دیاکو حسینی، مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری ایران معتقد است: نظر دولت آمریکا در دوره بایدن به طور خاص نسبت به عربستان و ترکیه چندان مثبت نخواهد بود و سرانجام عربستان مجبور خواهد شد به جنگ یمن پایان دهد و در جهت حل اختلافات با ایران حرکت کند.
وی درباره آینده روابط آمریکا با چین و ایران نیز میگوید: چالش چین و آمریکا ادامه خواهد داشت، اما با تکنیکها و شیوههای متفاوتتر از امروز. در دولت بایدن عمده تحولاتی که حول مساله ایران رخ خواهد داد این بار کمتر روی برنامههای هستهای و بیشتر بر برنامههای موشکی و مسایل منطقهای متمرکز خواهد شد.
متن گفت وگو با مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری ایران را میخوانید:
پس از ورود جو بایدن به عنوان رییس جمهور به کاخ سفید، از جمله تغییر سیاستهایی که انتظار میرود شاهد آن باشیم، روابط آمریکا با برخی از کشورهای منطقه است، در عصر بایدن نسبت به دوره ترامپ، آمریکا با کدام کشورهای خاورمیانه روابط گرمتر و سردتری خواهد داشت؟
به نظر میرسد که دموکراتها و آقای بایدن به حکومتهایی که موسوم به اقتدارگرا هستند و در این مدت رابطه نزدیکی با ترامپ برقرار کردند و در نقض آنچه به طور متعارف ارزشهای آمریکایی نامیده میشود، بی توجه بودند و در این نقض پیشتاز بودند نگاه مثبت و رابطه خوبی نخواهند داشت و فکر میکنم در منطقه ما ترکیه و عربستان سعودی در صدر قرار دارند و طبیعتاً کشورهای دیگر مثل بحرین و امارات در درجه پایینتر مدنظر باشند.
اما این مساله به نوع رفتار یا سازگاری این کشورها با دولت بایدن بستگی دارد، خصوصاً درباره ترکیه که اردوغان کاملاً عمل گراست و خود را سازگار میکند و میتواند تلاش مینماید تا با وضعیت پیش آمده در آمریکا انطباق بیشتری پیدا کند، ولی صرف نظر از آنچه آنها میتوانند برای نزدیک شدن آقای بایدن و تطبیق سیاستها با دولت جدید انجام دهند، معتقدم نظر دولت آمریکا در دوره بایدن به طور خاص نسبت به عربستان و ترکیه مثبت نباشد و حتماً از نظر آنها نیاز به تجدید نظر دارد.
ترامپ رابطه بسیار نزدیکی با اسرائیل برقرار کرد، آیا بایدن هم در آینده به ادامه رابطه فعلی ترامپ با نتانیاهو ادامه خواهد داد؟
درست است که احتمالاً آقای نتانیاهو ترامپ را ترجیح میداد و دولت بایدن هم شاید در نزدیک شدن یا نزدیکی دولت اوباما نسبت به نتانیاهو خیلی رابطه کمی نداشته باشند، اما در نهایت رابطه اسرائیل و آمریکا مناسب تصور میشود بنابراین من فکر میکنم آمریکا و اسرائیل ساز و کارهایی را پیدا خواهند کرد.
هر چند که ممکن است بایدن با برخی از سیاستهای نتانیاهو در زمینه شهرک سازیها و تلاش برای تخریب توافق هستهای که نتانیاهو شخصاً در آن نقش مهمی داشت مقداری اختلاف پیدا کند، اما در نهایت فکر میکنم که موضوع اسرائیل و آمریکا کاملاً جدا از سایر موضوعات در منطقه است و اسرائیل میتواند خود را با دولت بایدن انطباق دهند و در آمریکا هم مقاومت خیلی سرسختانهای در برابر اسرائیل شکل نخواهد گرفت، اما اگر بخواهیم رابطه آمریکا و اسرائیل در دوره بایدن را با دولت ترامپ مقایسه کنیم، رابطه نتانیاهو با دولت بایدن صمیمی و گرم نخواهد بود.
