فکر میکنم شما الان جزو معدود کاندیداهای مسلم انتخابات ۱۴۰۰ هستید. یعنی غیر از شما فکر میکنم فقط آقای دهقان.
من اعلام کردم که آمادگی کامل دارم برای نامزد شدن در انتخابات ۱۴۰۰ و مثل یک بازیکنی که روی نیمکت یک مسابقه فوتبال نشسته ولی آماده است و حتی دارد خودش را برای ورود به زمین گرم میکند، این آمادگی را در خودم ایجاد کردم و دارم حفظ و تقویت میکنم تا ان شاءالله در مقطع انتخابات ببینیم چه اتفاقی میافتد.
در همان جایگاه صداوسیما در ادوار مختلف بالاخص ۱۵ سال اخیر، ما شاهد بودیم که تفسیری از قانون میشده در قانون تولید محتوا که محتوا در فضای مجازی را مطلقا برای خود میداند. فکر میکنم این در دوره شما هم شما جزو کسانی بودید که اصرار میورزیدید که این ماجرا ازآن صداوسیما باشد و الان هم دوره آقای عسگری خیلی با شدت بیشتر دارد پیگیری میشود.
ببینید! صداوسیما یک وظیفهای دارد، وظیفهاش را انجام میدهد. مملکت هم یک قانون دارد، براساس آن قانون عمل میشود. این را شما بدانید! یعنی اگر صداوسیما یک مقطعی مثلا رقیب اصلی اش ماهوارهها هستند، کمااینکه بخش زیادی از دوره من همینطور بود، آن وظیفهای که ضرغامی برعهده دارد این است که بگوید من یک طوری برنامهسازی کنم و یک طوری تکثر در شبکهها ایجاد کنم که مردمی که میخواهند در حوزههای مختلف تنوع داشته باشند و به خاطر این تنوع به سمت ماهواره میروند که در ماهواره ضمن اینکه نکات مثبت هست، حتما هم نکات منفی فراوان است، شما نفی نمیکنید، این اتفاق کمتر بیفتد. یعنی اگر کسی ماهواره هم دارد، بگوید مثلا الان برنامههای تلویزیون برنامههای خوب و متنوعی است و من نیاز ندارم. یک روز اصلا ماهواره ام را روشن نمیکنم. یا در هفته یک ساعت یک برنامهای دارد، میخواهم آن برنامه را ببینم. صداوسیما وظیفهاش این است به گونهای عمل کند که مخاطبینش در حداکثری، نمیتوانم بگویم صددرصد، چون بعضی چیزها اقتضاء کشور نیست. بنابراین به صورت حداکثری صداوسیما باید بتواند طوری کار کند که مردم کمتر ماهواره ببینند، صداوسیما را بیشتر ببیند. حالا چقدر موفق است، بماند. من در دوره خودم البته احساس کردم مردم تنوع میخواهند، شبکههای تخصصی راه انداختم دیگر. والا الان باید همان پنج تا شبکه میماند و ملت هم بالای پشتبام، کماکان آنتنهای آنالوگشان را جابجا میکردند، سُر بخورند، برف باشد، بیفتند زمین، هزار تا بدبختی! ما سیستم را دیجیتال کردیم و شبکهها را افزایش دادیم. الان کسی که فیلم و سریال بخواهد ببیند، ورزش، مستند، انیمیشن، سلامت اینها همه دیگر شبکههای مستقل است و شما شب که میروید خانه و تلویزیون را روشن میکنید اگر نخواهید در شبکه رسمی خبری چیزی ببینید روی شبکهای که علاقه دارید، میروید. امروز هم دوستان ما که در صداوسیما هستند، وظیفه شان اتفاقا این است که در مقابل فضای مجازی و تنوع محتوایی که دارد، درواقع به گونهای عمل و تولید کنند که مردم ترجیح دهند با همان محتوای صداوسیما بیشتر ارتباط برقرار کنند. اما نکتهای که به لحاظ قانونی میگویید، بله یک مقطعی کشور یک قانون در ارتباط با ماهواره داشته، امروز هم ممکن است بگویند یک قانون در مورد فضای مجازی هست. این ربطی به صداوسیما ندارد. من این را خیلی صریح بگویم اول. اتفاقا من در یک مقطعی یک جمعبندی را خدمت رهبر معظم انقلاب انتقال دادم. اینکه نیروی انتظامی در خانه مردم به بالای پشتبام میرود و دیشها را جمع میکند، واقعا کار صحیحی نیست. این را من خدمت ایشان مطرح کردم. براساس قانون بود. آن قانون هنوز لغو هم نشد یعنی مصوبه مجلس است و نیروی انتظامی هم یک ماموریت دارد. من این را برای اولین بار میگویم: رهبر معظم انقلاب دستور دادند به ناجا که شما دیگر به خانههای مردم و بالای پشتبام نروید، دیش جمع کنید.
ولی ادامه دارد همچنان فکر میکنم!
حالا من این را دارم به شما عرض میکنم دیگر. الان خانه شما آمدهاند دیش را گرفتهاند؟
ما ماهواره نداریم.
