«نویسنده سایه | The Ghost Writer» روایتی تصویری از سرنوشت یک سایه نویس که در خلال نگارش کتاب خاطرات نخست وزیر بریتانیا به رازهایی پی میبرد و جانش به مخاطره میافتد؛ اثری تاثیرگذار که تماشاگر را با انتها با خود همراه میسازد و پایانی غیرمرسوم را رقم میزند.
«تابناک»؛ فیلم سینمایی «نویسنده سایه | The Ghost Writer» به کارگردانی رومن پولانسکی از بهترین فیلمهای این کارگردان است. بهترین نکتهای که در مورد نسخه سینمایی رومن پولانسکی از رمان پرفروش روح اثر رابرت هریس گفت این است که تماشاگران پس از تماشای فیلم نیازی به خواندن رمان نخواهند داشت. به جز چند مورد استثنایی و آن هم به دلیل جمع و جور کردن داستان، باقی کتاب دقیقا روی پرده می افتد.
صفحه به صفحه داستان، خط به خط دیالوگ ها و به این ترتیب یکی از تحت الفظ ترین اقتباس های سینمایی از زمان سری هری پاتر به این طرف، توسط روزنامه نگاری انگلیسی که به نویسندگی روی آورده است شکل می گیرد. نویسنده سایه، که از کمبود هیجان پایدار و نقش آفرینی ضعیف ایوان کگ گریگور در نقش اول ضربه می خورد، به نظر می رسد طبق برنامه می تواند سر و صدایی در اروپا برپا کند ولی تاثیرگذاری آن در کشور امریکا خفیف تر خواهد بود.
ادبیات گرایی فیلم هم بزرگترین نقطه ضعف آن است. پولانسکی ۷۶ ساله، هشت سال پس از ساخت آخرین فیلم بسیار موفقش، پیانیست، کمتر از مشخصهها و مهارتهای شخصی اش در امر کارگردانی را در ساخت یک تریلر سیاسی عامه پسند به کار میگیرد؛ تریلری که نقصهای آن (نبود هرگونه اکشن واقعی) زمانی که روی پرده سینما میافتد، آشکار میشود و با اینکه کارگردانی ماهرانهای دارد، گویی شخص کارگردان ناشناخته میماند.
از آنجایی که پولانسکی قادر به سفر به امریکا نبوده، رمانی که بیشتر ماجراهای آن در نیوانگلند میگذرد، کامل در آلمان فیلم برداری شده است و صحنهها هم گاهی شبیه به آلمان به نظر میآید. با وجود کارگردانی هنری پر وسواس و وجود اثاثیه پر شمار در صحنهها برای متقاعد کردن تماشاگر که لوکیشنها مثلا در فصل زمستان در تاکستان مارتا فیلم برداری شده است و نه در شهر سیلت واقع در شمال آلمان، باز هم صحنههای داخلی، بخصوص صحنههای مربوط به خانه اصلی، به دلیل نوساز بودن و جزئیات بسیار ریز به طرز آشکاری شبیه تیوتون مدرن شده است.
بعضی از خرده کاریهای فیلم در انگلستان و فرانسه انجام شد و کارهای پس از تولید فیلم زمانی صورت گرفت که پولانسکی در سوئیس، در حبس خانگی بود. شاید مورد پولانسکی درباره کارگردانی از راه دور از زمانی که یلماز گونی، کارگردان ترک در دهه هفتاد چنین کاری انجام داد، اولین مورد باشد.
داستان یک ضرب با به نمایش درآمدن جسد شناور مایکل مک ایرا در تاکستان مارتا آغاز میشود. مک ایرا به تازگی کار نگارش خاطرات آدام لانک (پیرس برازان)، نخست وزیر سابق و دوست و همراه قدیمی اش را به پایان رسانده بود و از آنجایی که ناشران ده میلیون دلار برای خرید حق انتشار این کتاب پرداخته اند، به سرعت دنبال نویسنده دیگری میگردد تا نسخه دست نویس را برای چاپ آماده کند.