بنابراین در دوره بایدن ادامه برنامههای ترامپ در اسرائیل از جمله معامله قرن و الحاق کرانه باختری یا عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل را شاهد خواهیم بود؟
به نظرم آنچه عادی سازی رابطه اسرائیل با کشورهای عربی نامیده میشود احتمالاً در دولت بایدن هم ادامه خواهد داشت، ولی آنچه برای دولت بایدن مهم خواهد بود این است که این نوع رفتارها و برنامهها تعارضی با سایر منافع آمریکا و روابط آمریکا با کشورهای منطقه پیدا نکند بنابراین این برنامه و رابطه به آن زمختی که در دولت ترامپ شاهد بودیم در دولت بایدن ادامه پیدا نمیکند، ولی در نهایت آمریکای بایدن هم از عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی حمایت خواهد کرد و در عین حال بایدن باید تلاش کند و احتمالاً این کار را انجام میدهد که اگر در مناقشه فلسطین نقش میانجی گرایانه آمریکا در دوره ترامپ کاملاً از بین رفته، آن را تا اندازهای احیا کند، البته اینکه بایدن در این زمینه چقدر موفق شود، موضوع دیگری است.
در دوره ترامپ شاهد نزاع بین آمریکا و چین به عنوان یکی از قدرتهای اقتصادی جهان بودیم، در دوره بایدن ارتباط امریکا و چین به شکل «نزاع» باقی خواهد ماند یا به «رقابت» تغییر شکل خواهد داد؟
توافق دو حزبی و گسترده در آمریکا وجود دارد مبنی بر اینکه چین در حال تبدیل شدن به یک چالش جدی برای آمریکاست در درجه اول به لحاظ اقتصادی و سپس به لحاظ امنیتی، این موضوع به دولت ترامپ ارتباط ندارد و این احساس تهدید حداقل از زمان دولت جورج بوش در سال ۲۰۰۱ به بعد آغاز شده بود و در دولت اوباما هم ادامه پیدا کرد.
در واقع تهدید اصلی برای چین از زمانی آغاز شد که خانم کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا استراتژی را در برابر چین در سال ۲۰۱۲ مطرح کرد، از همان زمان چینیها مطمئن بودند که اولویت اصلی دولت اوباما در مناطق جهانی رسیدگی به چالش چین در شمال شرق آسیاست.
این هدف در دولت ترامپ مقداری صریحتر پیش رفت، ولی ادامه آن چیزی بود که دولت اوباما هم خود را به آن متعهد میدانست بنابراین در دولت بایدن هم مساله چین، مساله اول آمریکا خواهد بود، اما در شیوههای مواجه با حل این مشکل ممکن است که به لحاظ تکنیکی اختلافها و تفاوتهایی ایجاد کند مثلاً ممکن است که بایدن با این صراحت و شدتی که دولت ترامپ علیه چین موضع میگرفت و جنگ تجاری را علناً آغاز کرده بود، پیش نرود، ولی حتماً فشارهای آمریکا بر چین در خصوص رسیدن به توافق تجاری جدیدی که منافع آمریکا را در آن لحاظ کند، ادامه پیدا خواهد کرد بنابراین از نگاه چینیها خیلی تفاوت عمدهای بین بایدن و ترامپ وجود ندارد.
هر چند که دولت ترامپ ممکن است که یک دولت بی ملاحظهتر شناخته شود که ممکن بود دو کشور را تا آستانه جنگ هم جلو ببرد، ولی در دولت بایدن حداقل این اطمینان را پیدا میکنند که آقای بایدن مقداری زیرکانهتر و با ملاحظات بیشتری همان هدف واحد را جلو ببرد.
پس از انتخاب جوبایدن به عنوان رییس جمهور آمریکا، آینده رابطه ایران و آمریکا بسیار مورد توجه قرار گرفت و تحلیلهای متفاوتی را شاهدیم. در دوره بایدن موضوع برجام، توافق هستهای و سایر مسایل و اختلافات میان ایران و امریکا به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
رابطه ایران و آمریکا بسیار مساله پیچیده و عمیق و گستردهای است. محوری که امروز وجود دارد موضوع توافق هستهای و برجام است و بایدن از همان روز اولی که ترامپ از برجام خارج شد با این روش مخالفت کرده بود و در کمپینهای انتخاباتی هم بارها قول داده که به برجام برگردد؛ فکر میکنم این تفاوت اصلی است و نگاه آنان به ایران هم تغییر مییابد.
دولت ترامپ و شخص ترامپ عملاً دست کسانی را که به دنبال براندازی و تغییر رژیم بودند باز گذاشته بود تا به زعم خود به توافق بهتر با ایران دست پیدا کند به خاطر فشارهایی که ایجاد میشود و اینکه ایران بخواهد با قرارداد جدید خطر طرفداران تغییر رژیم را دفع کند، فکر میکنم که بایدن از این نگاه کاملاً فاصله خواهد گرفت و احتمالاً موضوع تغییر رژیم در آمریکای بایدن کنار گذاشته خواهد شد.
موضوع برگشت آمریکا به برجام میتواند شروع یک سلسله تغییرات در آینده باشد، ولی آنچه در رابطه با برجام هم وجود دارد و معمای اصلی آینده روابط ایران و آمریکای بایدن هست این است که بایدن نمیتواند به برجام برگردد مگر اینکه چشم اندازی برای رسیدگی به چالشهایی که آنها میشناسند یعنی مسایل تسلیحاتی و سیاستهای منطقهای ایران وجود داشته باشد. به رغم اینکه تفاوت نگاه عمده بین بایدن و ترامپ وجود دارد، ولی شیوه رسیدگی به این مساله و نحوه بازگشت آقای بایدن به برجام یک مساله اصلی و پر تنش بین ایران و آمریکا در دولت ایشان باقی خواهد ماند.
نکته مهم دیگر درباره منطقه این است که ترامپ به طور کامل صف بندی را در منطقه علیه ایران ترتیب داد، آیا بایدن نیز این مسیر را ادامه خواهد داد؟
بایدن در ادامه مسیری که اوباما طی کرده بود، ترجیح میدهد یک توافق منطقهای بین ایران و کشورهای همسایه شکل بگیرد و نگرانیها برطرف شوند. من تصور میکنم که همین مساله میتوان فشار قابل توجهی را به عربستان سعودی برای پایان دادن به جنگ یمن و نشستن پشت میز مذکره با ایران برای حل اختلافاتشان وارد کند و همچنین از مانع تراشیهای اسرائیل جلوگیری میشود؛ بنابراین بخشی از انرژی دولت بایدن صرف مجاب کردن متحدان خود خواهد بود تا به یک شکلی به توافق با ایران در مسایلی مثل یمن، لبنان، فلسطین، اسرائیل، سوریه یا حتی عراق دست پیدا کنند.
به نظرم این مسایل در روابط بین ایران و آمریکا و کشورهای منطقه ماههای طولانی را به خود اختصاص خواهد داد، به طور کلی نسبت به امروز جهت گیری کلی آمریکا در این رابطه تغییر خواهد کرد.
واقعیت این است که از نگاه آمریکایی بایدن هم ایران یک چالش محسوب میشود، ما نباید فکر کنیم که بایدن میتواند ایران را به عنوان یک کشور دوست و بی دردسر قلمداد کند، نگاه هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه به ایران منفی است، منتها منظور این است که به رغم وجود همه این اختلافات بتوان از طریق دیپلماسی با دولت بایدن به یک چارچوبی رسید که امکان تنش را کمتر کند و ترتیبات امنیتی تازهای را در این منطقه ایجاد نماید، این وضعیت با دولت ترامپ تقریباً غیر ممکن بود، چون ترامپ اهمیتی به این موضوعات نمیداد و دست طرفداران تغییر رژیم ایران را کاملاً و به طور یک جانبه باز گذاشته بود، ولی در رابطه با بایدن از این جهت امکان پذیر خواهد بود، ولی این تصور هم نباید کرد که بایدن نگاه کاملاً مثبتی به ایران دارد و فکر میکنم یکی از دستور کارهای دولت بایدن رسیدگی به چالش برنامههای موشکی ایران و مسایل منطقهای است که ایران را یکی از عوامل اصلی آن میدانند.
در زمان ریاست جمهوری ترامپ سیاستگذاریها و حتی ادبیاتی را شاهد بودیم که شاید در میان روسای کاخ سفید بی سابقه بود مانند مواردی که به آن اشاره داشتید از جمله نزاع آشکارا با چین، خروج از توافقات بین المللی، معامله قرن و… آیا در دوره بایدن هم شاهد چنین سیاستهای بی منطقی با نام و شیوهای جدید، خواهیم بود؟
پاسخ به این پرسش در واقع نوعی پیش بینی از آینده است و نمیتوانم پیش بینی کنم که ممکن است بایدن به اقدامات پیشگیری کننده دست بزند یا خیر، ولی فکر میکنم که آقای بایدن در ادامه طرز تفکر نسبتاً غالبی که در آمریکا به ویژه در حزب دموکرات وجود دارد باید به تدریج تعهدات خود در مناطق مختلف و غیر ضروری در جهان را کمتر کند و انرژی خود را صرف رسیدگی به مساله و چالش چین در شرق آسیا نماید.
برای اینکه آمریکا در این منطقه موفق به انجام این اقدام شود باید چند موضوع اصلی را حل و فصل کند که یکی از آنها، موضوع برجام و برنامه هستهای ایران بود که از طریق برجام بنا بود در دولت اوباما رسیدگی شود و همینطور برنامه موشکی و منطقهای ایران که باز هم اوباما راغب بود که چنین اقدامی را انجام دهد و کشورهای منطقه و عربستان را تشویق نماید تا با ایران به مذاکره بنشینند که این اتفاق رخ نداد و وقت کافی برای پیگیری این مساله نبود و در دولت ترامپ به طور کلی فراموش شد و ممکن است امروز دوباره احیا شود یعنی تا وقتی برنامههایی که تهدید ایران در منطقه نامیده میشود مورد رسیدگی قرار نگیرد.
امکان کاهش تعهدات امریکا در منطقه وجود نخواهد داشت بنابراین به نظرم در دولت بایدن عمده تحولاتی که رخ خواهد داد، همچنان حول مساله ایران البته این بار کمتر روی برنامههای هستهای و بیشتر بر برنامههای موشکی و مسایل منطقهای متمرکز خواهد شد تا به هدف اصلی یعنی کاهش تعهدات و کاهش درگیر شدن امریکا در منطقه برسد.
سالهاست روسای جمهور آمریکا تلاش دارند نیروهای نظامی این کشور را از خاورمیانه خارج کنند، شواهد نشان میدهد حزب دموکرات و جمهوری خواه علی رغم همه اختلاف نظرها، در مورد خروج از خاورمیانه هم نظر بودهاند. در دوران بایدن خروج نیروهای نظامی آمریکا از خاورمیانه با چه سرعتی و در چه چارچوبی انجام خواهد شد؟ در صورت خروج نیروهای نظامی آمریکا، چه تحولی در خاورمیانه رخ خواهد داد؟
استقرار نظامیان در منطقه که هزینه بسیار سنگینی برای آمریکا یاجاد کرده و به مراتب خواهد کرد، منتها یک دستور کار کلی نه فقط در دوره بایدن بلکه در چشم انداز قابل پیش بینی در آینده وجود داشته باشد که به طور کامل نیروهای نظامی مریکا از این منطقه خارج شوند، آنچه مساله است این است که این نظامیان که مستقر هستند به اندازهای حضور داشته باشند که برای تأمین امنیت منافع حیاتی آمریکا ضروری است، دوم اینکه ممکن است دولت بایدن کاملاً مورد به مورد در این موضوع وارد شود و به این جمع بندی برسند که آمریکا به طور مثال هیچ نیازی به نیروهای نظامی در عراق ندارد، ولی باید بخشهایی از نیروهایش را در بخشهایی از افغانستان که هنوز چالش طالبان وجود دارد تقویت کند و در مورد سوریه هم به همین ترتیب ممکن است که به این جمع بندی برسند که بخشی از نیروهای عملیاتی آمریکا در حد محدود باقی بمانند.
بنابراین فکر میکنم این مورد بسته به میدان مناظره کاملاً متغییر است و نمیتوان حکم کلی صادر کرد که بایدن مایل است همه نیروها را از منطقه خارج کنند، آنچه مسلم است، این است که آمریکاییها به لحاظ نظامی آمادگی این را ظاهراً ندارند که این منطقه را به طور کلی به لحاظ نظامی ترک کنند.
من فکر میکنم چنین اتفاقی هم نخواهد افتاد، ولی مسلماً چنین تمایل قوی وجود دارد که از افزایش غیر ضروری نیرویهای نظامی امریکا در منطقه که منجر به گرفتار شدن آمریکا در باتلاقهای مختلف میشود خودداری کنند البته این رویه در دولت ترامپ هم بود و در دولت بایدن هم ادامه خواهد داشت.
در دولت ترامپ مهاجرین به خصوص مسلمانان برای ورود به آمریکا با مشکلات بسیاری مواجه شدند، در دولت بایدن وضعیت برای مهاجرین مطلوبتر خواهد شد؟
ریشه اصلی مشکل مهاجرین به قانونی باز میگردد که ترامپ تصویب کرد مبنی بر عدم ورود مسلمانان به جامعه آمریکا و این بخش هم ادامه نگاه ضد اسلامی یا به نوعی ضد خاورمیانهای دولت ترامپ بود؛ پس از روی کار آمدن بایدن حتماً در روزهای اول محدودیت برای صدور ویزا برطرف خواهد شد.