به گزارش خبرنگار« تابناک» ، چرا ما در کشور شرکتهای ماندگار نداریم؟ یا چرا شرکت های ایرانی در مقیاس منطقهای و جهانی رشد نمی کنند؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال گفتگویی را با حامد ذاکر فارغ التحصیل مهندس برق و کارشناس ارشد سیستم های قدرت، ترتیب دادیم که در ادامه میآید:
من با خیلی از دوستان که افراد مهمی هستند این موضوع را در میان گذاشتم به طوری که پاسخ های مختلف و متنوعی را دریافت کردم. به عنوان مثال برخی بحث حمایت دولتی را مطرح میکردند و برخی نیز مباحث تحریمی را پیش میکشیدند.
به عنوان مثال یک شرکتی 50 سال سابقه فعالیت تولیدی در آلمان دارد و با این سابقه تمام دنیا را پوشش میدهد، حال چرا این اتفاق در کشور ما نمی افتد؟
تمام عواملی که به عنوان دلایل ناکامی مطرح می شود صحیح می باشد و قسمت بزرگی از فضای رشد و پیشرفت را تحت تاثیر منفی قرار می دهد یا به عبارت دیگر از این 100درصد فضا ، 80 درصد را برای عوامل و حرفهایی که دوستان مطرح میکنند در نظر می گیریم این و تنها 20 درصد فضا را در اختیار داریم .
منظور من فضایی است که تخت تاثیر شرایط خارجی قرار ندارد و تنها عملکرد ما تعیین کننده موفقیت و یا عدم موفقیت ما می باشد . این فضای 20 درصد به نظر من با بدبینی انتخاب شده و به نظر من فضای مفید ما میتواند خیلی بیشتر بوده باشد ، به عنوان نمونه طی 30سال اخیر ما تنها 10 سال درگیر نوسانات نرخ ارز بودیم. به عنوان مثال کسی که معلولیتی دارد به او میگوییم که معلولیت شما این محدودیت ها را ایجاد می کند ولی اگر فلان کار را انجام ندهی این محدودیتها ربطی به معلولیت نخواهد داشت بلکه به خودت ربط خواهد داشت. بنابراین شما نباید به هوای معلولیت کار خودتان را توجیه می کنید. یعنی ما بایستی حداقل مسولیت 20 درصد از این فضا را که به نوع و عملکرد ما بستگی داشته است را قبول کنیم .
سوال من اینجاست که ایا یک شرکتی که 40 سال در ایران سابقه دارد آیا به اندازه 20 درصد از شرکت مشابه خود در یک کشور توسعه یافته سهم بازار را به خود اختصاص داده است؟ به طور حتم نه!
چرا؟ این سوال باید در یک فضای واقع بینانه و در بیطرفی کامل مطرح گردد.به نظر اینجانب یکی از مهمترین علت ضعف ما در این است که خود موضوع و مشکلات را به رسمیت نمی شناسیم یعنی به جای اینکه مشکل را به رسمیت بشناسیم محدودیت ها را به رسمیت می شناسیم.. تا زمانی یک موضوعی را به رسمیت نشناسیم یا تا وقتی جلوی موضوعات مطرح شده علامت سوال نباشد یا بهتر بگویم سوال به درستی تبیین نگردد طبیعتا آن موضوع به بحث و تحلیل گذاشته نخواهد شد و در نتیجه حل هم نمی شود. متاسفانه ما محدودیت را به طور کامل به رسمیت می شناسیم. به قدری امروزه افراد به بحث تحریمها تأکید دارند یا درباره عدم حمایت دولت و سایر موارد و مشکلات دیگر و تاثیرات آن را بررسی و مطرح مینمایند اما این اجازه و وقت را به خود نمیدهند که از خودشان بپرسند در سال هایی که تحریم نبودیم، چقدر موفق بودیم. در همان فضای حداقلی 20 درصدی چگونه عمل کردیم ؟روش های مدیریتی و اجرایی چقدر کارامد و یا ناکارامد بوده؟ حال فرض کنیم اگر این فضای حداقلی گشایشی داشته باشیم با همین روش فعلی موفقیتی بدست خواهیم اورد؟
