کلیات
واقعیت ماجرا
از قرار معلوم مریم مقتدری پس از یک مرتبه که به واسطه علاقه به رشته دندانپزشکی وارد دانشگاه می شود، ضمن اطلاع از کلاس ها و نیز نوع ورود به دانشکده به صورت پیوسته در کلاس های درس حاضر می شده است. او برای توجیه نبود اسمش در لیست حضور و غیاب و دیگر لیست ها انتقالی بودن خود از خارج به داخل را بهانه کرده بوده است.
ابعاد پنهان احتمالی
با وجود نبود سند قانونی و مشخص منتشر شده توسط این شهروند که ناظر بر قانونی بودن حضورش در کلاس های درس در دانشگاه بهشتی باشد، سکوت و بی توجهی طولانی بودن مسئولان دانشگاه به این مسئله نیز خالی از ابهام نیست.
گفت و گو با رسانه
در ادامه به بخشی از گفت و گوی این شهروند با یکی از رسانه های آنلاین اشاره می شود.
چرا دست به چنین کاری زدی؟
من عاشق رشته دندانپزشکی بودم. همیشه دوست داشتم دندانپزشک شوم ولی موفق نشدم که در این رشته قبول شوم. وقتی یک روز داشتم از جلوی دانشگاه شهید بهشتی رد میشدم، با خودم گفتم به آنجا بروم و از دانشجویان رشته دندانپزشکی سوالهایی بپرسم. وقتی وارد میشدم به حراست آنجا گفتم که دانشجو هستم و کارتم همراهم نیست. بعد از آن بود که به سرم زد در کلاسها شرکت کنم. برای همین پرسوجو کردم و فهمیدم که رشته دندانپزشکی چه زمانهایی کلاس دارد و دانشجویان این رشته چه درسهایی میخوانند. کتابهایش را تهیه کردم و همین شد که رفت و آمدم به آنجا شروع شد.
فکر نمیکردی که گیر بیفتی؟
نه تصور نمیکردم به این زودی گیر بیفتم و میخواستم هر طور شده دندانپزشک شوم.
سر کلاس به استادها چه میگفتی؟
گفته بودم دانشجوی انتقالی از دانشگاه خارج از کشور هستم، چون به خارج از کشور زیاد سفر کرده بودم و خانوادهام هم آنجا هستند، اطلاع زیادی از دانشگاههای آنجا دارم. برای همین آنها هم حرفم را باور میکردند و اجازه میدادند سر کلاس بنشینم.
ماجرای این که به دوستانت گفته بودی با پول وارد این دانشگاه شدی چیست؟
اصلا چنین چیزی وجود نداشت. دانشجوها از من سوالهایی میپرسیدند و برای این که از دستشان راحت شوم، چنین چیزی را گفتم؛ البته دلم میخواست کمی هم پز بدهم.
خودت مدرک تحصیلی داری؟
بله. لیسانس معماری دارم. یک شرکت معماری هم دارم، وضع مالیام خوب است و فقط به خاطر عشق و علاقهام به این رشته این کار را کردم.
خانوادهات در خارج از کشور زندگی میکنند؟
بله ولی من در تهران و بهتنهایی زندگی میکنم.