حجت الاسلام سید «محمد موسوی خوئینیها» که اکنون ۶۹ ساله است و دبیرکلی مجمع روحانیون مبارز را از سال ۸۴ به این طرف بعد از کناره گیری این حجت الاسلام «مهدی کروبی» از این جایگاه بر عهده گرفته است، از قرار معلوم قصد دارد فصل جدیدی از سیاست ورزی را در سپهر سیاسی کشور و لیدری جریان اصلاحات آغاز کند، به شکلی که خیلیها هدف فعالیتها و مواضع سیاسی اخیر او را انتخاباتی و به منظور گرفتن جای حجت الاسلام سید «محمد خاتمی» در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ عنوان و تحلیل میکنند.
به گزارش «تابناک»؛ جریان اصلاحات بعد از انتخابات سال ۸۸ شاید حداقل در کوتاه مدت برای خود چشم اندازی برای تصدی دوباره قدرت و گرفتن ارکان مختلف کشور متصور نبود، ولی یک اقدام سیاسی هوشمندانه در شکل دهی به یک ائتلاف سیاسی و انتخاباتی و همچنین بهره گیری از شکاف به وجود آمده در بین اصولگرایان و همچنین نقاط ضعف آنها توانست در فاصله چهار سال از این انتخابات، پیروز در عرصه سیاسی لقب بگیرند و در چندین انتخابات متوالی هم برنده باشند.
اصلاح طلبان که تخصص و تبحر ویژهای در دو قطبی کردن فضای انتخابات و بهره گیری از این موضوع در شرایط حساس دارند، در انتخابات مجلس دهم در سال ۹۴ با تمسک به لیست امید و همچنین بهره گیری از «تکرار» سید محمد خاتمی، پیروز عرصه انتخابات لقب گرفتند و در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در سال ۹۶ هم با طرح دوگانه «جنگ و صلح» باز هم توانستند بر جریان اصولگرایی فائق آیند و کار را در قوه اجرایی کشور ادامه بدهند.
«عدم تحقق شعارهای انتخاباتی و همچنین افزایش مشکلات مردم بجای حل مشکلات آنها» مسالهای بود که اصلاح طلبان و همراهان و موتلفان انتخاباتی آنها نتوانستند در مورد آنها طی ۷ سال اخیری که بر اریکه قدرت در قوای مجریه و مقننه تکیه زده بودند، اقدام خاصی انجام بدهند؛ بنابراین اولین رهاورد این موضوع ناامیدی بدنه حامی این جریان از آنها و کاهش مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم بود.
در طرف مقابل اصولگرایان که با منتقدان به وضع موجود هم صدا شده و تلاش داشتند که بعد از چند دوره ناکامی در انتخابات، عرصه را از رقیب تحویل گرفته تا به اجرای شعارها و برنامههایشان بپردازند از این مساله به بهترین شکل ممکن بهره بردند و در نهایت هم در انتخاباتی که میزان مشارکت در آن کم و به قول «محمدرضا باهنر» رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری زنگ خطر بود، توانستند بیش از ۷۵ درصد کرسیهای پارلمان را از آن خود کنند.
در این شرایط، اکثر کنشگران سیاسی و تحلیلگران بواسطه عملکرد بر جای مانده از دولت تدبیر و امید و مجلس دهم، پیروز عرصه انتخابات در سال ۱۴۰۰ و رئیس جمهور بعدی را یک چهره اصولگرا میدانند. با این شرایط، اصلاح طلبان نمیخواهند به راحتی صحنه را به رقیب واگذار کنند و قصد دارند در وهله اول آبروداری کنند و رقیب از پیش بازندهای نباشند و در وهله دوم در صورتی که بتوانند، حتی زمینه را برای پیروزی بر اصولگرایان مهیا سازند.
این اتفاق یعنی عدم پذیرش شکست پیش از کارزار انتخابات ۱۴۰۰ و همچنین پیروزی در صورت مهیا شدن شرایط تنها در صورتی امکان پذیر خواهد بود که اصلاح طلبان بتوانند بدنه ناراضی از عملکرد خود و هوادارانشان را ترغیب به حضور در انتخابات کنند و در صورت امکان بعد از ایجاد چنین شور و شوق انتخاباتی، برنامه بعدی خود که تلاش برای پیروزی بر رقیبی که شاید خیالش راحت است و از پیش خود را برنده انتخابات سال اینده میداند، اجرایی کند.