اگر خانه شما رفتهاند بالای پشتبام آقای فقیهی، شما که آخوندزادهاید، آمدهاند و دیشتان را گرفتهاند، به من بگویید من آشنا دارم در ناجا! من آشنا دارم و بگویم که دیش را برگردانند. نه اینطور نیست. شما میروید نگاه میکنید که تمام پشتبامها دیش است و کسی کاری ندارد. البته بهطور طبیعی برای باندهای قاچاق و مجموعههایی که دارند کار خلاف گسترده انجام میدهند، ماموریتهایی به لحاظ قانونی دارند ولی اینکه به شما میگویم دارم یک واقعیتی را عرض میکنم. اما صداوسیما کاری نداشت به اینکه مردم دیش دارند یا ندارند. صداوسیما وظیفهاش این است که برنامه خوب تولید کند. مثلا ما بخصوص ایام عید که خیلی سریالهایمان زیاد بود و من صد تا فیلم سینمایی تهیه میکردم، ایرانی- خارجی و الان هم همین است، بسیاری از مردم تماس میگرفتند و میگفتند آقا ما اصلا ماهواره داشتیم، ماهوارهمان را بستیم و کنار گذاشتیم و در کل این ۱۵ روز ۲۰ روز ایام عید ما اصلا سراغ ماهوارهمان نرفتیم. چون به اندازه کافی تلویزیون برنامه دارد. راست هم میگویند. امروز در فضای مجازی هم همینطور است آقای فقیهی. فضای مجازی یک قانونی دارد یعنی شورای نگهبان یک تفسیری دارد براساس اصل قانون اساسی، هیچ ربطی به صداوسیما ندارد. براساس آن تفسیر مدیریت صوت و تصویر را به صورت عمومی و فراگیر براساس قانون قانون اساسی وظیفه صداوسیما دانسته.
حالا اگر از آن بحثها بگذریم. من باز برمیگردم به آن بحثهای فضای مجازی و امثال اینها. در سال ۸۳ که حضرتعالی به عنوان رئیس صداوسیما منصوب شدید، یک اتحاد نانوشته ای میان شما و آقای احمدینژاد گویا بوجود آمد و از طرفی با توجه به اینکه خودتان هم به جریان ایثارگران منتسب بودید و مجموعهای هم که انتخاب کردید، از همان افراد بودند و اینها هم به آقای احمدینژاد نزدیک بودند، تبدیل شد به ماجرایی که درواقع از قبل انتخابات یعنی زمانی که شهردار شود، صداوسیمای دوره مدیریت شما درصدد بولد کردن کردن و برجسته کردن ایشان به عنوان یک چهره سیاسی اجرایی بود. قبول دارید این را؟
ما نسبت به همه مسئولان جمهوری اسلامی یک وظیفه مشابه داریم و سعی میکنیم که بخصوص وقتی در مصدر اجرایی هستند، سرویسهای لازم را بهشان بدهیم. این تقریبا در مورد مسئولین انجام میگیرد. مگر اینکه یک حالت خاصی پیش بیاید، یک مسئول خاصی بخواهد یک بهرهبرداریهای نامتعارف سیاسی آنهم مستمر در وضعیت خاصی را انجام دهد که مدیریت صداوسیما باید هوشمند باشد و در همه دورهها هم همینطور بوده، این را رعایت کند. ولی در مورد این مثال هایی که میزنید نه اینطور نیست.
اتفاقا آقای احمدینژاد بخصوص وقتی که رئیسجمهور شدند، و قاعدتا اگر این مطلب شما درست باشد، ما بایستی مثلا یکی، دو سال اول رابطه خیلی صمیمی و گرمی میداشتیم، واقعا اینطور نشد. به طور طبیعی آقای احمدینژاد منتقد صداوسیما شد و نسبت به برنامه هایی که ما میرفتیم، واقعا گلهمند بود و انتقاد میکرد. این انتقادات خیلی بالا گرفت و ایشان شکایت پیش رهبری معظم بردند. و بعد از آن رهبری دستور رسیدگی دادند. معاونت برنامهها، مسئول دفتر رسیدگی شد. از آنها گزارش خواست. یک گزارشی را آقای کلهر، آقای هاشمی، آقای شاید الهام و همه دوستان زحمت کشیدند علیه صداوسیما یک گزارش تهیه کردند که درواقع صداوسیما اینجاها وظیفهاش را نسبت به دولت انجام نمیدهد، تضعیف میکند و اینها. ما هم پاسخ خودمان را دادیم. یک جلسه مهمی در دفتر رهبری گذاشته شد، از دو طرف صدا کردند. از آن طرف دوستان آمدند، از این طرف هم بنده رفتم. بحث مفصلی کردیم. جمع بندی دفتر رهبری که خدمت رهبری معظم گزارش دادند این بود که درواقع ۵۰-۵۰ رای دادند. گفتند بخشی از فرمایشات آقای رئیسجمهور درست است و صداوسیما باید خودش را اصلاح کند و ۵۰ درصد هم توضیحات ما درست است و آنها نباید توقعشان را از یک حدی بالاتر رود. این چی را نشان میدهد؟ این نشان میدهد در همان دو سال اول، ما و آقای احمدینژاد حسابی در ارتباط با بحثهای خبری و رسانهای، ما با هم چالش داشتیم. البته هرچه که جلوتر رفت، چون من مشی ام همینطور است، با آقای خاتمی هم همینطور بود. من یکی از بهترین دوران هایم که هیچ تزاحمی نداشتیم با آقای خاتمی بود. این را من چندین بار...
سال ۸۳ را میفرمایید؟
من، بله سال ۸۳ تا سال ۸۴ یکسال در دولت آقای خاتمی بودم.
زمانی که شما معاون پارلمانی وزارت دفاع آقای شمخانی شدید به توصیه آقای خاتمی بود، من شنیدم!
ببینید! آقای شمخانی از من درخواست کرد که من بروم معاون پارلمانی ایشان شوم. واقعا من علاقه مند نبودم در آن رشته تخصصی خودم که عمران بود، رئیس یک شرکت ساختمانی متعلق به بنیاد جانبازان شدم. شرکت عمران قدس، شرکت بزرگ و مهمی هم بود.
مالِ بعد از ماجرای درگیری شما با آقای میرسلیم بود که با آقای رفیقدوست فکر میکنم.
