پرسشگر: یکی از موضوعات مهمی که این روزها با آن مواجه هستیم، مسئله سیاست های مالی است. شرکتها خصوصی شدهاند و صادرات و واردات هم دارد انجام میشود. قوانین را هم برخی دور میزنند و بار تمام این مشکلات بر دوش مردم افتاده است. کار به جایی رسیده که در کف جامعه خط فقر به کارمندان رسیده است. حال شما کسانی را در نظر بگیرید که کار ندارند و یا کارگر فصلی هستند. با شیوع کرونا اوضاع نامساعدتر هم شده است. با توجه به این واقعیتها، واقعاً در چنین شرایطی، تبدیل کردن تحول، سند چشم انداز و الگوی پیشرفت به یک مطالبه عمومی، ممکن است؟
دکتر رضایی: باید گفت مسئله اقتصاد در ایران یک درد بزرگ تاریخی ماست. ما در علم اقتصاد چند دانشِ پایهای داریم و دهها رشته و دانش تخصصی اقتصادی با آنها مرتبط هستند. مثلاً اقتصاد توسعه یک علم بنیادین است. اقتصاد کلان، اقتصاد خرد و تجارت اینها علوم بنیادین اقتصاد است. ما در همه این علوم بنیادین مشکل داریم. مثلاً در بحث توسعه از ۳۰۰ سال پیش به این سو ایران شروع به کوچکتر شدن کرد. کشور ما از 300 سال پیش به این طرف تا ۲۲ بهمن ۵۷ مرتب کوچک می شد. مثل یک تکه برف مرتب آب میشدیم. هم از نظر جغرافیایی و اقتصادی و فرهنگی و هم سیاسی.
در ۲۲ بهمن در حقیقت یک قیامی صورت گرفت که ما سرپای خودمان بلند شدیم و راه افتادیم و تمام تلاشهای غرب، آمریکا و اروپا در این چهل سال این بوده که دوباره ما را بنشانند و بازوی ما را بخوابانند. روحیه یأس و اینکه ما بدون غرب نمیتوانیم را تزریق میکنند. در مسایل سیاسی و دفاعی و امنیتی الحمدلله قدرتمان را بدست آوردیم. ولی در اقتصاد ما تحولی صورت نگرفته است. کارهای فیزیکی فراوانی شده؛ پول نفت آوردیم به پیمانکار دادیم و گفتیم اتوبان و جاده بکش و ساختمان بساز. ولی کارهای فیزیکی اقتصاد نیست، فعالیتهای عمرانی است.
اقتصاد، دانشِ مربوط به رفتار اقتصادی و هدایت و تجمیع آنها و جلوگیری از بحرانهای اقتصادی است. دانشِ روابط بین فعالیتهای اقتصادی و همافزایی آنهاست. مطالعه رکود، تورم، بیکاری و رشدهای اقتصادی است. اقتصاد توسعه دانشی است که سند چشم انداز آینده ایران را پیادهسازی کند. متأسفانه تمام دولت هایی که آمده اند و برنامه ریزی های توسعه که انجام شده، دقیقاً نفهمیدند که تحقق سند چشم انداز «ایران ۱۴۰۴» الزامات تحولی دارد و بایستی دقیق اجرا شود.
پرسشگر: برخی از دولتمردان درباره سند چشم انداز گفته بودند این سند چند صد صفحه است؛ واقعا همینطور است؟
دکتر رضایی: ببینید؛ کل سند چشم انداز یک صفحه A4 است. وقتی برخی دولتمردان آن را چند صد صفحه میدانند، چه انتظاری از آنها در پیگیری آن میتوان داشت. در چشم انداز، ایران باید قدرت اول منطقه از نظر علم و فناوری و اقتصاد باشد و هویت ملّی خودش را حفظ کند و الهام بخش در جهان اسلام باشد. تعامل موثر و سازنده در روابط بینالملل داشته باشد.
جالب است که این سند با نگاه ابتکاری و راهبردی تنظیم شده است. ما واژه ژئوپولتیکی درستی بهجای واژه خاورمیانه ارائه کردیم و گفتیم ایران در منطقه آسیای جنوب غربی باید در سال ١٤٠٤ به کشور اول اقتصادی و علمی و فن آوری تبدیل شود.