این اتفاق حتما هم چهره جدید، هم راهبرد جدید و هم اقدامات جدیدی را از سوی اصلاح طلبان میطلبد، چون این جریان نمیتواند با تکیه بر چهرههای تکراری خود نظیر سید «محمدخاتمی» و همچنین راهبردهای پیشین به چنین هدفی در انتخابات سال آینده دست یابند. به قول یکی از چهرههای اصلاح طلب، حتی اگر خاتمی هزار بار هم «تکرار» کند، دیگر میل و رغبتی از سوی بدنه حامی این جریان برای حضور در انتخابات وجود نخواهد داشت؛ مگر در صورت حل مشکلات و عمل به شعارهای انتخاباتی در مدت زمان کوتاه باقی مانده تا پایان عمر دولت که عملا شدنی نیست؛ پس این جریان باید سراغ راه حل و استراتژی دیگری برود.
اکنون «مرد خاکستری» جریان اصلاحات که پانزده سال است دبیرکلی مجمع روحانیون مبارز را بر عهده دارد، از پس پرده بیرون آمده است و با کنش گریهای سیاسی مهم و پر سر و صدایی نظیر نگاشتن نامه به رهبری انقلاب در مورد وضع موجود کشور و همچنین دادن راهبرد انتخاباتی و نیز تلاش برای افزایش مشارکت در سال ۱۴۰۰، میکوشد آغازگر سناریوی احتمالی باشد که از آن سخن گفته شد. به نظر می رسد این مسیر آغازی بر حذف خاتمی از این عرصه و جانشینی موسوی خوئینی ها به جای او در جریان اصلاحات باشد.
موسوی خوئینیها رهبر معنوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در جریان اشغال سفارت آمریکا و از نزدیکان امام راحل پیش و پس از انقلاب بود. او در دهه اول انقلاب اواخر دهه ۵۰ و عمده سالهای دهه ۶۰، مسئولیتهای مهمی همچون نایب رئیسی دوره اول مجلس شورای اسلامی، عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما، دادستانی کل کشور، سرپرست حجاج ایرانی، نمایندگی دورهٔ اول مجلس خبرگان رهبری و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی را بر عهده داشته است و جزو چهرههای ذی نفوذ و تاثیرگذار در کشور به شمار میرفت.
او بعد از رحلت امام خمینی هم مدتی حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام را تجربه کرد و مشاور سیاسی رهبر انقلاب هم بود، اما رفته رفته از مسئولیت های اجرایی فاصله گرفت و بیشتر به انجام کار سیاسی به عنوان قطب مخالف راست سنتی قدیم در جریان چپ پرداخت. مخالفان موسوی خوئینیها او را به داشتن دیدگاههای کمونیستی، ارتباط با شوروی و موضوعاتی از این دست متهم میکنند و از القابی چون روحانی سرخ، مرد خاکستری و پدرخوانده اصلاحات برای او استفاده میشود. البته او به این مسائل به خصوص داشتن دیدگاههای کمونیستی، ارتباط با شوروی پاسخ هایی داده است.
حالا مرد خاکستری جریان اصلاحات به میدان آمده و تلاش می کند که برای انتخابات ۱۴۰۰ میدان داری کند. انتظار می رود این گونه اظهارنظرها و موضع گیری های او بعد از این بیشتر و بیشتر هم بشود و موسوی خوئینی ها به چهره محوری جریان اصلاحات در انتخابات سال آینده تبدیل شود.
دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در آخرین نامه خود ـ که به نظر می رسد خطاب به سیاسیون در جریان اصلاحات نوشته شده ـ عنوان کرده است: شما نخبگان و فعالان و تحلیلگران سیاسی باید با تمام توان تلاش کرده تا مردم را قانع کنید که راه علاج مشکلات ویرانگر رها کردن انتخابات نیست و باید با حضور همهٔ قشرهای جامعه راه را بر رفتارها و دخالتهای ناصواب بست. شما عزیزان برای آوردن مردم بر سر صندوقهای رأی تلاش و تلاش خود را مضاعف کنید؛ اگر انتخابات با مشارکت حداکثری و قابل قبول برگزار شد، شما پیروز شدهاید و اگر مردم به گونهٔ دیگری رفتار کردند، این شما نیستید که شکست خوردهاید، بلکه کسانی شکست خوردهاند که بارها با تمام قوا تلاش کردهاند تا اصلاحات را ناکام بگذارند.