بله دیگر بعد از استعفای من از ارشاد، من رفتم به بنیاد مستضعفان و آنجا رئیس شرکت عمران بنیاد قدس شدم. اصلا رفتم دیگه در کار سیویل و کار ساختمانی و خیلی هم دوست داشتم آن را ادامه دهم. منتها چهار ماه نگذشته بود که آقای شمخانی چون رفاقت و دوستی هم داشتیم، جلسه گذاشت و اصرار کرد و گفت شما اگر بیایید در نیروهای مسلح و وزارت دفاع، چون من همیشه سابقه پارلمانیام، سابقه خوبی بوده. یعنی با مجلس من خوب کار کردم. من سه دوره معاون پارلمانی بودم. هم برای ارشاد، هم برای صداوسیما، هم برای وزارت دفاع. خود آن دوستان همیشه میگویند دورهای که شما معاون پارلمانی بودید، بخاطر تعاملات خوبی که برقرار میکردیم، دستگاه ما خیلی جلو میرفت و شواهدش هم هست، مستنداتش هم هست. آقای شمخانی اصرار کردند، قبول نکردم. یک جلسه دیگر گذاشت، اصرار کردند، قبول نکردم. چهار بار ایشان با من صحبت کرد. و من واقعا نمیخواستم بروم. منتها بعد که به من گفت فلانی هم رهبری معظم تائید کردند و گفتند خوب است شما بیایید چون معاون وزارت دفاع و اصلا کل نیروهای مسلح یک جوری با فرمانده کل قوا ارتباط دارند و باید تائید باشد.
رهبری معظم تائید فرموده بودند و اظهار لطف هم کرده بودند نسبت به بنده. یک جمله ای گفته بودند که من یک خرده احساس تکلیفم بیشتر شد. آقای شمخانی هم به من گفتند که آقای خاتمی هم خیلی نسبت به شما مثبت صحبت میکند. چرا این مهم بود؟ برای اینکه جریان تندروی اصلاحات به شدت مخالف بود که من وارد دولت شوم. شاید یک دلیلش هم این بود که معاونت پارلمانی یک جای سیاسی بود، معاونین پارلمانی که رئیسش آقای موسویلاری بود، یکدست بودند دیگر همه و آنجا من تک بودم. لذا اینها مخالفت کردند. علیرغم اینکه آقای خاتمی موافقت میکرد، موافقت کرد و رهبری معظم تائید کردند، اینها یک خرده برای آقای شمخانی مشکل ایجاد کردند. من یکی، دوبار به آقای شمخانی گفتم من نمیخواهم اصلا به وزارت دفاع بیایم. شما بروید دنبال یکی دیگر. منتها آقای شمخانی اصرار داشت که من بروم و بعد حل شد و من معاون پارلمانی شدم. نکته جالب این بحث شما این است که آقای موسویلاری که من علاقهمندم به ایشان. اصلا نمیخواهم اینجا سعایت آقای موسویلاری را بکنم. انتخابات ۸۴ هم که تمام شد، ایشان وزیر کشور بودند در جلسه درواقع تنفیذ که وزیر کشور نطق میکند و گزارش میدهد، انصافا آقای موسویلاری راجع به صداوسیما خیلی خوب و مثبت و درواقع تحسینبرانگیز نسبت به سازمان صحبت کردند.
البته فکر میکنم این مربوط به دوران آقای لاریجانی بیشتر میبوده.
نه دیگر، ۸۴ را ما برگزار کردیم. ببین! تنفیذ ۸۴ ایشان گزارش انتخابات را دادند. درواقع عملکرد من در انتخابات بود. آقای فقیهی! هیچکدام از وزرای کشور چه اینطرفی و چه آنطرفی به اندازه آقای موسویلاری نسبت به عملکرد ما مثبت حرف نزد. من این را چرا میگویم؟ چون آدم باید در حرف زدن انصاف بدهد. آقای موسویلاری این کار را کرد. آن طرف هم چون نمیخواستند آن مجموعه یکدستشان سوراخ شود، نمیخواستند مرا قبول کنند. من معاون پارلمانی شدم ولی شش ماه تحریم بودم. بنابراین ما فقط تحریم آمریکا را نداریم. ما تحریم داخلی هم داریم. یعنی چی؟ یعنی یک هفته در میان جلسات معاونین پارلمانی دستگاهها بود که ما باید میرفتیم با معاون پارلمانی رئیسجمهور هماهنگ میکردیم که با مجلس چکار کنیم. این قاعده اش هست و الان هم هست. مرا دعوت نمیکردند! اصلا آن موقع امکانات رسانههای امروز نبود و با تلکس دعوت میکردند. اصلا به خاطر اینکه مرا دعوت نکنند، نام وزارت دفاع را از آن تلکس حذف کردند که مبادا اشتباه شود برای وزارت دفاع بیاید که آقا ضرغامی مثلا در این جلسه باشد. شش ماه کشید. یعنی شش ماه با اینکه من معاون یک وزارتخانه دولتی بودم، من را تحریم کردند. تا یک روز من گفتم بگذار ببینم شاید آقای خاتمی خبر ندارد. چون با آقای خاتمی رابطهام از قدیم خوب بود. یک یادداشتی نوشتم دستی به آقای خاتمی که فکر میکنم در سوابقم و یادداشتهای خودم هست. گفتم آقای خاتمی! شما خبر دارید که معاون پارلمانی شما برخورد کودکانه دارد میکند؟ دقیقا همین کلمه را.