ایوان مک گریگور، یک نویسنده بی نام و نشان از طرف کارگزار سرشناس امریکایی اش، جان برتالی به ناشران معرفی میشود. مدیر انتشارات امریکایی و وکیل آدام لنگ در واشنگتن با نویسنده مصاحبه میکنند. نویسنده درجا با دستمزدی ۲۵۰ هزار دلاری برای یک ماه استخدام میشود و به سمت خانه شخصی و لوکس آدام لانگ در تاکستان مارتا پرواز میکند که نخست وزیر سابق در مدت برگزاری سخنرانی اش در امریکا در آنجا سکنی گزیده است.
اما ایوان مک گریگور نوسنده از همان ابتدا به موقعیتی که وارد آن شده، مشکوک است و این حس زمانی تقویت میشود که بلافاصله پس از دیدار در یکی از خیابانهای لندن مورد حمله قرار میگیرد. در خلوتگاه ساحلی نیو انگلند، از نسخه دست نویس مک ایرا و شخص لانگ بیست و چهار ساعته به واسطه عملیات امنیتی به مدیریت دستیار شخصی لانگ، یعنی آملیا بلای، زنی بلوند و بی روح (با حضور کیم کاترال و با لهجه بریتانیایی کار شده و بی نقص او) محافظت میشود. روث، همسر لانگ (اولیویا ویلیامز) هم با شمشیری که از رو بسته در اطراف خانه میچرخد.
وقتی که رمان هریس منتشر شد، شباهتهای نویسنده کتاب به تونی بلر و همچنین شباهتهای روث به شری بلر (همسر تونی بلر) به تیتر اول روزنامههای کشور بدل گردید، اما در فیلم، پیرس براوزان بیشتر همان ستاره معروف سینماست تا تونی بلر.
نویسنده کار مصاحبه با آدام لنگ برای بدست آوردن خبرهای داغ و نکتههای دسته اول از دوران او را آغاز میکند. هیجان کار زمانی بالا میگیرد که وزیر امور خارجه آدام لانگ در زمان دوران نخست وزیری اش خواستار محاکمه او به دلیل ارتکاب به جنایات جنگی و دست داشتن در شکنجه و مرگ عدهای پاکستانی میشود. وقتی نویسنده متوجه میشود که مک ایرا (نویسنده قبلی که مرده پیدا شده بود) به حقایق پنهانی درباره گذشته سیاسی لانگ دست پیدا کرده بود، او هم نگران جان خودش میشود.
تمام لازمههای خلق یک تریلر سیاسی نفس گیر حاضر و آماده اند؛ فساد در عالی رتبهترین سیاستمداران و گروهی از شخصیتهای مکار و مشکوک. پولانسکی به سادگی نثر معمولی هریس را از کاغذ به روی پرده منتقل میکند و با وجودی که در نیمه دوم ریتم فیلم تا حدی بالا میگیرد، باز هم کشف حقایق پشت پرده آنچنان که باید دهان تماشاگر را از فرط تعجب باز نمی کنند. مک گرگور در نقش اول بی مزه طاهر شده و برازان هم به عنوان یک سیاستمدار سابق انگلیسی به سختی قابل باور است.
در این میان فقط ویلیامز (در نقش روث، همسر نخست وزیر) است که در نقش دو وجهی اش به خوبی ظاهر میشود. اضافه کردن مدت زمان موسیقی الکساندر دسپلات، که موسیقی متن او در یک ساعت اول فیلم در غیبت به سر میبرد، میتوانست کمی به بهبود فیلم کمک کند. فیلمبردار از لنزهای باز دوربینش برای به تصویر کشیدن صحنههای خارجی برف گرفته و صحنههای داخلی سرد به خوبی استفاده کرده. اما چیزی که فیلم نیاز مبرمی به آن داشت، یک بازنگری کلی بوده و اینکه بد نمیشد اگر کمی اکشن برای پیشبرد داستان به آن اضافه میشد.