نوآوری راهبردی دیگر که در تحلیل چشم انداز بهکار گرفتیم، واژه «کمربند طلایی» بود که از افغانستان، ایران عراق و سوریه تا مدیترانه کشیده میشد. اگر دقت کنید اکثر حوادث ۲۰ سال گذشته منطقه در این کمربند اتفاق افتاده است. در همان موقع توضیح دادیم که اگر قدرتی بر این کمربند مسلّط شود، میتواند در کل منطقه نقش آفرینی جدی داشته باشد. هرچند ما یک کشور دارای قدرت بین المللی نیستیم، اما میتوانیم با حضور در این کمربند روی قدرت های بین المللی تاثیر بگذاریم. هیچ رئیس جمهوری را ما ندیدیم که به این مسئله توجه کرده باشد. واقعاً در این جهت نرفتند و به این سمت حرکت نکردند.
پرسشگر: اگر موافق باشید برگردیم به بحث نوسانات اقتصادی و توضیحات تکمیلی را بیان بفرمایید...
دکتر رضایی: بله، نوساناتی که در ایران اتفاق میافتد به چند عامل بستگی دارد؛ اول، عوامل زیرساختی است که اساساً ریلگذاری اقتصادی درست نیست. دوم، عوامل ساختاری و سوم، مدیریتی.
وقتی زیرساختها و ساختارها را درست نمیکنند سیاست ارزی اشتباهی را در پیش میگیرند و ارز را ۴۲۰۰ تومان تعیین میکنند. فروردین ۱۳۹۷ که مسئولین برای تبریک عید خدمت حضرت آقا رفته بودیم، آقای جهانگیری کنار من نشسته بود. من به آقای جهانگیری گفتم شنیدم یک محاسبهای دارید میکنید، بعد گفتم نرخ ارز را اشتباه تعیین نکنید. تقریباً یکی دو هفته بعد آمدند و نرخ ارز را ۴۲۰۰ تومان تعیین کردند.
اقتصاد هم مثل هر چیز دیگر قاعده دارد. قاعده ها را رعایت نمیکنند. ما یک اصطلاحی داریم در بحث سیاست های پولی که آیا ما سیاست های پولی را مصلحتی رعایت کنیم و یا بر اساس قواعد پولی باشد. یک نفر به نام تایلور، آمده یک معادله داده که با کمک آن معادله میشود نرخ بهره بانکی را تنظیم کنند و از دهه ۱۹۸۰ تا بهحال تورم به طور کامل از اقتصاد کشورهای غربی حذف شده است. دهه ۸۰ قرن گذشته میلادی کجا، سال ۲۰۲۰ کجا؟ در حالیکه از دهه ۷۰ تا دهه ۸۰ قرن گذشته میلادی، تورمهای ۱۵ درصدی هم در اروپا وجود داشت. بالاخره اقتصاد هم یک علم است و قواعد دارد. برنامه ریزان دولتی ما این قواعد را خوب رعایت نمیکنند، نتیجهاش این میشود که این نوسانات بهوجود میآید.
پرسشگر: وقتی با مردم درباره سند چشم انداز صحبت می شود، می پرسند چرا اقتصاد ملّی ما تا کنون توسعه نیافته است؟
دکتر رضایی: تحقق سند چشم انداز و تبدیل شدن ایران به قدرت اول منطقه و شکل گیری ایران بزرگِ اقتصادی، نیاز به یک حکمروایی جدید دارد. با دولت های گذشته و با جناحی برخورد کردن نمیشود به این مهم دست یافت. مخالف جناحهای سیاسی نیستم. جناحهای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب در چارچوب قانون اساسی باشند ولی مسئله گام دوم انقلاب، یک قیام تحولی است؛ یک تغییرات اساسی و فراجناحی.
هر کسی از هر جناحی میخواهد باشد. نظام و سیاست های کلی نظام را قبول داشته باشد و واقعاً و صادقانه سینه خود را سپر مشکلات کند. اگر کسی خواست برای اسلام کار کند ما باید مانعش شویم؟!
اگر کسی بخواهد صادقانه برای مردم کار کند ما شرعاً نمیتوانیم مانع تلاش آنها شویم. ما باید اینها را تشویق کنیم. البته ممکن است عده ای آدمهای سیّاس سیاسی باشند و بیایند در داخل کشور با ضد انقلاب تبانی کنند علیه انقلاب، باید حساب اینها را از آدمهای مخلص و صادق، ولو با نظرات مختلف جدا کنیم.
