پس از سه دوره و حدود ۱۴سال مدیریت دو چهره پراشتباه و پرحاشیه بر فوتبال ایران، حالا اهالی این رشته ورزشی و بخش قابل توجهی از هواداران فوتبال منتظرند تا فرد تازهای در صدر فدراسیون فوتبال ببینند؛ اما این شخص، چه کسی است؟
به گزارش «تابناک ورزشی»؛ فوتبال ایران در اواسط دهه ۸۰ بعد از کنارهگیری اجباری محمد علیآبادی رییس وقت دستگاه ورزش از رقابت بر سر ریاست با فشار فیفا، و انصراف عجیب و غیرمنتظره شاهرخ شهنازی در شب مجمع انتخابات که خود پشت پرده عجیبی دارد، کاملا اتفاقی به دست علی کفاشیان کاندیدای بدون شانس بین سه گزینه موجود افتاد. دوندهای که فقط برای خالی نبودن میدان و به امر علی آبادی ثبت نام کرده بود، بعد از هشت تا نه سال ریاست بر فوتبال با انبوهی از ابهامها و اتهام ها که بعدها برخی ثابت و منجر به حکم محکومیت وی در کمیته اخلاق شد، چوب امدادی را به رفیق و معاونش سپرد تا او نیز چهار سال در میدان ریاست فوتبال بتازد!
حاصل نتیجه این تاخت و تاز رفقا که با اضافه شدن اسلامیان و ساکت و... به باند اصفهانیها شهرت یافتند، زمینگیر شدن فوتبال ایران ـ چه در بعد اداری و مالی و چه در سطح نتایج فوتبال ملی ـ است. تابناک در گزارش روز گذشته خود با تیتر «معماران تباهی فوتبال ایران» یک یک نفراتی که فوتبال ایران را به بن بست امروز کشانده اند، زیر ذره بین برده و کارنامه اغلب سیاه آنها را ـ که منجر به ورشکستگی فوتبال شده است ـ به رشته نقد کشید.
واقعیت این است که فوتبال امروز ایران از مدیریت چهرههای تکراری خسته شده و منتظر نفس کشیدن در هوای تازه است. این توقع و نیاز مهم، با بقایای کفاشیان و تاج که بعد از حدود ۱۴سال بر همه سطوح ارشد فوتبال چنبره زدهاند، حاصل نخواهد شد.
فوتبال از دیدن بهاروندها و محمدنبیها و طالقانیها و اسلامیانها و اصفهانیانها و ساکتها و شیرازی ها و درودگرها و بهروانها و ... خسته شده است؛ گروهی که تزهای مدیریتی خود را اجرا کرده اند و امروز صدها میلیارد تومان ابهام مالی و بدهی نجومی و شکست در رده ملی بر جای مانده است.
میخواهیم بدانیم فوتبال اکنون با چه نفرات و مهرههایی شانس تغییر دارد و میتواند ورق را برگرداند. اینها که در مطلب حاضر می نویسیم همه چهرههایی هستند که امروز و در آستانه ثبت نام کاندیداها می توان برای آنها شانس جدی تصدی صندلی ریاست فوتبال را متصور بود. حتی اگر در نهایت تصمیم بگیرند که پا پیش نگذارند.
طبیعی است، پس از سیزده، چهارده سال حضور تاج و کفاشیان بر مسند فوتبال، امروز اعضای نزدیک به آنها در مجمع ریشه دوانیده و رای کافی را نیز برای شکست هر رقیبی در جیب خود داشته باشند. باید دید که مرد میدان رقابت با این دارودسته کیست؟ آیا چهره ای فوتبالی و سرشناس از میان ستاره های دیروز برای ریاست گام به میدان خواهد گذاشت، تاج و دوستانش بار دیگر رگ خواب مجمع را خواهند گرفت یا اینکه مهره ای سیاسی از بالا بر فوتبال تحمیل خواهد شد؟
تمام مهره های جدید فوتبال برای واگذاری ریاست
مهدی محمدنبی هم یک گزینه بالقوه ریاست محسوب می شود؛ اما اگر انتخابات اسفندماه سال گذشته برگزار می شد شاید شانس او بیشتر از امروز بود. نبی شاید قدرت کافی برای به دست آوردن اجماع مجمع فعلی را نداشته باشد، چرا که بعد از ورود به فدراسیون با حمایت وزارت ورزش، نتوانست نظرات دولتی را نمایندگی کند و آن حمایت نیم بند را هم از دست داد. احیانا نبی این بار برای حفظ کرسی دبیرکلی با همراهی گزینه پرشانس تر آینده، تلاش خواهد کرد؛ صندلی که تا کنون سه بار آن را در اختیار داشته است.