گفتم ایشان خلاف رویه و خلاف قانون بنده را که معاون پارلمانی وزارتخانهام دعوت نمیکند. فکر میکنم این برخوردهای کودکانه نسبتی با شما ندارد. اتفاقا درست بود آن یادداشت من. آقای خاتمی نمیدانست، وقتی این یادداشت را خواند خیلی ناراحت شد و تذکر جدی داد. وقتی ایشان تذکر داد هفته بعد بنده را دعوت کردند. جالب هم بود وقتی من رفتم جلسه یک چند دقیقه هم دیر رفتم، همه گوش تا گوش نشسته بودند و خبر نداشتند چی هست. من در را که باز کردم با دوستان همه شوخی و احوالپرسی و تعامل من خوب است. یک جورهایی چند نفر یک صلوات فرستادند. آقای ضرغامی آمد مثل اینکه! رفتیم نشستیم و آقای موسویلاری هم گفتند بله، ما خیرمقدم میگوییم به برادر عزیزمان، آقای ضرغامی، خیلی خوش آمدند. خواستم بگم واقعا خیلی خوش آمدم من در این جلسه. شش ماه است شما مقاومت کردید. ببینید! آقای خاتمی خودش در این موارد خیلی منطقی عمل میکردند. من در آن یکسال هیچ مشکلی با ایشان نداشتم. مثلا اینها را برای اولینبار میگویم: مثلا من خبر ۲۰:۳۰ را که راه انداختم، شش ماه اولم یک کارهای جدید کردم. از جمله یک آسیبشناسی کرده بودم که این خبر رسمی که ما خیلی سیخ مینشینیم و یک جمله میگوییم و یک جا هم تپق میزنیم یک خرده خبر میتواند صمیمیتر باشد. لذا یک طراحی شخصا برای خبر ۲۰:۳۰ کردم. آن موقع آقای رحمانی هم معاون سیاسی من بود. آقای رحمانی را صدا کردم و گفتم آقای رحمانی میتوانید چنین چیزی درآورید؟ گفت آره، من خودم هم انتقاد دارم. گفتم برو چند مدل دربیاور. رفت چند مدل درآورد، آورد با هم دیدیدم. گفتم نه این خوب نیست. این خیلی ول شد، این یک خرده بی ادبانه است، این باز هنوز کلاسیک است. هم باید محتوایتان، محتوای متفاوت و صمیمی شود و هم رفتار گوینده. حالا وقتتان را نگیرد، ۲۰:۳۰ انجام شد. به آقای خاتمی هم بعدا من گفتم که ۲۰:۳۰ قرار است اخبار حاشیه ای زیاد برود. بنابراین اگر اخبار حاشیهای رفت از مسائل مختلف شما ناراحت نشوید. آقای خاتمی خیلی خوب پذیرفت و تا آخر معترض ما نشد. از جمله ایشان وقتی سال آخر مسئولیتشان در مراسم روز دانشجو در دانشگاه رفت را یادتان هست؟ آنجا یک مقدار زیادی از دانشجوها شلوغ کردند، تندی کردند، شعار علیه ایشان دادند، دانشجوهای هم خط خودشان یعنی اصلاحطلبان. آقای خاتمی هم عصبانی شد، تندی کرد به آنها و نوارش هست. ما همه این را پخش کردیم. نزدیک به شش دقیقه بود. الان اگر کسی بخواهد این کار را با آقای روحانی بکند، دولت پدرش را درمی آورد.
آقای خاتمی معترض شما نشدند؟
اصلا. اصلا معترض به من نشد. یعنی من فرداش که در دولت رفتم گفتم الان میگویند آقای ضرغامی این همه اهانت علیه رئیسجمهور شده و این همه من تندی کردم، حالا مثلا جایگاه رئیسجمهور این است که شما اینها را پخش کنید؟ ولی هیچی ایشان نگفتند. احمدینژاد هم یک جاهایی از این نظر خیلی خوب بود. یادتان هست احمدینژاد رفت دانشگاه امیرکبیر، آن جلسه ای که رفت، آنجا بیشتر از آن جلسه آقای خاتمی حاشیه داشت.
ولی خب، یکسری افراد آنجا بازداشت شدند.
اصلا ما کاری به بعدش نداریم. نمیدانم، واقعا نمیدانم. اما آن جلسه ۱۰ برابر جلسه آقای خاتمی بهم ریخت. یادتان هست هجوم میآوردند، خیلی زیر دست و پا دوربینهای ما افتاد و خُرد شد. خیلی چیزها شکست. اصلا آنجا مجبور شدند طرفداران احمدینژاد و دانشجویان یک ستون درست کردند که هی این موج میآمد و دانشجویان بروند بالا، نگذارند احمدینژاد صحبت کند، آنها نمیگذاشتند. یعنی یک صحنه جنگ بود. شب که شد بچهها به من گفتند آقای ضرغامی این خیلی جلسه سنگینی بود و بالاخره ایشان رئیسجمهور است و قابل پخش نیست. شاید سیستم خود رئیسجمهور هم بچههایشان فکر میکردند باید این کار را بکنند. من گفتم نه، ما خبر ۲۰:۳۰ را راه انداختیم برای همین، اصلا برای همین چیزها. گفتم به آقای بقایی که الان رئیس شبکه خبر است، گفتم برو تندترین تصاویر را دربیاور. تندترین تصاوی را دربیاور، تدوین کن و بیاور در اتاقم با هم ببینیم. ایشان رفت چهار دقیقه تدوین کرد و آورد. وقتی من دیدم، خودم خیلی خوشم آمد. چون دیدم خیلی شاذه، درگیریه، میروند و میآیند. بعضی موقعها میگویم بعضیها بدون بلیت مجانی میروند فیلم نگاه میکنند، اصلا مردم لذت میبردند از اینکه تصویری اینجوری میبینند. به من گفتند آقای احمدینژاد حتما ناراحت میشود و گفتم ناراحت نمیشود. پخش کردیم. بعضی دوستان تنگنظر که از رسانه چیزی متوجه نیستند، همان شب به ما زنگ زدند. آن دوستان الان هم هستند. اصلا الان در کشور اصولا ما از این جور آدمها زیاد داریم. آقا رئیسجمهور است، آقا شما رسانه ملی هستید. این حرفها را یک عده اصلا مثل این شخصیت کارتونی گالیور هست که یکی هست دائم میگوید «من میدونم» و آیه یاس میخواند. دیدی یا نه؟ ما بچه بودیم آنقدر دیدیم که دیگر یادمان هست. یک عده فقط آیه یأس میخوانند. حالا طرف خودش ضداحمدینژاد است ولی میگوید ایشان جایگاه رئیسجمهور داشت و نباید این کار را میکردید. من گفتم پخش کنید. فردایش که من رفتم در دولت دیدم همه و خود ایشان از اینکه این تصاویر را نشان دادیم، تشکر کردند. رفتیم جلسه شورای انقلاب فرهنگی، اعضای شورای انقلاب فرهنگی در آن جلسه گفتند این کار صداوسیما، یک کار تابوشکنی بسیار مثبتی بود که شما نشان دادید ما هیچ چیز عجیب و غریب نداریم.
