اگر بازیکنان تیم ملی انگلیس آدمهای راستگویی باشند، در جواب این پرسش که دیشب کجا بودید، باید بگویند به ومبلی رفته بودیم تا بازی ایتالیا را تماشا کنیم! لطفا این شوخی را به حساب علاقه من به تیم ملی ایتالیا نگذارید، نه موضوع چیزی جدا از علاقه است. انگلیس شب گذشته مقابل ایتالیا بازی نکرد، تماشا کرد. این ایتالیا بود که به ارائه بازی فوتبال مشغول بود و انگلیس بیشتر نقش تماشاچی را ایفا میکرد. تمام دقایق بازی را مرور کنید. ایتالیاییها از عقب زمین اقدام به بازیسازی میکردند، با پاسهای تمرین شده و کارهای ترکیبی توپ و جریان بازی را رو به جلو انتقال میدادند و بعد بسته به شرایط بازی، یا با یک پاس چیپ چند بازیکن حریف را از بازی خارج میکردند و دست به طراحی حمله میزدند یا با جا به جاییهای سریع برای خودشان فضای طراحی حمله میساختند، اما انگلیسیها با دومین یا سومین پاس، توپ بلند ارسال میکردند.
انگلیس گل زد، ایتالیا عصبی شد، مانچینی مدیریت کرد
انگلیس میزبان بود و باید با حمایت تماشاگران خودی ابتکار عمل را به دست میگرفت، اما این اتفاق اصلا رخ نداد. آنها بعد از گلی که زدند، درهای بازی را بستند و البته ایتالیا نیمه اول را عصبی پشت سر گذاشت که تا حدودی طبیعی بود. وقتی در فینال، دقیقه دوم بازی گل میخوری، آن هم در خانه حریف و تیم مقابل درهای بازی را میبندد، واکنشهای عصبی جای رفتار منطقی را میگیرد، اما بین دو نیمه مانچینی این عصبانیت را از تیمش گرفت و دیدیم آنها نیمه دوم دیگر اشتباه نیمه اول را مرتکیب نشدند و به دلخواه انگلیس، عصبی بازی نکردند.
قهرمانی انگلیس چیزی به فوتبال اضافه نمیکرد!
ایتالیا قهرمان شد، خوشحالم، اما خوشحالی من به این دلیل که در ایتالیا فوتبال بازی کردم نیست، خوشحالی من برای فوتبال دنیاست. قهرمانی انگلیس چیزی به فوتبال دنیا اضافه نمیکرد. این که یک تیم توپ را به حریف بدهد و دسته جمعی دفاع کند و با بازی مستقیم دنبال حادثه باشد، اگر دوباره در فوتبال دنیا اپیدمی شود، فوتبال بخش عمدهای از جذابیت خود را از دست میدهد. تصور کنید انگلیس با این روش قهرمان میشد، تئوریسینها دنبال تکثیر این روش میرفتند، آن وقت در گوشه گوشه دنیا این سبک مشتری پیدا میکرد، اما حالا این ایتالیاست که با فوتبال مدرن خود الهام بخش میشود و مربیان جوان دنبال الگو برداری از این نحوه بازی میروند.
فوتبال ایتالیا، رفتار ایتالیا؛ اعتراف میکنم ما با هم هیچ شعری نخواندیم!
درباره نحوه بازی ایتالیا حتما سر فرصت حرف میزنم، اما میخواهم درباره درسهایی که ما باید از ایتالیا بگیریم، بنویسم؛ آنچه ما باید از ایتالیا بیاموزیم فقط فوتبال داخل زمین شان نیست، رفتار بیرون زمین شان هم آموزنده است.
وقتی شور و شوق ایتالیاییها موقع سرود ملی کشورشان و اتحاد و یکپارچگی آنها را در طول جام دیدم واقعا حسرت خوردم، آنها انگار یک خانواده هستند، یک فامیل... من سالها برای تیم ملی ایران بازی کردم و در آن سالها پیروزیهای بزرگ، کم نداشتیم، عربستان را بردیم، ژاپن را شکست دادیم، کره جنوبی را در چین ۴ به ۳ بردیم، در همان چین سوم آسیا شدیم و روی سکو رفتیم، به جام جهانی صعود کردیم، هرگز به خاطر نمیآورم روی سکو، در هواپیما، در جشن داخل زمین، درون رختکن، در لابی هتل یا در هر جای دیگری، با تمام ملی پوشان یک شعر یا یک شعار را دسته جمعی خوانده باشیم، هرگز به یاد ندارم شور و شوق و اتحادی که در تیم مانچینی دیدم را در تیم ملی کشورم تجربه کرده باشم. ما در جشنهای مان هم گروهی شادی نمیکنیم، هر سه چهار نفر با هم یک گوشه شادند و انگار نه انگار همه زیر یک پرچم هستیم.
جشن ایتالیاییها و جشن ما
در ایتالیا میلان و اینتر، رم و لاتزیو، یوونتوس و بقیه، همه با هم رقیب هستند، اما وقتی پیراهن تیم ملی را میپوشند، همان خانواده و فامیلی میشوند که گفتم، اما در ایران، حتی در یک تیم باشگاهی هم همه با هم رفیق نیستند حالا دیگر تیم ملی به جای خود. پرسپولیس قهرمان سوپر جام میشود، جام را با هم بالای سر میبرند، آن هم، چون مجبورند، سکوی اهدای جام طوری ساخته شده که همه کنار هم جام را بگیرند، جام را بالای سر میبرند و به دو دقیقه نکشیده، در زمین پخش شده اند، یکی به تیر دروازه تکیه داده و لایو میرود، یکی دیگر در حال خوشحالی با شخصی آن طرف تلفن همراهش است و وسط زمین هم بازیکنان دو سه نفره دور هم جمع شده اند و در چند گروه کوچک شادی میکنند، اما ایتالیاییها وقتی ساعتها بعد از قهرمانی در حال بازگشت به کشورشان هستند، باز هم در هواپیما با هم سرود میخوانند و به معنی واقعی کلمه متحد هستد. هیچ کدام از رفتارهای شان هم شو نیست و شادیها و صمیمیتها واقعی است.
وقتی ایتالیا جام را بالای سر برد، تا صبح بیدار بودم، شبکههای ایتالیایی را میدیدم و رسانههای کشورشان را دنبال میکردم، تمام بزرگان ایتالیا به تیم مانچینی تبریک گفتند، هیچکس طعنه نزد، هیچ بزرگی متلک بار بازیکنان نکرد و این همان چیزی است که در ایران نیست.
سیاست فوتبالی یا فوتبال سیاست زده؟
ما چه وقت مثل ایتالیاییها در فوتبال، یک تیم، یک خانواده و یک فامیل میشویم؟ ما چند سال از آنها عقب هستیم؟
بگذارید خیال تان را راحت کنم؛ در ایتالیا وقتی نخست وزیر کشور وارد فوتبال میشود، فوتبال ایتالیا سیاسی نمیشود، این سیاست شان است که فوتبالی میشود، آنها از فوتبال شان در قبال سیاست محافظت میکنند و فوتبال را در جایگاهی بلند مرتبه مینشانند، اما ما اینجا با فوتبال چه میکنیم که حتی یک مشاور وزیر هم میتواند فوتبال ما را به سمت سیاست منحرف کند؟ ایتالیا با تمام وجود فوتبال بازی میکند و با تمام وجود از فوتبالش محافظت میکند و با تمام وجودش قهرمان میشود، ما هم همیشه در تیم ملی با تمام وجودمان فوتبال بازی میکردیم، اما باید قبول کنیم نتوانستیم با تمام وجودمان از فوتبال محافظت کنیم!
همه فدای ایران، همه فدایی تیم ملی
برای یادگیری فوتبال مدرن ایتالیا به ابزار نیاز داریم، اما یادگیری رفتار آنها ابزار نمیخواهد، ما که مثل ایتالیاییها مردمانی احساسی هستیم، از این اتحاد سرمشق بگیریم؛ استقلال، پرسپولیس، تراکتور، سپاهان، نساجی، گل گهر همه باید فدایی تیم ملی باشند. تهرانی، تبریزی، اصفهانی، شیرازی، شمالی، جنوبی، ترک، لر، کرد، بلوچ، بختیاری، گیلک همه فدای ایران..
* بازیکن سابق تیم ملی ایران و لژیونر در سری آ ایتالیا