سعید آذری مدیرعامل کنونی باشگاه فولاد که در ذوب آهن کارنامه مثبتی از خود برجا گذاشت، تازهترین فردی است که گفته برای انتخابات ـ آن هم در پست ریاست ـ ثبت نام میکند. او البته عضوی از همین فدراسیون است و در هیات رییسه سازمان لیگ حضور داشته، ولی جالب اینکه تنها عضو منتقد فدراسیون تاج با وجود حضور در مسند است! انتقادهای آذری کار را به جایی کشاند که کمیته اخلاق او را برای مدتی محروم کرد. حالا یک مدیر اصفهانی دیگر پا پیش گذاشته و با اینکه هیچ قرابتی با تفکرات تاج و اسلامیان و ساکت ندارد، باید دید مجمع او را لایق گرفتن سکان فدراسیون خواهد دانست یا خیر؟!
شهابالدین عزیزیخادم و مصطفی آجرلو هم از دیگر چهرههایی هستند که شنیده شده برای ریاست وارد میدان خواهند شد؛ نقطه مشترک این دو گزینه، زخمخوردن از مهدی تاج است! تاج در انتخابات قبلی که رئیس فدراسیون فوتبال شد، با این دو نفر رقابت داشت اما به وسیله تاکتیک ائتلاف با عزیزی خادم و دادن وعده دبیرکلی به او، سبد سنگین آرای او را تصاحب کرد و با همان اختلاف هم آجورلو را شکست داد.
مصطفی آجورلو که از همان ابتدا اعتقاد داشت تاج با حمایت یکی از چهرههای ارشد دولتی به صندلی ریاست رسیده و استحقاق چنین جایگاهی را نداشته است، بعد از شکست انگشت اتهام را سمت جهانگیری معاون اول دولت نشانه گرفت و او را مسبب سیه روزی فوتبال دانست. آجورلو انگیزه زیادی برای گرفتن انتقام از دارودسته مهدی تاج دارد و برای این کار برنامه ای هم آماده کرده که به همراه تجربه شکست در مجمع چهار سال پیش می تواند شانس او در اقناع مجمع را افزایش دهد. او در ورزش و فوتبال از مدیرعاملی چندین باشگاه تا اداره نهاد ورزشی شهرداری و نیروی انتظامی را یدک کشیده است و هیچ بعید نیست تعداد آرای خود را نسبت به دوره قبل به طور چشمگیری افزایش دهد. درباره روابط نزدیک او با رییس مجلس و چهره های ارشد نظام هم صحبت مطرح است و برخی همین روابط را به عنوان یکی از راه های تسویه بدهی فدراسیون و فرار از احکام و جرایم فیفا برمی شمارند.
شهاب عزیزی خادم اما بعد از خلف وعده مهدی تاج، بر خلاف آجورلو سیاست سکوت در پیش گرفت و حرفی نزد. او پنج سال منتظر ماند تا همه فوتبال تاوان اشتباه در انتخاب خود را بدهند و حالا با انباشتی از بدهی چند صد میلیاردی ، شاید مجمع انتخابات دست کمک به سوی او دراز کند تا از آورگی و تخلیه ساختمان و بدهی های ویران کننده بین المللی و حذف از مقدماتی جام جهانی نجات یابد. عزیزی یک بار عضو هیات رییسه فدراسیون بوده است و طبق اساسنامه دو دوره دیگر می تواند در این پست و البته صندلی ریاست فدراسیون حضور داشته باشد. طرفداران عزیزی خادم او را دارای توانایی اقتصادی بسیار بالاتر نسبت به رقبا و نماینده طیف مدرن گرای فوتبال می دانند که می تواند ساختار فدراسیون را از بیخ و بن دستخوش تغییراتی اساسی نماید.
حبیب کاشانی و محمدحسین قریب هم که سال گذشته با اشاره تاج و وزیر ورزش وارد گود شده بودند، حالا دیگر تحرک سال قبل را ندارند. کاشانی از مدیرعاملی باشگاه سایپا کنار گذاشته شده و زمزمه ها درباره تلاش او برای جلب نظر باقر قالیباف رییس مجلس درجهت گرفتن پست ریاست فدراسیون فوتبال هم به گوش می رسید؛ اما تا امروز خبر دیگری منتشر نشده است. آنها که دکتر قریب را می شناسند هم خوب می دانند، او به آسانی تصمیم نمی گیرد و باید فضا را برای ورود خودش مهیا ببیند. قریب یک بار با کفاشیان در دوره دوم ریاستش رقابت کرد که در آن مجمع، اتفاقات عجیبی رخ داد و کفاشیان با زیرکی و صحنه گردانی امیر عابدینی پیروز شد. قریب این اواخر حتی مصاحبه جدیدی هم درباره فوتبال نکرده و کامل سکوت کرده است.
از هدایت ممبینی هم به عنوان یکی از گزینه ها اسم برده می شود. او که عضو شورای شهر اهواز بوده، در انتخابات قبلی سورپرایز مجمع بود و تصور می شد بتواند جامعه داوری را با ایده های جدید متحول کند اما نه تنها از تهیه هدست داوران و پرداخت حقوق معوقه آنها تا مدتی عاجز مانده بود، بلکه استقرار سیستم داور ویدئویی نیز در حد حرف ماند و سرانجام دوباره این کمیته حساس را تقدیم اصفهانیان کرد. به این ترتیب بعید است توانایی اداره کلیت فوتبال ایران را داشته باشد، چه اینکه او مسئولیت مستقیم درآمدزایی فدراسیون فوتبال را برای سال ها داشت ولی در این زمینه نیز کار خارق العاده ای از او دیده نشد.
بعد از اصلاح اساسنامه فدراسیون فوتبال و مهیاشدن فرصت برای ورود فوتبالی ها، علی کریمی اسطوره باشگاه پرسپولیس و تیم ملی اعلام آمادگی کرده است و حتی در همین هفته نیز گزارشی کامل درباره بودجه هزار میلیاردی جادوگر با حمایت چند فرد ثروتمند برای تصاحب صندلی ریاست فوتبال شنیده شد.
کریمی این ظرفیت را دارد که چهره های سرشناس فوتبال ایران از جمله همسالان خود در تیم ملی و پرسپولیس را با خود همراه سازد؛ اما آنها سهمی در میان صاحبان آرا در مجمع ندارند! در واقع کریمی به دلیل ساختار کاملا غیرفوتبالی مجمع فدراسیون که سوغات دهه ها سیاسی گری در فوتبال کشور است، طیفی آشنا به دغدغه های خود نمی بیند و کارش برای جلب آرای اکثریت بسیار دشوار است. کریمی البته از لحاظ سواد آکادمیک نیز با مشکل مواجه بوده و دشوار است که بخواهیم فردی را به عنوان رییس فدراسیون مجسم کنیم که گاهی در نوشتن برخی لغات هم ضعف دارد. شاید فوتبال نیازمند جسارت و انگیزه علی کریمی در مغز فردی شبیه به علی دایی است. اما متاسفانه علی دایی حتی با توصیه مقامات ای اف سی هم حاضر نیست گام به رده مدیریتی بگذارد و هنور دلش در گرو مربیگری و جوش و خروش کنار زمین است.
بعد از رد محکم احتمال کاندیداتوری از سوی رضا صالحی امیری که چندماه بیشتر از دوره ریاستش بر کمیته المپیک نمانده، ذهن ها حالا به سمت گزینه ای آشنا و سرپرست موقت سابق فدراسیون معطوف شده است؛ کیومرث هاشمی! او که در ابتدای دولت فعلی، ریاست کمیته المپیک را بدون جاروجنجال و در کمال صلح و سازش تسلیم گروه سلطانی فر کرده بود، هنوز هم منتظر تحقق وعده وزیر برای انتصاب در یک پست مناسب شان و جایگاه خود است؛ اما مشکل اینجاست که وزیر حق رایی در مجمع ندارد و رای دهندگان نیز نظر به دستور اشخاص دیگری دوخته اند. در این میان شنیده می شود، هاشمی با توصیه ای محکم از سوی یکی از چهره های رده بالای نظام، سبد رای بهاروند و تاج را هم خواهد گرفت و رییس بعدی فوتبال ایران خواهد شد. کیومرث هاشمی بعد از تعلیق فوتبال ایران در سال 1384 بعد از جام جهانی آلمان، بجای دادکان اداره موقت امور فوتبال را به عنوان معاون ورزشی سازمان تربیت بدنی بر عهده گرفت و البته عملکردی خنثی داشت. در انتخابات قبلی ریاست جمهوری، شنیده می شد در صورت پیروزی آقای رییسی و شکست حسن روحانی، این کیومرث هاشمی خواهد بود که وزارت ورزش و جوانان را اداره خواهد کرد؛ اما آن نتیجه رقم نخورد و هاشمی گزینه حضور در جمع مدیران آستان قدس رضوی شد.
نفرات دیگری هم هستند که نامشان طی یک سال اخیر برای ریاست فدراسیون فوتبال مطرح شده بود؛ نظریه پردازهایی که هم رزومه اقتصادی دارند، هم رییس فدراسیون فوتبال بوده اند و هم در تیم ملی و رده باشگاهی بازی کرده اند اما هیچ تمایلی از سوی آنها برای شرکت در انتخابات دیده نمی شود. حسین راغفر و محمد دادکان نمونه این چهره ها هستند که از سیاسی بازی جریان حاکم خسته شده اند و فضا را برای ورود خود هم مهیا نمی بینند.
به هر حال باید منتظر بنشینیم و ببینیم که چه بر سر فوتبال فلک زده ایران خواهد آمد و در نهایت چه شخصی در این دوره بحرانی رییس فدراسیون فوتبال ایران خواهد شد.
نویسنده: محمدعلی عباسی