شاید جنبه تبلیغی داشته.
آنقدر خوب شد که حتی جنبه تبلیغ پیدا کرد. چرا از این طرف نگاه نکنیم؟ قبل از اگر پخش نمیکردیم، میگفتند آقا کار خوبی کردید به رئیسجمهور اهانت شد. به قول شما وقتی پخش کردیم، آنقدر خوب شد، گفتند دم تان گرم! این خوب شد، نشان داد که احمدینژاد سعه صدر دارد، احمدینژاد تحمل دارد. آقا ما کاری به اینها نداریم. میخواستیم این صحنه را نشان دهیم. حالا بروند دعواهایشان را جای دیگر بکنند. بنابراین در دوره آقای خاتمی خبر ۲۰:۳۰ شکل گرفت و این همراهی رئیسجمهور مهم است.
در مورد آقای احمدینژاد که داشتم صحبت میکردم، گفتید که سعه صدر ایشان بالا بود. ولی تصور رایج آن موقع این بود که تلویزیون یک فضای گل و بلبلی را دارد نشان میدهد نسبت به آنچه در دولت دارد اتفاق میافتد و آنچه در کشور در آن ایام بود. بخصوص مصاحبههایی که رئیسجمهور کاملا یکطرفه صحبت میکرد. مصاحبه کاملا سفارشی. آقای احمدینژاد هرچه میخواست میگفت و درواقع مصاحبهکننده مثل یک مجسمه آنجا تنها سر را به علامت تائید تکان میداد که این، انتقادات را به صداوسیما خیلی زیاد کرده بود. نمیتوانید منکر این شوید که در آن ایام...
حتما من فرمایش شما را قبول ندارم. به عنوان مطلع میگویم. اگر رئیس سازمان هم نبودم همین حرف را میزدم. اولا احمدینژاد غیر از مصاحبهها در رفتار و تلاش هایی که میکرد، فوق العاده به قول غربیها اکتیو بود. اصلا ما ازش عقب میماندیم. مثلا ایشان دائم به سفر استانی میرفت. میرفت در هر کوره دهات و این شیوه بسیار خوبی و مورد تائید رهبر معظم هم هست و اعلام شد. اصلا دوربینهای ما از احمدینژاد جا میماندند و از پا میافتادند. خب، این خیلی خوب است و یک بخش است. یعنی اگر یک جایی فعالیتهایی نشان داده میشود، به خاطر شخصیت خود رئیسجمهور است، نکته اول. نکته دوم در مورد فعالیتهای دولت ما واقعا پخش میکردیم و آنجاهایی هم که انتقاد بود، انتقادهای جدی میرفتیم به همین دلیل من هر دفعه به دولت میرفتم، تقریبا اگر نگویم همیشه، یک در میان، چه ایشان، چه معاون اولشان آقای رحیمی، چه بقیه وزرا شروع میکردند به طور جدی علیه من انتقاد کردن. اصلا یکی از کارهای من این بود که آماده میشدم در دولت که میرفتم. بالاخره هشت سال با این دولت کار کردم، شروع میکردند به نقد کردن. حالا من یک خاطره نقل کنم: یک روز من دولت رفتم، نمیدانم چیها پخش کرده بودیم. آقای احمدینژاد هم از یک جهت واقعا ناراحت بود و خیلی انتقادی بود. همه وزرایی که مربوط به آن موضوع بودند، شروع کردند علیه من صحبت زدن. همه حرف زدند. خیلی فضا علیه من سنگین شد. بعد من گفتم خیلی خوب، چشم من الان جواب میدهم. من یک دقیقه جواب دادم. واقعا این ۱۰ دقیقه من پاسخ نداشت. از موضع متعهدانه رسمی کشور و وظیفه صداوسیما. آنقدر این دوستان کم آوردند که من جمله احمدینژاد هنوز یادم است. وقتی دید اینها هیچ جوابی ندارند ایشان برگشت به وزرا گفت: آقا اگر دسته چک در جیبتان دارید، دسته چکتان را درآورید، یک دانه چک به آقای ضرغامی بدهید. همه تان به ایشان بدهکار شدید. یعنی این جمع بندی با همان لحن احمدینژاد دیگر! ببین هر دفعه من در دولت میرفتم، بحث داشتیم چون وظیفه ام را انجام میدادم. حالا یک چیز مهمتر بگویم. خوب سوالی کردی، الان یادم افتاد.
وقتی میخواست به انتخابات بعدی برسد، به ۸۸، من گفته بودم بچهها چون انتخابات داریم شما عملکرد دولت را یک ذره دیگه جمعش کنید. یعنی اخبار رسمی دولت را. درحالی که اصلا به لحاظ قانونی هیچ مشکلی ندارد. آقای هاشمی هم وقتی رئیسجمهور بود. من استناد به مرحوم آقای هاشمی هم میکردم که در دور دوم تا روز آخر اخبار رئیسجمهور در خبرها همه بود، هیچ مشکلی هم ایجاد نمیکرد. در دوره آقای لاریجانی بود یعنی قانون این بود. من در این چیزها اهل احتیاطم. چرا من همین سخنرانی اخیر ۹ دی که همیشه من سخنران رسمی ۹ دی هستم در جاهای مختلف. چه نمازجمعه تهران باشد چه استان ها، امثال هم در کرمان گذاشته بودند به خاطر شهید سلیمانی من انگیزهام مضاعف بود. اعلام هم کرده بودند دوستان ما در شعبه هماهنگی تبلیغات. هر کاری کردند من گفتم آقا من عذرخواهی میکنم. من برای سخنرانی نمیروم. گفتند چرا؟ گفتم انتخابات من در مظانم. گفتند بابا شش ماه مانده. الان همه این آقایان، همه جا هستند. گفتم نه، من با بقیه فرق میکنم. اصلا من حرفم نمیآید. من بروم جلوی مردمی که احتمالا در ذهنشان این است که این همان ضرغامی است که احتمالا در انتخابات میآید اصلا خجالت میکشم. میگویم نکند من هرچه میگویم اینها بگویند آقا تو بخاطر انتخابات هستی.
