است كه آيات من به تو رسيد و آنها را فراموش كردي. امروز نيز تو فراموش خواهي شد! (۱۲۶)
وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ﴿۱۲۷﴾
و اينگونه جزا ميدهيم كسي را كه اسراف كند و ايمان به آيات پروردگارش نياورد و عذاب آخرت شديدتر و پايدارتر است! (۱۲۷)
أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَى ﴿۱۲۸﴾
آيا براي هدايت آنها كافي نيست كه بسياري از پيشينيان را (كه طغيان و فساد كردند) هلاك كرديم و اينها در مساكن (ويران شده) آنان رفت و آمد دارند در اينها دلائل روشني است براي صاحبان عقل. (۱۲۸)
وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى ﴿۱۲۹﴾
و اگر سنت و تقدير پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود عذاب الهي به زودي دامان آنها را ميگرفت. (۱۲۹)
فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى ﴿۱۳۰﴾
بنابراين در برابر آنچه آنها مي‏گويند صبر كن و قبل از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و همچنين در اثناء شب و اطراف روز تسبيح و حمد پروردگارت را بجا آور تا خشنود شوي. (۱۳۰)
وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿۱۳۱﴾
و هرگز چشم خود را به نعمتهاي مادي كه به گروههائي از آنها دادهايم ميفكن كه اينها شكوفه‏ هاي زندگي دنياست و براي آنست كه آنان را با آن بيازمائيم و روزي پروردگارت بهتر و پايد (۱۳۱)
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿۱۳۲﴾
و خانواده خود را به نماز دستور ده و بر انجام آن شكيبا باش ما از تو روزي نمي‏خواهيم بلكه ما به تو روزي ميدهيم و عاقبت نيك براي تقوا است. (۱۳۲)
وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿۱۳۳﴾
و آنها گفتند چرا (پيامبر) معجزه و نشانهاي از سوي پروردگارش ‍ براي ما نمي‏آورد بگو آيا خبرهاي روشن اقوام پيشين كه در كتب آسماني نخستين بوده است براي آنها نيامد. (۱۳۳)
وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى ﴿۱۳۴﴾
و اگر ما آنها را قبل از آن (قبل از نزول قرآن) با عذابي هلاك ميكرديم (در قيامت) ميگفتند پروردگارا چرا براي ما پيامبري نفرستادي تا از آيات تو پيروي كنيم پيش از آنكه ذليل و رسوا شويم. (۱۳۴)
قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَى ﴿۱۳۵﴾
بگو همه (ما و شما) در انتظاريم (ما در انتظار وعده پيروزي بر شما هستيم و شما در انتظار شكست ما) حال چنين است انتظار بكشيد اما به زودي ميدانيد چه كسي از اصحاب صراط مستقيم است و چه كسي هدايت يافته است. (۱۳۵)
بازدید 66788
جزء شانزدهم قرآن مجید را به همراه متن در تابناک می‌شنوید و می‌خوانید. جزء شانزده مشتمل بر سوره‌های: الکهف از آيه 75 تا 110 * مريم از آيه 1 تا 98 (کامل) * طه از آيه 1 تا 135 (کامل)
اشتراک گذاری
برچسب ها
مطالب مرتبط