لذا به همین دلیل است که من معتقدم این مسئله گام دوم انقلاب و قیام تحولی، هم در دولت و هم در جامعه باید انجام شود. جناحهای سیاسی هم باشند و بیایند کار کنند ولی ما باید فراتر از جناحهای سیاسی، کار کنیم. معتقدم رویداد عظیم شهادت حاج قاسم سلیمانی و یا انتخابات شوراها و ریاست جمهوری در ۱۴۰۰ را می توان تبدیل به یک قیام تحولی کرد. کشور ما نیاز به رفراندوم ندارد. کشور ما نیاز به یک قیام تحولی در چارچوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی و بیانیه گام دوم دارد که آن موانع بزرگی که بر سر راه مانده، با بسیج مردم برطرف شود.
پرسشگر: خیلی زیاد صحبت از کادرسازی می شود ولی در عمل تحول مدیریتی رخ نمی دهد. چه تیمی می تواند تحول را ایجاد کند؟ آیا شما می توانید چنین تیمی را معرفی کنید؟
دکتر رضایی: کاملاً موافقم. اولین قدم در تحول، شناخت سرمایه انسانی نخبه است. باید موجودی خودمان را بشناسیم و فهرست کنیم. مثلاً می توانیم اقدام به جمعآوری یک بانک اطلاعات 10 هزار نفری از مدیران کشور کنیم و آموزش های لازم در مدیریت استراتژیک و مدیریت تحول را به آنها ارائه دهیم.
شهید بهشتی به کادرسازی بسیار اعتقاد داشت. معتقدم کادرسازی بسیار مهم است. در تمامی دوران زندگیم افراد مستعد جوان را پیدا کرده و آنها را با کمک خودشان در خدمت مردم و نظام و به صورت یک سرباز کشور ساخته ام. مثلاً شهید قاسم سلیمانی یک استعداد ویژه اما فرد گمنامی بود که با وجود اینکه همشهری آقای هاشمی رفسنجانی بود، ولی آقای هاشمی او را نمیشناخت. برادرمان قاسم را با کمک شهید حسن باقری پیدا کردیم و رشد کرد تا تبدیل به یک قهرمان ملی شد. از این جوانان با استعداد و مخلص و گمنام در کشور وجود دارند که میتوانند کارهای بزرگ انجام دهند.
پرسشگر: مسائلی مثل افزایش نرخ ارز که روی معیشت مردم تاثیر مستقیم گذاشته، دورنمای تحول را در کشور تیره نشان می دهد. جامعه می پرسد آیا راه حل دارد؟ چه راه حل هایی برای رفع این معضل وجود دارد؟ الان این معضلی است که واقعاً در جامعه هر روز با آن درگیریم...
دکتر رضایی: شما در انتخابات سال ۹۲ دیدید که در مقابل کلید آقای روحانی من یک اسکناس هزار تومانی را بلند کردم و اعلام کردم که کلید آقای روحانی پول ما را بیخاصیت میکند.
آب رفتن و بی ثباتی ارزش پول ملی در مقابل پولهای خارجی چند عامل اصلی دارد. بازار پول و بازار ارز و و بازار کالاها و خدمات ایرانی، ارزش پول ملی را رقم میزند. هر سه بازار از دو عامل اصلی یعنی تولید ملی و نقدینگی متأثر است. یعنی از یک طرف نقدینگی مرتب دارد افزایش پیدا میکند که یک کفه ترازو است. یک کفه دیگر ترازو کالاها و خدمات ایرانی است. رشد تولید ملی ما کمتر از رشد نقدینگی است.
بین رشد نقدینگی و رشد تولید ملی ما یک شکاف روبه رشد وجود دارد. شکاف بین تولید ملی و حجم نقدینگی باعث میشود که پول ملی ما مرتب تضعیف شود. پول ملی وقتی تضعیف شود قیمت پولهای خارجی مثل دلار بالا میرود. از طرف دیگر قیمت کالاها هم بالا میرود.
