سیزدهم رجب زادروز یکى از بزرگترین بندگان شایسته خداست که به اعتراف دوست و دشمن الگوى بشریت و نمونهاى برتر از انسان کامل است. درباره بزرگى شخصیت حضرت امیرمؤمنان، على علیهالسلام و خصوصیات و صفات بىنظیر او، بیش از هر شخصیت دیگرى گفته و نوشتهاند و شگفت این که سرانجام همه آنها نیز اقرار کردهاند که نه شناخت آن بزرگوار و نه توصیف او براى کسى ممکن نیست.
با این حال، آنچه به عنوان هدف اصلى از یاد کرد فضائل و تاریخ زندگانى چنین بزرگانى نباید فراموش کرد، نزدیک کردن خود و جامعه به وضعیت مطلوب و آرمانى آنان است.
البته آن حضرت، خود نیز به این حقیقت اشاره داشتهاند که «شما نمىتوانید، چون من باشید». اما این واقعیت نمىتواند و نباید ما را از نزدیک شدن به قله معرفت او باز دارد؛ چرا که حضرتش در ادامه فرموده است: «اما مرا با پارسایى، پاکدامنى، کوشش و درست کردارى خود یارى کنید.»
با این مقدمه، به نظر مىرسد مرورى بر ضرورىترین درسهاى مولود کعبه براى امروز ما خالى از مناسبت نباشد.
۱- نخستین نیاز همیشه ما، بازگشت به سوى خدا و معنویت و پالایش روح از خودخواهى و بداندیشى است. امیرمؤمنان بارها تاکید کرده است که قبل از هر چیز «عبدالله» و مطیع پروردگار خویش است و در راه خشنودى خالق، به رضایت هواداران و اطرافیان اهمیت نمىدهد. در اوج سختىهاى روزگار و یا گرفتارىهاى حکومتى، لحظهاى از یاد خدا غافل نمىشود و نماز او مصداق تام معراج مؤمن و همنشینى او با خداست. نه کامیابىها و پیروزىها و نه ناکامىها و شکستهاى ظاهرى، هیچیک، نتوانست رشته پیوند و محبت این بنده مخلص خدا را با محبوب خود پاره یا لرزان کند و همین سنگ بناى موفقیتهاى او در دنیا و آخرت است که باید سرمشق همه ما و بویژه جوانان نیک سرشت باشد.
۲- درس دیگر حضرت، حضور فعال و مستمر در تمام صحنههاى زندگى اجتماعى است. او بطلان فرضیه تنافى زهد و پارسایى با حاکمیت و سیاستمدارى را چنان آشکار کرد که تا صبح قیامت هیچ عذرى براى حاکمان دنیا طلب و یا پارسایان گوشهگیر باقى نگذاشت. آن حضرت از اوان نوجوانى تا آخرین لحظه زندگى شریف خود همواره در عرصههاى مختلف سیاسى و اجتماعى حاضر بود و خدمت به مردم را بخش جدانشدنى تکالیف الهى مىدانست؛ گاه به عنوان شهروندى از شهروندان (که البته شایستگىهاى بىنظیر او نادیده و حق مسلم او غصب شده است) و گاه نیز به عنوان فرمانرواى تمام سرزمینهاى پهناور اسلامى. به این ترتیب پیروان آن بزرگوار و بویژه علماى دین هیچ بهانهاى براى انزوا گزینى و بىتفاوتى در برابر سرنوشت جامعه ندارند و در هر حال باید به آن بزرگوار اقتدا کنند.
