به گزارش تابناک به نقل از گاردین - دیوید دیوپ، اولین رماننویس فرانسوی و اولین نویسنده میراث آفریقایی که به همراه آنا موسکوواکیس، مترجم خود، برنده جایزه بوکر بینالمللی شد، علاقهمند است داستانهایش را در شکافهای تاریخی و روایتهای ازدسترفته جستوجو کند. او با خواندن نامههای مردان جوان فرانسوی -که در جنگ جهانی اول پشت سنگرها میجنگیدند- به شدت تحت تاثیر قرار گرفت؛ نوجوانان گیج و متحیری که با کشت و کشتار بی حد و حصر جنگ دست و پنجه نرم میکردند، نسلی قربانی و ازخودگذشته که اغلب پیش از رسیدن نامههایشان به خانه جان خود را از دست میدادند.
دیوپ در فرانسه متولد شده اما کودکیاش را در شهر داکار کشور سنگال سپری کرد، زیرا مادر فرانسوی و پدر سنگالیاش که در دهه ۶۰ میلادی در دانشگاه پاریس با یکدیگر آشنا شدند، از صمیمیت سربازان جوان با جنگ احساس سردرگمی میکردند. رمان او، «شبها همه خونها سیاه است»، روایتی مهیج و پیچیده از جنگ صنعتی، استعمار، خشونت، جوانی و دوستی است که نقدهای مثبت فراوانی دریافت کرد، در فرانسه پرفروش شد و در سرتاسر اروپا جایزههای متعددی کسب کرد. بعد از بیش از ۱۰۰ سال ادبیاتِ جنگ جهانی اول، به همه اشکال و تمامی زبانها، منتقدان چیز جدیدی در برداشت مدرن دیوپ یافتند. داوران بوکر آن را «بهطور هیپنوتیزمکنندهای گیرا» توصیف کردند.
دیوپ میگوید: «از آنجایی که از حساسیت فرهنگی مضاعفی برخوردارم میخواستم بدانم آیا نامهای از پیادهنظامهای سنگالی (تفنگداران غرب آفریقایی که از مستعمرات فرانسه برای جنگ در سنگرها فرستاده شدند) وجود دارد؟ مسلما نامههایی هست؛ اما عموما نامههای اداری غیرشخصی است. به یاد داشته باشید که برای حفظ روحیه سربازان و کشور، نامهها کنترل میشدند. همچنین شاید نوعی خودسانسوری در میان تفنگداران آفریقایی وجود داشت.»
فرانسه -که در زمان جنگ جهانی اول امپراطوری استعماری گستردهای داشت- بیش از ۱۳۵هزار تفنگدار آفریقایی را در جبهههای جنگ اروپا مستقر کرد، جایی که حداقل ۳۰ هزار نفر از آنها کشته شدند. علیرغم اینکه عموما از آنها به عنوان تفنگداران سنگالی یاد میشود، این سربازان از سرتاسر غرب آفریقا، ازجمله سنگال، مالی، نیجریه و بورکینافاسو میآمدند و هرگز در کتابهای تاریخ فرانسه به اهمیت و آوازهای که شایستهاش بودند دست پیدا نکردند. بیعدالتی در پرداخت حقالزحمه و حقوق بازنشستگی جنگندگان آفریقایی توسط دولت فرانسه در هر دو جنگ جهانی بهخوبی ثبت شده؛ اما زندگی شخصی سربازانی که از مستعمرات آفریقایی فرانسه به سنگرها برده شده بودند -تجربه زیست آنها از جنگ اروپا- حقیقتا گفته نشده است.
دیوپ ابتدا تصمیم داشت با نوشتن نامههای خیالی سربازان این خلأ را پر کند؛ اما در جریان افکار یک تفنگدار جوان پشت سنگرها «عمق عاطفی» بیشتری یافت. رمان او داستان دو دوست دوران کودکی است که از سنگال به جنگ اعزام شدهاند (عنوان اصلی فرانسوی «Frère d’âme» به معنای برادر معنوی، بازی با واژه frère d’armes یا برادر در آغوش است). وقتی یکی از آنها، مادمبا دیوپ، در جبهه کشته میشود، آنیکی، آلفا نادیه، به شیوه خود با موضوع کنار میآید؛ با جدیت مرتکب خشونتهای شدیدی میشود که جنگ از او انتظار دارد و دستان غنایم جنگی را به دقت از اجسادشان جدا میکند. از اینجا تا پایان، رمان به طرز تکاندهنده و غافلگیرکنندهای در پیچ و تاب است و داستان خانواده سنگالی شخصیت اصلی داستان را روایت میکند.
دیوپ میگوید که نمیخواست یک رمان تاریخی بنویسد. او تعمدا بهطور دقیق به میادین جنگ، گردانها، تاریخها و مکانها اشارهای نمیکند: «میخواستم نشان بدهم که این شخصیت مثل بسیاری از سربازان نمیدانست کجای خط مقدم است.» آنچه برای دیوپ مهم بود توانایی داستان در منتقل کردن احساسات خام بود. او میگوید: «فکر میکنم داستان ما را از نظر احساسی تکان میدهد، و این کار تاریخ است که مسائل را توضیح دهد.»