چه تفاوتی دارد آن صحبت کردن با این گفتگوی رودررویی که امروز با ما دارید؟
خیلی سوال خوبی است. ببینید! آن رسمی است. آن امکانات دولت است، امکانات بیتالمال است. حرفت کاملا درست است. یعنی شما وقتی رفتید در تلویزیون سخنرانی کردید، تلویزیون امکان دولتی است. شما دارید خودتان را معرفی میکنید. شما وقتی به مراسم رسمی ۹ دی رفتید، شورای هماهنگی تبلیغات، یک شورای رسمی و ملی است. تلویزیون هم باید مستقیما همانجا در استان البته پخش کند. این میشود سوءاستفاده از بیتالمال و امکانات نظام. ولی من الان دارم با شما آقای فقیهی، سایت انتخاب که خصوصی است، چه مشکلی دارد؟ شما راضی، ما راضی، بیخیال قاضی (بهداشتی بگویم).
به قول آقای احمدینژاد مودبانهاش را بگویم.
درست شد؟ الان باز پرونده باز میکنند در قوه قضائیه. آقا من پروندهام سنگین هست. ما میگوییم بیخیال قاضی، حالا کسی خواست برود هر فکری بکند. ببین آقا جان! من حرفم به شما این است. من در صفحات خودم هم دارم خصوصی مینویسم. چه اشکالی دارد. این جمله را نگفتم که احمدینژاد این را اگر نگویم، ظلم به احمدینژاد است. آقای احمدینژاد در انتهای دوره اول که خیلی هم فعال بود، دستور داده بودم که خیلی از فعالیت هایش را جمع و جور کنید و زیاد نروید. بگذارید احساس نشود که ایشان دوباره دارد نامزد میشود و ما داریم رپورتاژ آگهی میرویم.
نه بگذار من کُدم را بدهم بعد شما نقض کن. آقای احمدینژاد وزرایش میآمدند. من یادم هست یکبار آقای نیکزاد به عنوان یکی از این وزرا آمد بالای سر من و گفت آقای ضرغامی ما یک افتتاحیه خیلی جدی داریم که خیلی بزرگ و مهم است نمیدانم در حوزه مسکن بود یا چیز دیگری. ما اگر این را افتتاح کنیم، شما آن را خوب پوشش میدهید؟ به معنای اینکه مثلا بپردازیم، مصاحبه بگذاریم. برویم این پروژه را نشان دهیم. به او گفتم آقای نیکزاد نه. چون چهار روز دیگر انتخابات است و اگر میخواهید حق پروژه ات اداء شود افتتاح پروژه ات را بگذار بعد از انتخابات. او هم قبول کرد و انداختیم بعد از انتخابات. ببینید! اینها را هیچکس نمیداند. شما سوال میکنید، من باید جواب دهم.
شما آقای خاتمی را بایکوت کردید.
نه اجازه دهید حالا. احمدینژاد هم بعدا بایکوت شد.
الان هم آقای خاتمی را ذخیره انقلاب میدانید شما؟
من آن موقع که ۸۴ گفتم، صادقانه گفتم. درست شد؟ در مورد احمدینژاد هم ۹۲ گفتم، صادقانه گفتم. آقای روحانی هم دورهاش تمام شود، اگر آقای عسگری برای ایشان برنامهای داشت، صادقانه آن چیزی که فکر میکند روحانی هست، صادقانه بگوید واقعا. اما اگر بعدها، اتفاقاتی افتاد چون ما داریم در زمان خودش بحث میکنیم. دقت کنید! در زمان خودش بحث احمدینژاد کنیم. من در ۸۴ این را میگویم اما هرچه که میآید جلوتر ممکن است اتفاقاتی بیفتد. من دیگر اظهارنظر که نکردم. من هر موقع صحبت شده راجع به اقای خاتمی همینجوری هم حرف زدم اتفاقا. درست شد؟ تندروی نکردم در مورد ایشان. بله من راجع به ۸۸ یک گله جدی به خاتمی دارم. گله جدی به آقای خاتمی دارم. بگذارید اول بحث خاتمی را بکنیم بعد خواستید روی ماهیت فتنه ۸۸ سوال داشتید من جواب میدهم. ولی آن چیزی که خودم میفهمم این است که در ۸۸، در زمین بازی موسوی، بازی نمیکرد و جایگاهش را به عنوان رئیس اصلاحات حفظ میکرد و میگفت که آقا امکان تقلب وجود ندارد که هرگز تقلب نبود، بعدها همهشان صحه گذاشتند، واقعا این هزینهها را نمیدادیم. آقای خاتمی به رسالت تاریخی خودش در ۸۸ عمل نکرد. حالا به هر دلیلی، حالا من جای او نیستم. و ما در ۸۸ این ضربه سنگینی که از رفتار کاملا نامتعادل موسوی خوردیم، آقای خاتمی میتوانست این را ترمیم کند. پس اگر من از آقای خاتمی تعریف میکنم، دلیل نمیشود که بعدا اگر خاتمی اشتباهاتی داشته، گلهای من از...، متقابلش هم هست. یعنی امروز ممکن است بروید با خاتمی صحبت کنید و بگویید بله من آن تعریفهایی که از ضرغامی کردم در سال مثلا ۸۴ اما ۸۸ که گذشت من معتقدم ضرغامی یک جوری عمل کرد که من آن دوتا کارش را قبول ندارم. اشکالی ندارد.
الان سال ۹۹ است. همان نظراتی را که در مورد آقای خاتمی داشتید را الان دارید؟
خب این هم یک سوال خوبی است. پس عین خاتمی در مورد احمدینژاد هم داریم. یعنی ما دیگر مستقل برنگردیم به احمدینژاد. احمدینژاد هم تمام این حرفهایی که من زدم، بله شخصیت جهانیه! احمدینژاد واقعا شخصیت جهانی بود.
به خاطر اینکه دنیا اصلا برای اولینبار بخصوص یک جبهه مقاومت، مردم، من یک سفر با ایشان به آمریکا رفتم، غیر از آن سفری که ایشان دانشگاه کلمبیا رفت صحبت کرد. اصلا سخنرانی ایشان در دانشگاه کلمبیا...
دانشگاه کلمبیا که میدانید مضحکه خاص و عام شد.
اصلا نه. آقای احمدینژاد یک تنه رفت در وسط قلب آمریکا اینها همه جمع شدند. شما میگویید شخصیت جهانی و من دارم شخصیت جهانی را توضیح میدهم. نطقهای سازمان ملل تحتالشعاع نطق احمدینژاد بیرون توی دانشگاه کلمبیا و کفِ محوطه که پر بود از دانشجویان و نخبگان آنجا. نشان میدهد ایشان شخصیت جهانی بود دیگر. یعنی چی شخصیت جهانی؟ یعنی اینکه وقتی حرف میزند، مخاطب جهانی دارد. اصلا ما الان قضاوت نمیکنیم. پس آن شخصیت جهانی که میگویم درست است راجع به ایشان.
با این حساب شما جرج فلوید را هم باید شخصیت جهانی بدانید!
نه ببینید! بگو که کیم کارداشیان هم ۲۰۰ میلیون فالوئر دارد این هم شخصیت جهانیه. من که کیم کارداشیان را نمیگویم، نه. حالا بعد نگویند ضرغامی همه را ول کرد چسبید به کیم کارداشیان! من چون متخصص مجازیام رکودها را دارم که آقا کی بیشترین فالوئر را دارد.
حالا غیر از کیم کارداشیان میخواهید یکی دیگر را بگویید که.
اشکال ندارد حالا این هم یک آدم و یک موجودی هست دیگر. بله شما ممکن است بگویید تعداد فالوئرها مهم است برو نگاه کن ببین مال او کدام است؟ من اصلا در آن فضا صحبت نمیکنم. من دارم در کانتکس شخصیتهای سیاسی موجه جمهوری اسلامی که هر کدام برای خودشان خدمات ارزنده دارند. من معتقدم که واقعا در کشور اگر ما میگوییم چهل سالگی انقلاب ارزشمند است و ما واقعا بیاییم دستاوردهایش را میشماریم، چهل سالگی انقلاب یعنی همه این شخصیت ها. آقای هاشمی زحمت کشیده، مهندس موسوی زحمت کشیده، خاتمی زحمت کشیده، احمدینژاد هم همینطور، همه خدمت کردند.
حالا آنها که جای خود. من به عنوان کسی که خودم را در این سیستم تعریف میکنم، دارم میگویم که صداوسیما در آتش فتنه دامن زد. شما توئیت کردید که من به تمام اقداماتی که در سال ۸۸ انجام دادم، افتخار میکنم و با شجاعت تمام هم انجام دادم. این عبارتی بود که شما بکار بردید. گفتید عکس امام را پاره کردند، دستور دادم که پخش کنند. خیمه امام حسین را آتش زدند، دستور دادند که پخش کنند. به نظر شما اینکه یک اقلیتی عکس امام را پاره بکند و یک اقلیتی احتمالا نمیدانم شاید اتفاقات دیگری افتاده باشد ولی احتمالا رفته اند خیمه امام حسین را آتش زده اند. پخش این، اولا دامن نمیزند به فتنه و آتش فتنه و ثانیا، این اشاعه فحشا نیست که این را بیایید علنی بکنید و دامن بزنید.
سوال خوبی کردید. یک اقلیتی آمدند به عکس امام اهانت کردند. آن روزی که اکثریت مردم مثل موج در همه استانهای کشور روز عاشورا بود که هم دنبال عزاداری و حضور درصحنه بودند.
اما این به کل مخالفان تعمیم داده شد.
نه، حالا اجازه دهید دیگر. شما یک سوال میکنید دوست ندارید جواب بشنوید؟
من اگر اجازه دهید میخواهم چالش بکنم وگرنه که تریبون یکطرفه در اختیار شما میشود و یک چیزی شبیه همان صداوسیمایی که با آقای احمدینژاد مصاحبه میکردید.
اگر این سوالات و اینی که تا الان بوده...
نه تا الان اینطوری نبوده.
پس بقیه اش را هم صبر کن. ببین! من دارم حرفت را تائید میکنم. یعنی تو میگویی اقلیت بودند، میگویم راست میگویی، اقلیت بودند. دارم حرف شما را تائید میکنم. اصلا یکی از مشکلات ما این است که برخی در جمهوری اسلامی داخل پرانتز میخواهند بگویند آقا ما با شماییم، میگویند نه شما با ما نیستید، یک لگد میزنند و از قطار پایین میاندازند. یعنی خیلی از اینهایی که واگن واگن جدا میکنیم از قطار انقلاب میگویند بابا میگوییم ما با شماییم. چکار کنیم بگوییم ما با شماییم؟ من دارم حرف شما را تائید میکنم. بله یک اقلیتی بودند که این کار را کردند. اقلیت بسیار کمی هم بودند این کار را انجام دادند ولی اگر آقای موسوی یعنی راس فتنه و آقای کروبی که دنبالهرو موسوی شد. من این دو تا متفاوت میدانم. کاری نداشت یک بیانیه کوتاه میدادند، محکوم میکردند و میگفتند این کار بسیار غلطی بوده، هیچوقت هواداران ما این کار را نمیکنند. ما تقبیح میکنیم و توصیه میکنیم که این کارها را نکنند یا مثلا حتی اغتشاشات هم نکنند. یک بیانیه ای که معلوم باشد این کار را کردند.
