به گزارش بورس تابناک، به نظر می رسد تصمیم برای خرید یک سهم برای اکثر سرمایه گذاران نسبتاً آسان باشد، زیرا انگیزه ممکن است درآمد بیشتر یا سود برای شرکت باشد یا انتظارات اینکه محصول جدید به زودی راه اندازی شود.
برخی از افراد همچنین ممکن است پس از حدس و گمان که این شرکت هدف خرید بالقوه ای قرار گرفته است، برای خرید سهام آن مراجعه کنند یا شاید به این دلیل که قیمت معاملات سهام نسبت به اصول اساسی جذاب به نظر می رسد.
اما مهمترین نکته این است که تصمیم خرید همیشه با خوش بینی در ارتباط است. هرکسی که تمایل به خرید یک سهم دارد از داشتن احتمال افزایش قیمت در آینده و از طرف دیگر سودهای خوب احساس هیجان می کند؛ برعکس، وقتی نوبت به تصمیم برای فروش می شود، سرمایه گذار ممکن است یک احساس واضح نداشته باشد به همان اندازه وشیوه، چه خوش بینانه و چه حتی بدبینانه نداشته باشد.
معمولاً سرمایه گذاران به دو دلیل تصمیم فروش را می گیرند. اول تبدیل سود کاغذی به سود واقعی و دوم تلاش برای جلوگیری از ضرر و زیان.
معمولاً سرمایه گذاران به دو دلیل تصمیم فروش را می گیرند. اول تبدیل سود کاغذی به سود واقعی و دوم تلاش برای جلوگیری از ضرر و زیان در حالی که وقتی دست به خرید می زنید همواره با نوعی احساس خوشبینانه است.
اگر شخصی تعهدی به استراتژی خاص نداشته باشد، در این صورت او به قمارباز بیشتر شبیه است تا سرمایه گذارو لذادر این زمینه، تصمیم فروش باید به عنوان بخشی از مدیریت ریسک تلقی شود.
با این حال، وقتی سرمایه گذار قصد اجرای تصمیم را دارد، تعارضات درونی بین برخی احساسات متناقض و سوگیری های شناختی و عاطفی پدید می آید.
معضل فروش از تمایل شدید برای رسیدن به کمال گرایی در سرمایه گذاری نشات می گیرد. دستیابی به بیشترین سود ممکن و اجتناب از ضررهای احتمالی همچنان جاه طلبی ضروری و مشروع (قانونی) است، اما فرض «احتمال وقوع همیشگی» آن غیرواقعی است.
در حقیقت، در مورد سرمایه گذاری هیچ رویکرد واحدی وجود ندارد. تصمیم خرید یا فروش با توجه به شخصیت، هدف و استراتژی هر فرد متفاوت است.اگرچه روشها و اهداف سرمایه گذاری بین همه تفاوت اساسی دارد، اما یک شباهت وجود دارد که برای تعیین احتمال سود یا موفقیت بسیار مهم به نظر می رسد و ان هم «نظم و انضباط» است.اگر شخصی تعهدی به استراتژی خاص نداشته باشد، در این صورت او به قمارباز بیشتر شبیه است تا سرمایه گذار و لذا در این زمینه، تصمیم فروش باید به عنوان بخشی از مدیریت ریسک تلقی شود.تصمیم و استراتژی فروش مانند یک بیمه نامه خانه است، اگر آسیب بالقوه ای متحمل شوید، این بیمه نامه زیان شما را کاهش می دهد و فروش نیز مانند این سند است، شما می توانید سود خود را بدست آورید یا ضرر خود را با یک کلیک فشار دهید، اما چه زمانی می دانید، زمان انجام آن فرا رسیده است؟
مشکل در تصمیم گیری برای فروش این است که باید به طور کلی توسط دو عامل مهم در سرمایه گذاری به خوبی مدیریت شود: ترس و حرص و آز.
مبارزه امید و درد
مشکل تصمیم گیری برای فروش این است که باید به طور کلی توسط دو عامل مهم در سرمایه گذاری به خوبی مدیریت شود: «ترس» و «حرص و آز»
سرمایه گذار ممکن است از احتمال افزایش قیمت سهام پس از فروش، ترس داشته باشد، این به معنای از دست دادن فرصتی است که برای دستیابی به سود بالقوه وجود داشت و در عین حال ایده حفظ سهام با عملکرد ضعیف ممکن است به معنای کاهش و زیان بیشتر باشد.
تصور کنید که یک سرمایه گذار با تصمیم قبلی برای فروش وقتی به ۴۰ ریال رسید، سهمی را در سطح ۳۰ ریال خریداری کرد، اما وقتی سهام قبلاً به این سطح رسیده باشد، ایده های دیگری ظاهر می شود.
سرمایه گذار شروع به فکر کردن در مورد نگه داشتن و به تعویق انداختن تصمیم فروش برای مدتی می کند به این امید که از احتمال افزایش بیشتر بهره ببرد و با ادامه روند افزایش، شخص ممکن است تصمیم به تعویق انداختن تصمیم فروش را در انتظار سودهای بزرگتر و بزرگتر ادامه دهد.
اما ناگهان این صعود بزرگ و مداوم به یک کاهش محسوس تبدیل می شود(اتفاقی که چند ماهه اخیر در بورس ایران نیز رخ داده است) و سهامی که بسیار بالاتر از سطح خرید معاملات داشتند اکنون تنها ۲۵ ریال است.
بنابراین آیا تصمیم برای فروش اکنون آسان خواهد بود؟ البته که نه! ایده های جدیدی در ذهن سرمایه گذار ظاهر می شود که او را منتظر می کند تا کمی صبر کند تا سهام در صورت خروج از آن متوجه ضرر نشود.
مطمئناً، سرمایه گذار در برهه ای از زمان تصمیم نهایی را برای فروش خواهد گرفت، خواه نتیجه آن سود باشد یا زیان، اما آنچه مسلم است این تصمیم گیری همیشه آسان نیست.
اما برای «آلن گرینبرگ» سرمایه گذار فقید، تصمیم به فروش چندان دشوار تلقی نمی شود، زیرا او نگران پولی که ممکن است در آینده بدست آورد نیست و برعکس او فقط به آنچه اکنون اتفاق می افتد علاقه مند است.
این مرد می گوید اگر بازار در حال سقوط باشد یا حتی بدون تغییر بوده و ثبات داشته باشد در حالی که سهام او در حال سقوط است، او اقدام به فروش می کند.
"گرینبرگ" معتقد است که موضوع مربوط به عاشق نشدن سهمهایی است که متعلق به شماست. تصمیمی که می گیرید باید متکی بر واقعیت ها و شجاعت پذیرفتن اشتباه و تصحیح سریع آن باشد نه از سر احساسات!
برجسته ترین روزنه ای که بیشتر سرمایه گذاران با آن روبرو هستند احساس امید به احتمال بهبود سهام و در نتیجه حداقل رسیدن به نقطه شکست و جلوگیری از ضرر است.
در واقع، روانشناس دانیل کانمان خاطرنشان می کند که ذهن سرمایه گذاران طوری برنامه ریزی شده که مداوم در پی جلوگیری از ضرر و زیان هستند، زیرا درد ضرر دو برابر خوشبختی حاصل از سود است.
برجسته ترین روزنه ای که بیشتر سرمایه گذاران با آن روبرو هستند احساس امید به احتمال بهبود سهام و در نتیجه حداقل رسیدن به نقطه شکست و جلوگیری از ضرر است.
چرا و چه زمانی باید بفروشیم؟
صرف نظر از اینکه سهام کاهش یافته یا افزایش یابد، مهمترین دلیل تصمیم گیری در مورد فروش همچنان ناپدید شدن دلیلی است که در وهله اول سرمایه گذار را به خرید وامی داشت.اگر دلایل خرید سهام از ابتدا تغییر نکرده باشد، نگه داشتن شما در سهام منطقی به نظر می رسد، در حالی که تغییر موارد اساسی مانند کاهش فروش، کاهش سهم بازار یا تغییر در ساختار مدیریت ممکن است تصمیم گیری در مورد فروش را ضروری کند.
وقتی سرمایه گذار در تماس مداوم با بازار باشد، می خواهد بررسی کند که آیا دلیل خرید سهام هنوز مشمول مرور زمان نشده است یا خیر؟ بنابراین تعیین می کند که آیا زمان فروش رسیده است یا تصمیم برای نگهداری هنوز معتبر است؟، اگر سهام به حدی برسد که ارزش اولیه شرکت را منعکس نکند، یا هنگامی که ارزیابی بسیار بالاتر از نمونه های مشابه خود در همان بخش باشد، سرمایه گذار باید تصمیم به فروش سهام را نیز در نظر بگیرد.
از طرف دیگر، اهمیت تعیین سطح توقف ضرر قبل از ورود به این سرمایه گذاری، با نیاز به پایبندی به آن و غلبه بر ترس و امیدهای غیرقابل توجیه بسیار زیاد بوده و شما به شما در تصمیم گیری برای زمان مناسب فروش یاری می کند.
اگر شخصی سهم خود را با قیمت ۵۰ ریال خریداری کند، ممکن است دستوری را برای متوقف کردن ضرر با کاهش ۱۰ درصدی سفارش دهد، به این معنی که اگر قیمت تا سطح ۴۵ ریال کاهش یابد، فروش انجام می شود.
برخی از افراد با افزایش قیمت به طور مداوم دستورهای ضرر متوقف را به روز می کنند، بنابراین اگر سهام به ۱۰۰ ریال برسد، به عنوان مثال، پیوستن به سطح ضررهای متوقف به معنای ضرورت فروش در صورت رسیدن قیمت به ۹۰ ریال است که از بیشترین دستاوردهای کسب شده محافظت می کند و ایده نظم سرمایه گذاری را در همان دوره حفظ می کند.
با این حال، همیشه استثناهای احتمالی وجود دارد، برخی از سرمایه گذاران با توجه به احتمال سقوط ناگهانی که توجیه پذیر نبوده و به اصول مربوط نیست، این روش را ترجیح نمی دهند، زیرا ممکن است به سرعت روند معکوس شده و سهام را به سطحی که به ارزش واقعی است بر می گردد.
علیرغم اهداف و روشهای مختلف سرمایه گذاری در بین همه، به نظر می رسد راه حل معضل فروش مبتنی بر غلبه بر حرص و طمع در هنگام پایبندی به برنامه اولیه است.
و دستاورد هر سرمایه گذار برای سود و جلوگیری از ضرر نه تنها به انتخاب سهام مناسب و خرید در زمان مناسب مربوط می شود بلکه به تصمیم فروش و زمان بندی آن نیز مربوط می شود که ممکن است مشکل ترین مسئله باشد.
منبع: بازار