دیوپ در فرانسه به عنوان استاد عیبجویی از مکانیکِ تعصب شناخته میشود. اولین رمان او که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد درباره هیات نمایندگانی از سنگال بود که در سال ۱۸۸۹ به نمایشگاه جهانی پاریس میروند، و با الهام از گزارشهای تاریخی «باغوحشهای انسانی» قرن ۱۹ و تماشای سیاهپوستان توسط اروپاییها نوشته شد. او سخنران و مدرس ادبیات قرن هجدهم است که تحقیقات فعلیاش در دانشگاه پو در جنوب غربی فرانسه بر بازنمایی آفریقا در قرن ۱۸، بهویژه گزارشها و تصاویر مسافران متمرکز است. رمان بعدیاش که قرار است ماه آگوست در فرانسه منتشر شود داستان یک مسافر اروپایی در آفریقا را روایت میکند. او میگوید: «آنچه برایم جالب است منابع اطلاعاتی است که شیوه بهتصویرکشیدن دیگران، ازجمله آفریقاییها یا آسیاییها را تغذیه میکند.»
در جنگ جهانی اول تفنگداران غرب آفریقا در میان تبلیغات غیرانسانی دو طرف فرانسوی و آلمانی گرفتار بودند که برای پیشبرد جنگ، آنها را وحشیهایی تشنه به خون نمایش میدادند. و بعد، برای استحکامبخشیدن به دیدگاه جمعیت اروپایی نسبت به امپراطوری، از آنها کودکانی سادهلوح به نمایش گذاشتند. دیوپ میگوید: «ارتش فرانسه یا این ایده عمل کرد که تفنگداران سنگالی میتوانند ترس را در دل آلمانیها بیندازند. فرانسه یک قمّه را به یونیفرم تفنگداران آفریقایی اضافه کرد. آنها تنها سربازانی بودند که این سلاح خاص را داشتند. این کار نیت آنها برای ترساندن دشمن با القای تصویر یک سرباز سیاه وحشی را نشان میدهد. از سوی دیگر در روزنامههای سال ۱۹۱۶ برلین کاریکاتورهایی دیدم که در آنها یک تفنگدار آفریقایی را با جمجمههایی که از کمربندش آویزان بود، نشان میداد؛ با پوزخندی مخوف و لذتی که از کشتن دشمن در چشمانش بود.»
دیوپ اضافه میکند: «این پیشداوریها به دلیل استراتژیهای جنگی به تفنگداران سنگالی پیوند خورد؛ اما در فرانسه سربازان آفریقایی همچنین به عنوان ناجیان سرزمین مادری نمایش داده میشدند و کودک غولپیکری که از تصویرش در تبلیغ نوشیدنی شکلاتی «بنانیا» استفاده شد... ما سیاهان وحشی تشنه به خونی برای دشمنان داریم؛ و سربازانی شجاع و سادهلوح برای فرانسه.»
تمام اینها در عمق زبان دیوپ، که بزرگترین موفقیت در این سبک رمان است، در هم تنیده است و داوران تمامی جوایز کتابی که او در آنها نامزد شده بود (تنها ۱۰ مورد از آنها در فرانسه بوده است) به آن استناد کردهاند. اگرچه دیوپ کتاب را به زبان فرانسوی نوشته؛ اما ریتم زبان نشان میدهد که شخصیت اصلی داستان، نادیه، به زبان ولوفی (یکی از زبانهای آفریقایی) فکر میکند. این برای دیوپ راهی برای تقویت صدای درونی مردی جوان بود که مثل بسیاری دیگر از نیروهای آفریقایی دوران استعمار فرانسه راهی برای شنیدهشدن خود نمییافتند.
دیوپ همچنین میخواست مضمون جهانی سکوت بهتزده ناشی از جنگ را به تصویر بکشد. او تا حدودی از پدربزرگ مادری سفیدپوست خود الهام گرفت که در جنگ جهانی اول از روستایی در جنوبغربی فرانسه میآمد و مورد حمله گاز خردل قرار گرفت. دیوپ توضیح میدهد: «او به خانه آمد و چیزی نگفت. او -و بدونشک سربازان دیگر، ازجمله سربازان آفریقایی- در حرفزدن از این موارد محتاط بودند. نمیخواستند چنین حوادث دشواری را دوباره زنده کنند و سعی داشتند از خانوادههایشان در برابر وحشت محافظت کنند. من میخواستم این سکوت با صدایی پر شود؛ صدایی که شنیده نمیشود؛ زیرا صدای افکار و صدایی درونی است.» این رمان چنان تاثیری در فرانسه ایجاد کرد که خوانندگان با نامههایی از پدربزرگها و عکسهایی از بستگان خود که با تفنگداران آفریقایی در طول جنگ گرفته بودند، به جشن امضای کتاب آمدند.
در نهایت «شبها همه خونها سیاه است» درباره هیولای جنگ و وحشیگریهای آن است. دیوپ میگوید: «جنگ است که وحشی است، نه سربازان.» او شخصیت اصلی رمان خود را یک هیولا میداند؛ ولی اضافه میکند: «در عین حال او بسیار انسان است، و شاید این در مورد همه ما صادق باشد. ما با افکار او نقاط مشترک داریم، صمیمیت او را میشناسیم، اما او مثل بسیاری از سربازان، بهشدت خشن و آسیبدیده از جنگ است.»