نکته مهم این است که دولت و بانکها نقدینگی را افزایش میدهند و آمریکا از ورود ارز به بازار داخلی ایران جلوگیری میکند. از طرف دیگر آمریکا و دولت روحانی رشد تولید ملی را منفی کردند. بنابراین نقدینگی رو به افزایش است و تولید ملی رشد منفی دارد. در نتیجه شکاف عمیقی به وجود آمده است. هزینه این شکاف را پول ملی با لاغر و ضعیف شدن میدهد. لاغر شدن پول ملی باعث کاهش قدرت پولی شد و هفتاد میلیون از جمعیت ما سیلی خوردند. تحریم اقتصادی و ناکارآمدی دولت به گوش ملت ایران سیلی زدند.
پرسشگر: مردم می گویند ما داریم سیلی می خوریم. قبل از تحول، راه حل اینکه مردم بیشتر از این سیلی نخورند چیست؟
دکتر رضایی: باید در اقتصاد چندین تحول پولی، تولیدی و تجاری صورت گیرد. در غیر این صورت، هشت سال آینده فشارهای اقتصادی بر مردم بیشتر میشود.
ببینید؛ ۵۰ سال است که پول ملی ما در حال سراشیبی و لاغر شدن است. باید ثبات ارزش پول ملی را ایجاد کنیم. پایان بدهیم به سراشیبی ارزش پول ملی. به چه طریقی باید پایان بدهیم؟ تولید ملی ما باید جهش پیدا کند.
اگر تولید ملی جهش پیدا کند هم پول ملی تقویت می شود و هم قیمت پول های دیگر در برابر پول ملی ما تثبیت میشود. یعنی دلار اکنون همان مقدار ارزش دارد که ۵ سال دیگر هم همان مقدرا ارزش خواهد داشت و تثبیت میشود. قیمت کالاها دیگر به جای اینکه ۲۰درصد، ۳۰ درصد بالا برود به کنترل درمیآید. اثر سوم این است که وقتی تولید ملی بالا میرود بیکاری پایین میآید و اشتغال زیاد میشود. درآمد و رفاه مردم هم بیشتر میشود.
تحولات اقتصادی باید به قوی شدن اقتصاد ملی منجر شود. کانون اقتصاد قوی، جهش تولید ملی است. ولی تولید ملی از یک طرف به نوآوری و خلاقیت و فنآوریهای جدید بستگی دارد و از طرف دیگر تولید ملی بدون بازرگانی داخلی و بدون تجارت خارجی امکان پذیر نیست. از یک طرف باید نوآوری و فنآوری را تقویت کنیم و از طرف دیگر باید بازرگانی و تجارتمان را درست کنیم.
پرسشگر: اخیراً تعبیری از آیتالله جوادی آملی منتشر شد مبنی بر اینکه ایشان فرموده بودند زهد و صرفه جویی در مصرف هم تأکید اسلام است و هم خوب است. ولی این در تولید نباید باشد و گفته بودند ما بازنشستگی در تولید نداریم...
دکتر رضایی: کاملاً درست است. هر فرد مسلمانی باید در کنار نماز و عبادت در حال تولید و آبادانی باشد. انسان باید تا آخرین لحظه عمر در حالیکه رابطهاش را با خدا برقرار کرده دست از تولید ثروت و علم وفنآوری بر ندارد.
پرسشگر: در راستای سؤال قبلی، مسئله دیگری هم وجود دارد؛ یکی درباره خصوصیسازی و واگذاری شرکت های دولتی که اگر قبل از واگذاری، اینها نیمه فعال بودند یک سری متأسفانه کلاً از فعالیت بعد از واگذاری از کار افتادند. دیگر کسی نتوانست در این واحدهای واگذار شده کار کند. تحول چه نسبتی با خصوصی سازی دارد؟ نسبت این دو از نگاه شما چیست؟
دکتر رضایی: ترجیح میدهم از اصطلاحی به نام «مردمی سازی» در اداره کشور بخصوص اقتصاد ملی استفاده کنم که خصوصی سازی هم یک بخشی از آن است. اقتصاد مردمی در ظاهر با اقتصاد آزاد شبیه، ولی در ماهیت و ساختار و روابط متفاوت هستند.
اقتصاد مردمی شامل تعاونیها و بنگاههای خصوصی و کسب و کارهای بزرگ و متوسط و کسب وکارهای کوچک میشود. اما تفاوت اصلی اقتصاد مردمی با اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد آزاد این است که شهر اقتصادی و کارآفرین واحد و عنصر اصلی اقتصاد است بهجای بنگاهداری که کانون اقتصاد آزاد است.
