من برای عاشقی ها ساده بودم
در غم وابستگی افتاده بودم
پای عهدی که نبستی مانده بودم
غربتم را از نگاهت خوانده بودم
من در این دلدادگی آوارگی در مانده بودم
پشت قاب پنجره بی خاطره مانده بودم
بی تو در فصل دلشوره ها بهت آیینه ها غربت کوچه ها جا ماندم
بی تو از عشق و دلدادگی درد و دیوانگی تلخی زندگی میخواندم
تنها دل و غم دلواپس هم افسوس افسوس
تنها دل و غم دلواپس هم افسوس افسوس
تو رفته ای و در دلم می مانی
خیال و حسرت مرا می دانی
بیا رها مکن دل شکسته ام را
ببین که بی تو از همه دلگیرم
از این جدایی عاقبت می میرم
بیا ببین دل به غم نشسته ام را
تنها دل و غم دلواپس هم افسوس افسوس
از بی تو شدن دیوانه شدن افسوس افسوس