شاید آنها تصور میکردند که این ساختگی باشد.
نه بابا دیگر شوخی نکن. اتفاقا بیانیه آنها را خواهش میکنم در همین گفتگو بروید. آنها اصلا آمدند یک عبارتی به کار بردند که اینهایی که آمدند این کار را انجام دادند به نوعی امت خداجوی تلقی کردند.
یعنی کسانی که خیمه امام حسین را...
ببینید نه تنها محکوم نکردند که... اشتباه کردند.
من فکر نمیکنم این عبارت را به کار برده باشند.
جمله «امت خداجوی»...
جمله «امت خداجوی» بوده ولی نه در مورد خیمه امام حسین.
اصلا موضوع این است. شما قبول دارید که اصلا باید رفع اتهام. اصلا یک کسی بیاید بگوید در دفتر شما اینجا خدای ناکرده به قرآن اهانت کردند و یک چیزی هم منتشر کند. اولین کاری که ضرغامی میکند چیست؟ سریع یک یادداشت و یک توئیت میزند میگوید آقا تکذیب میکنم، هرکس کرده غلط کرده، اشتباه شده. ما که موضع مان ضدقرآن نیست که. ببین! خوب جایی رساندی. همان حرفی که رهبری زد. رهبری گفت هرچه میگویید بگویید. مرزبندی کنید. با سه جا مرزبندی کنید. ما بالاخره در فتنهها باید نگاه کنیم ببینیم رهبری مان چه توصیه هایی میکند. رهبری نگفت بروید همه تان از احمدینژاد تعریف کنید. رهبری نگفت حتی بیایید بگویید تقلب نبوده. گفت با سه جا مرزبندی کنید. شما که همه چیز را خواندید دیدید راجع به چی هست دیگر. راجع به ضدانقلاب، سلطنت طلب، مطرب فراری. این سه تا رهبری فرمودند. من اتفاقا بعضی موقع به دوستان دیگری که ولایتی محسوب میشوند، با خیلیها مرزبندی میکنند، با ضرغامی مرزبندی میکنند. بهشان میگویم بابا! رهبری مرزبندی را مشخص کرده فقط با این سه تاست به حضرت عباس. دیگر ول کنید با همه که نباید مرزبندی کنید. ما همه یک ملتیم، یک کشوریم.
مطربِ فراری
تعبیر رهبری است، مطرب فراری. بودند بعضی از این آوازه خوان هایی بدلباس ضدانقلابی که آمدند علیه انقلاب عقده گشایی کردند. اصلا یک جایی اعلام کردند تجمع میکنیم و گوگوش و اکبر گنجی بودند. بله دیگر.
خب چطور اشکال ندارد آنجا خانم گوگوش را بدون روسری نشان دهید و این طرف مجریان شما ...
به بچه اش گفت قربون چشم بادامی ات، بچه گریه کرد و گفت بادام میخواهم. صبر کن آن بادام یک چیز دیگر است. میگویم راجع به گوگوش هم. من حتما راجع به گوگوش هم میگویم. من دارم اصل بحث سیاسی را میگویم. شما میگویید چه اشکالی داشت گوگوش که بی حجاب است را آنجا نشان دادید؟ عیب ندارد این را سیو کن و بعدا یک جای دیگر بپرس. اما میخواهم بگویم حرف درست این است که آنها اقلیت بودند. آنجا هم جمع شدند هیچی نشد. برای همین ما نشان دادیم. چون خیلی در فضای مجازی و ماهوارهها روی آن نشست تبلیغ کردند. ما دیدیم هیچکس نیست. مجبور شدیم روتوسکوپی کنیم. زنِ با یک تاپ، آمده بود ضدانقلاب میگفت کروبی رای ما را پس بده. اصلا تو رای دادی؟ تو اصلا معلوم است کجا بودی؟ ما اینها را روتوسکوپی کردیم.
شاید رای داده باشد آقای ضرغامی. در ۹۲ که خیلی از اینها صفهای عریض و طویلی در آمریکا بود. حتما تصاویرش را دیدید. خیلی از اینها با لباسهای نامتعارف شاید بودند. یعنی شاید رای داده بوده.
شاید هم رای داده. من میخواهم بگویم ما مجبور شدیم این را روتوسکوپی کنیم. آنهایی هم که آن طرف رای میدهند و با تاپ باشند را ما نمیتوانیم نشان دهیم. اصلا چرا من روتوسکپی را آوردم؟ داخل پرانتز روتوسکپی ابتکار خاص ضرغامی بود برای مبارزه با سانسور. هان؟
میشود توضیح دهید برای مخاطبان
خیلی جالب است. سانسور چی بود؟ شما در میان مردم بروید. مثلا مردم میخواهند بنشینند یک فیلم سینمایی ببیننند. یک خرده مینشیند و میگوید بابا گور پدر این خط و آن خطر امشب بگذار ببینیم تایتانیک را تلویزیون نشان میدهد؟ نمیدانم بفرمایید که کینگ کنگ را نشان میدهد؟ اینها فیلمهای مطرحی بود که قبلا من اینها را نشان دادم و هیچکدام قابل پخش نبود. یعنی فیلم هایی که زن یک لباسی تنش است که این لباس قابل پخش نیست. قبل از من چکار میکردند؟
آباژور میگذاشتند.
آباژور افتخار من است. حالا اگر شما میخواهید بروید «آباژور افتخار من است» را تیتر کنید، من کاری به آن ندارم. ولی استدلال مرا بشنوید و بگویید من درست میگویم یا نه. من آمدم به جای اینکه کل آن صحنه را حذف کنم. قبل از من میگفتند لباس هایش ناجور است و هیچکاری نمیتوانیم بکنیم و اصلا آن سکانس را حذف کنیم.