شاید یکی ازمهمترین مشکلات حال حاضر عدم وجود استراتژی های کلان و نگاه از افقی وسیع تر و عدم بهره گیری از روشنفکر صنعتی یا تحلیل گرصنعت در کشور است اینکه مدام صحبتهایی را مطرح کنیم و همدیگر را محکوم کنیم درست نیست؛ بلکه باید مشکلات و موانع را به رسمیت بشناسیم. به عنوان مثال در بازار افریقا یا کشورهای آسیایی چقدر توانستیم کالای خوب را به عنوان برند عرضه کنیم؟ یا با وجود نیروی کار مناسب بازهم نتوانستیم سهمی را در بازار حداقل منطقه به خودمان اختصاص دهیم. یا در اطراف تهران دهها منطقه آزاد ویژه اقتصادی داریم در حالیکه این مناطق شامل تحریم نمیشوند ، چقدر توانستیم از این ظرفیت استفاده بهینه داشته باشیم؟. سوالی پاسخ داده نمی شود و مدام به سیاست ربط داده می شود و حتی اگر کسی خلاف آن هم حرف بزند برچسبی برای آن شخص می زنند. واقعیت امر این است همین الان اگر مباحث گمرکی برداشته شود بازهم شرکت ها بین المللی صنعت برق با همان کارگر 5هزار یورویی احتمال بالا می توانند بازار را در اختیار بگیرند. پس باید مسئولیت فضایی که در اختیارمان بوده را بپذیریم و آنچه که در اختیار ما نبوده (تحریم، حمایت دولت و ..)را بدرستی تحلیل کنیم. همان 20 درصد خودمان را قبول کنیم که در این 20 درصد چه اتفاقی افتاده است بین آنچه که الان هستیم وآنچه که می بایست می بودیم. این سرمایه و وقت وانرژِی کجا صرف شده است که باعث پیشرفت نشده؟ احتمالا مسیر را اشتباه رفتیم حالا باید مسیر و مسئله را باید در قالب همان مسئولیت 20درصدی بررسی کنیم تا طرح سوالی شود که چه کاری انجام دادیم. یا چه مسائلی باعث شده که ما در مارکتینگ در دنیا شناخته نشویم؟ باید تولید موانع و مشکلات، زنجیره تامین کالا بررسی شوند. در کشورها و جاهایی که پیشرفت خوبی داشتند چه اتفاقی افتاده است. شبکه زنجیره تامین یا شبکه تولید( شرکت ها، بازرگانان، فروشندگان و تولیدکنندگان مواد اولیه و تولیدکنندگان نهایی) با همدیگر شبکهای را ایجاد کردند و با ایجاد این شبکه و ارتباطات درست در این زمینه انرژیهایی که در زمانی تقابل و یا در رقابتهای منفی و یا کارکرد معمولی هدر می رفت را ارزیابی کردند و کل شبکه را از حالت تقابل به حالت تعامل رساندند. به عنوان مثال ما شرکتی را از بیرون مثل زیمنس می بینیم ولی در پشت آن شبکه ای وجود دارد که از افراد،شرکتها و سازمانهایی که در عین اینکه باهم رقابت دارند رقابتشان در تعامل است و این انرژی ها را بجای تخریب، تقویت می کنند و ما در روبروی خودمان یک شرکتی مثل زیمنس می بینیم که سهم بالایی در صنعت برق به خود اختصاص داده است؛ ولی وقتی این موضوع را در ایران نگاه میکنیم همین عدم وجود این شبکه ها باعث می شود که هرتولید کننده، بازرگان و فروشنده ای برای خودش یک مسیری را در پیش بگیرد. ضمن اینکه هم از طرف همگروهی تقویت نمی شود بلکه دائما در معرض خطر است و باید انرژی و هزینه زیادی را به این مباحث صرف کند علاوه براینکه این شبکه همگرا نیست کاملا واگرا بوده و همیشه در معرض فروپاشی قرار دارد و در اکثر مواقع نیز از گردونه رقابت خارج می شود.