مردمی سازی اقتصادی را باید از شهرهای اقتصادی شروع کنیم. یعنی شهرهای ایران باید تبدیل بشوند به شهرهای اقتصادی و شهرهای کارآفرینی. شهر کارآفرینی به یک صورتی است که تمام زیرساخت های فیزیکی و خدماتی و فرهنگی شهر از خیابانها و کوچهها و محلات گرفته تا مسجد و مدرسه و بازار، سهمنظوره شکل میگیرند؛ یک منظور رفاهی، یک منظور تولیدی و یک منظور فرهنگی. الان شهرهای ایران را بیشتر بر اساس رفاه درست میکنند. به شهرهای ایران نگاه استراحتگاهی میشود و یا بازاری و بازرگانی، درحالیکه شهرهای اقتصادی سه منظوره است. تولید و رفاه و فرهنگ در شهرها بهم تنیده هستند.
پرسشگر: بهنظر میرسد تحقق این موضوع مقداری پیچیده است...
دکتر رضایی: خاطره ای برای شما بگویم. من قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشکده علم وصنعت مهندسی مکانیک میخواندم و در کارخانه ارج در جاده قدیم کرج هم کار میکردم؛ با صنعت آشنا بودم.
بهدلیل کمبود مهمات و تجهیزات جنگی تصمیم گرفتیم صنعت ایران باید دو منظوره باشد؛ هم کالا و خدمات مصرفی و هم کالا و خدمات نظامی را تولید کند. ما میتوانیم از یک کارخانه هم پوشاک تولید کنیم هم لباس نظامی. یا از یک کارخانه قطعه سازی بعضاً میشود تجهیزات دفاعی هم درست کرد. ما سال آخر جنگ آمدیم برخی از کارخانجات که کار عادی میکردند مثلاً مایحتاج مردم را تولید میکردند را با اضافه کردن چند خط تولید جدید، مثلاً وارد مدار تولید تجهیزات دفاعی کردیم مانند یکی از کارخانجات در اراک.
پرسشگر: مثالی که شما از تحول و جهش تولید مطرح کردید، مربوط به مسائل فیزیکی یا سختافزاری است ولی به نظر میرسد بحث شهرهای چند منظوره با این متفاوت است...
دکتر رضایی: کار سختی نیست. در قدیم، اقتصاد و علم و زندگی در شهرها از هم جدا نبود. زندگی صنعتی مونتاژی در کشورهای وابسته آنها را از هم جدا کرد. امروز شانگهای چین و دره سیلیکون آمریکا شهرهای چند منظوره هستند. چند منظوره کردن شهرها امکان پذیر است. ما شهرهایمان را باید از یک طرف تولیدی و از طرف دیگر رفاهی کنیم.
شهرهای ایران را تقریباً تبدیل به خوابگاه کردهاند در حالی که نباید خوابگاه باشد. در حقیقت شهرهایی باشند که مردم در آن تولید می کنند.
پرسشگر: سوال دیگر درباره سیاست های پولی برای ثبات قیمتها و نقش آن در تحول و جهش تولید است. چونه می توان یک سیاست پولی در پیش رفت که هم سبب ثبات در قیمتها و مهار تورم شود، هم سبب جهش تولید؟
دکتر رضایی: سیاست های پولی، استفاده از ابزار پولی و مالی برای ثبات ارزش پول ملی و رشد اقتصادی است. معمولاً یا بر اساس کنترل حجم پول یا کنترل نرخ سود بانکی بهکار میرود. در اروپا و آمریکا چهل سال پیش یعنی تا دهه ۸۰ قرن گذشته میلادی سیاست های پولی براساس کنترل حجم پول بود. این سیاست شکست خورد. اما از دهه ۸۰ به اینطرف دنیا به این نتیجه رسید که دیگر دنبال کنترل حجم پول نباشد بلکه دنبال کنترل نرخ سود بانکی باشد.