۳- مهمتر از اصل حضور در صحنههاى اجتماع، درسى است که امام على علیهالسلام درباره چگونگى حضور به همه ما آموختهاند. آن عبد صالح عملاً به ما آموزش دادهاند که حتى در موقعى که از همه مناصب اجتماعى به دور هستیم، خیرخواهى و مصلحتاندیشى براى نظام اسلامى را فراموش نکنیم؛ حتى اگر معتقد به جفا در حق خویشتن باشیم. ایشان در موارد متعددى تاکید کردهاند که تابع مصالح اسلام و نظام اسلامى بوده و در هر حال بیش از همه در اندیشه حفظ و اطاعت از آن هستند. اینها همه در زمانى است که او تنها بهعنوان یک شهروند خارج از دستگاه حاکمیت، مظلومانه زندگى مىکرد. در زمان فرمانروایى نیز تقدم عدالت درنظر او و تن ندادن به سازشها و معاملهگرىها روشنتر از آن است که نیازمند توضیح باشد؛ چنانکه گفتهاند او درهمین راه به شهادت رسید.
۴ - رعایت بیتالمال و دل نبستن به چرب و شیرین دنیا را مىتوان برجستهترین فصل کتاب زندگى اجتماعى آن حضرت نامید که مسوولان و زمامداران به آموختن آن ازهمه محتاجترند.
آن حضرت، نه در دوران غربت و دورى از جایگاه حاکمیت، که در اوج محبوبیت و قدرت است که مىفرماید «دنیا را سه طلاقه کردهام» و در همان زمان است که کفشهاى خود را پینه مىزند و سوگند یاد مىکند که براى ریاست دنیوى بهاندازه آب عطسه بز هم ارزش قائل نیست. در همان زمان است که با دست اندازى فرزندان و نزدیکان خود به سوى امکانات عمومى به شدت برخورد مىکند؛ حتى آنجا که این دستاندازىها براساس شایستگىها و در همان اندازهاى باشد که سایر مردم هم به آن دسترسى دارند.
داستان برخورد شدید او با دختر فرزانهاش را که مانند همه مردم گردنبندى را از بیتالمال به عاریت گرفته بود یا داستان پاسخ تکان دهنده به برادر نیازمندش، عقیل، را همه شنیدهاند و دیدهاند که او نه تنها به اتکاء قدرت و ریاستش فرزندان بىهمتاى خود را برمناصب حکومتى ننشاند و به بهانه اطمینان بیشتر، شبکههاى خویشاوندى را بر جان و مال مردم مسلط نکرد. او در عمل نشان داد که باید با کارگزاری که با استفاده از موقعیت خود به حج رفته بود، چگونه برخورد کرد و با مسوولى که در میهمانى ثروتمندان شرکت مىکند و بر سفره رنگارنگ مىنشیند، چه بایدکرد.
۵ - درس دیگر امام نخست ما، درباره هوادارى و هواخواهى است. آن بزرگوار نشان داد که همه ابراز ارادتها به صاحبان قدرت براى رضاى خدا نیست! و بههمین جهت به مسوولان سفارش مىکرد که بهدنبال جمعکردن هوادار نباشند و براى جلب محبت نامحرمان به زجردیدههاى فداکار بىمهرى نشان ندهند و مخصوصا تلاش کنند تا گمراهان خودخواه، اما چرب زبان نتوانند خود را به آنها نزدیک کرده و مؤمنان خیراندیش حقیقتگو را از دور آنها پراکنده کنند.
۶ - مردمگرایى و همنشینی با پابرهنهها را نیز باید از مولود کعبه آموخت و سفارش همیشگى اورا نباید فراموش کرد که مىفرمود همواره «دشمن ستمگر و یاور ستمدیدگان باشید». او مىگفت: «زمامداران و روساى کشور باید در سختى معیشت و مشکلات شریک مردم باشند و به همین دلیل از دنیاى شما، به دو قرص نان و دو لباس کهنه و مندرس اکتفا کردهام؛ نه یک وجب زمین تصاحب کردهام و نه مالى اندوختهام». او نشان داد که ارزش آدمى به کثرت اموال و انبوه هواداران نیست و آنچه مىماند خدمت بىچشمداشت به بندگان محروم خداست. سلامٌ علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیاً