سهشنبهها قرار راهزنان مسلح برای سرقت از رانندگان خودروهای باری بود. اعضای این گروه که ۳نفر بودند خود را پلیس جا میزدند و با ربودن راننده وانتها، بار ماشینها را سرقت میکردند.
به گزارش همشهری، 2هفته پیش، راننده وانتی به اداره پلیس رفت و گفت در دام 3مأمور قلابی گرفتار شده است. وی توضیح داد: در مسیر اتوبان قم به تهران در حال حرکت بودم و بار لوازم خانگی حمل میکردم تا صبح چهارشنبه به صاحب فروشگاهی در مرکز تهران تحویل بدهم. اما حوالی اتوبان خلیجفارس، 3سرنشین خودروی زانتیای مشکیرنگ که کنار جاده توقف کرده بودند سد راهم شدند.
یکی از آنها اسلحه، دیگری شوکر و نفر سوم گاز اشکآور و بیسیم داشت و بهنظر میرسید مأمور هستند. وی ادامه داد: آنها با نشان دادن کارتی خود را مأمور پلیس مبارزه با موادمخدر معرفی کردند و گفتند محموله موادمخدر در بار ماشینم جاسازی شده است. بعد مرا از ماشین پیاده کرده و به داخل زانتیا انتقال دادند.
یکی از آنها پشت فرمان ماشین من نشست و مرا به مقابل ستاد مبارزه با موادمخدر بردند. آنها مقابل اداره پلیس توقف کردند و یکی از آنها سرگرم صحبت با موبایلش شد. طوری حرف میزد که خودم هم باورم شد داخل ماشینم مواد وجود دارد و تصور کردم فردی برایم پاپوش درست کرده است. آنها ساعتی بعد به سمت اتوبان یاسینی حرکت کردند و مرا همانجا به همراه خودرویم رها کردند. آنجا بود که متوجه شدم بار لوازم خانگی که داخل ماشینم بوده سرقت شده است.
دستگیری
با این شکایت، گروهی از کارآگاهان اداره آگاهی با دستور قاضی علیوسیله ایردموسی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت تحقیقات خود را در اینباره آغاز کردند. آنها پی بردند که از ابتدای سالجاری چندین شکایت مشابه در اینباره مطرح شده است.آنطور که مشخص بود پلیسهای قلابی، طعمههای خود را که عمدتا رانندگان وانت بودند گروگان گرفته و محمولههای باری را سرقت میکردند.
از آنجا که آخرین شاکی موفق شده بود شماره پلاک خودروی زانتیای دزدان را بهخاطر بسپارد، صاحب خودرو که پیرمردی بود دستگیر و مدعی شد خودرویش در اختیار پسرش به نام حسن است. به این ترتیب حسن بازداشت شد و در بازجوییها اقرار کرد که با همدستی 2نفر از دوستانش در نقش مأمور طعمههایشان را به دام میانداختند و محمولههای باری را سرقت میکردند.
او همچنین به سرقت مسلحانه از سوپرمارکتی در جنوب تهران نیز اقرار کرد و با اعترافات وی 2متهم دیگر این پرونده دستگیر شدند. اعضای این گروه پس از تحقیق در شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت، با دستور قاضی ایرد موسی به اتهام سرقت مسلحانه، آدمربایی مقرون به آزار و غصب عنوان مأمور روانه زندان شدند.
عشق پلیس بازی
سردسته باند حسن است. جوانی که زانتیای پدرش را امانت گرفته و به دروغ به او گفته بود که با آن کار میکند اما در حقیقت با همدستی 2 نفر از دوستانش باند سرقت مسلحانه راه انداخته و روزهای سهشنبه راهی سرقت میشدند. گفتوگو با او را بخوانید:
چرا فقط سهشنبهها سرقت میکردید؟
هر ٣ نفرمان عاشق روز سهشنبهایم. یک جورهایی این روز را خوش یمن میدانستیم و قرار گذاشته بودیم که فقط سهشنبهها سرقت کنیم. البته نکته دیگر هم این بود که خانوادههایمان در شهرستان زندگی میکردند و چون روزهای سهشنبه به دیدنشان میرفتیم، قبل از رفتن دست به سرقت میزدیم و مدتی از شهر دور میشدیم.
از کی سرقتها را شروع کردید؟
ابتدای امسال. نخستین سرقت را اواخر فروردین انجام دادیم و دخل سوپرمارکتی را سرقت کردیم.
بیشتر توضیح بده؟
ساعت ١٠شب بود که به همراه دوستانم وارد سوپرمارکتی در جنوب تهران شدیم. صورتهایمان را پوشانده بودیم و اسلحه را به سمت شاگرد مغازه گرفتیم و با تهدید پولهای داخل دخل را سرقت کردیم. البته پول زیادی نبود چون این روزها همه با کارت عابربانک خرید میکنند و کمتر پول نقد میپردازند. این شد که نقشه سرقت مسلحانه را تغییر دادیم.
نقشه بعدیتان چه بود؟
ما علاقه زیادی به پلیس بازی داشتیم. برای همین در نقش مأمور وارد عمل شدیم. از اینکه طعمههایمان با دیدن تجهیزات پلیسی در دستمان از ما حساب میبردند، لذت میبردیم.
چطور طعمههایتان را شناسایی میکردید؟
معمولا به جاده قم- تهران میرفتیم و وانتهایی را که بار حمل میکردند شناسایی میکردیم. البته عمدتا سراغ خودروهایی میرفتیم که پلاکشان برای جنوب کشور بود و از چهره راننده هم میشد حدس زد که جنوبی است. حدس میزدیم که این ماشینها حتما بار ارزشمندی دارند و بعد سد راهشان میشدیم و میخواستیم کنار جاده توقف کنند. خودمان را مأمور پلیس مبارزه با موادمخدر جا میزدیم و بقیه ماجرا را خودتان میدانید.
با محمولههای سرقتی چه میکردید؟
محمولهها معمولا لوازم خانگی بود. مانند السیدی، ماکروویو و... . لوازم را با همان زانتیا یا وانت یکی از دوستانمان به پارکینگی حوالی شرق تهران میبردیم. بعد هم شهر را ترک میکردیم و وقتی برمیگشتیم بار را میفروختیم.
به چهکسی میفروختید؟
فروشگاههای لوازم خانگی. میگفتیم بار قاچاق است. هر محموله حدود 70میلیون تومان فروش میرفت.
در سرقتهایتان با رانندهها درگیر نمیشدید؟
نه. اما یکی از طعمههایمان با گریه به ما التماس کرد که بارش، جهیزیه عروسی است که مادرش با قرض و وام پولش را جور کرده است. این را که گفت دلمان سوخت و بیخیال سرقت محموله او شدیم.
چند مورد سرقت انجام دادید؟
یک مورد سرقت مسلحانه از سوپرمارکت و ٥ مورد هم سرقت محمولههای باری.
اسلحه و تجهیزات پلیسی را از کجا تهیه کردید؟
اسلحه برای پدر یکی از دوستانم بود و تجهیزات را از جنوب تهران خریدیم اما فکرش را نمیکردیم به این زودی دستگیر شویم.