چون نرخ سود بانکی هم حجم پول را کنترل میکند هم روی تولید اثر دارد. یعنی دو هدف را با هم تأمین میکند. متأسفانه در کشور ما عمدتاً سیاست پولی بر اساس کنترل حجم پول بوده است. اخیراً چند سالی است به کنترل نرخ سود بانکی توجه شده است. منتهی کنترل نرخ سود بانکی هم باید قاعدهمند باشد. مثلاً در بانک مرکزی آمریکا وقتی میخواهند یک سیاست پولی را تنظیم کنند یک درصد نرخ بهره را به صدنقطه تقسیم میکنند و بعد هر بار 25point یعنی ۲۵صدم درصد آن را کنترل میکنند.
اینجا در ایران یک مرتبه ۳ الی ۴درصد، یعنی سیصد و یا چهارصد نقطه را کم و زیاد میکنند. سیاستگذاری پولی در ایران مشابه رانندگان مبتدی است که ماشین اقتصاد را یا در دست اندازهای سنگین میاندازند و یا آن را به کنارههای جاده میکوبند و کمر مردم و کسب وکارها را زخمی میکنند. سیاست های پولی را باید از دست رانندگان مبتدی و در حال آموزش گرفت. قبل از هرچیزی سیاست های پولی باید قاعدهمند بشوند. باید از فرمولها و از تجارب و دانشهایی که در دنیا به دست آمده استفاده بشود.
پرسشگر: در زمینه جهش تولید، چه پیشنهادی برای حمایت از صنعتگران و تولیدکنندگان دارید؟ چه سیاستهایی را می توان برای حمایت از تولیدکنندگان بهکار برد؟
دکتر رضایی: ببینید؛ تحول در اقتصاد باید از ساختار شروع شود. یعنی دولت مرکزی تبدیل شود به دولت هدایت کننده، نظارت کننده و حمایتگر. اصلاً دست دولت باید از اقتصاد کوتاه شود. وقتی دست دولت از اقتصاد کوتاه شود دو اتفاق میافتد؛ یکی تغییر و تحول دولتها و عدم آسیب به اقتصاد و دوم اینکه جلوی رانت و فساد به کلی گرفته می شود. بعد چه کسی تولید میکند؟ مردم؛ درست مشابه انقلاب بیست و دوم بهمن و یا بسیج در زمان جنگ. پیشنهاد جدی و قدیمی من که قبلاً مطرح کرده ام این است که در کل کشور ایالتها و شهرهای اقتصادی تعریف شود که در آن، مسئولیت اقتصاد کشور به دست خود مردم باشد. منتهی مسئولیت دادن به مردم بدون اختیار دادن به آنها ممکن نمیشود.
دولت و نظام در دفاع مقدس چگونه به یک بسیجی با ۴۵ روز آموزش، یک اسلحه میدادند و نمیترسیدند که آنها اسلحه را علیه حکومت بگیرند. ما از مسلح کردن مردم نترسیدیم حالا از اینکه به مردم اختیار بدهیم تا تولید کنند میترسیم؟
الان ببینید چه اوضاعی در کشور درست کردهاند. در تمام دنیا جنگها را دولتها اداره میکنند و اقتصاد را به مردم میدهند. در ایران ما بالعکس شده است؛ جنگ را مردم اداره کردند، اقتصاد را دولتی کردند. بیست سال است میگوییم اقتصاد را بدهیم دست مردم، ایالتهای اقتصادی درست کنیم و تقسیم کار ملی کنیم. مثلاً منطقه شمال غرب یک ایالاتی شود با فعالیت اقتصادی که مکمل تهران است، تهران مکمل جنوب است، جنوب مکمل شرق و قس علیهذا ....
بودجه و منابع بندی هم بر اساس مناطق و شهرها صورت گیرد. البته منابع ملی مانند نفت و گاز و منابع بزرگ کشور بیت المال است. دولت مرکزی مالک آن است و باید به نسبت جمعیت، عدالت و امنیت ملی توزیع شود. منتها برای تحول و جهش تولید، این روال فعلی که تا کنون برای سراسر کشور یک نسخه واحد مینویسند، باید پایان یابد. مردم در اقلیمهای مختلف، هم جنس مناسباتشان متفاوت است و هم جزئیات فرهنگ و مولفه های اقلیمشان. هر استان، شهر و ایالتی نسخه خودش را میخواهد. راه نجات اقتصاد و جهش تولید این است. با اقدامات لاکپشتی دولتهای گذشته به جایی نمیرسیم. یعنی اگر به تحولات اقتصادی دست نزنیم اوضاع ما روز به روز بدتر میشود.
پایان