فاطمه رحیمی/ سرویس فرهنگی ـ ویترین های مقوایی فیلم، با عکس هایی از ستارگان تلویزیون که آنها را با طنزهای نود شبی شناختیم، پشت ویترین فروشگاه های خدمات رایانه ای و حتی سوپرمارکت ها رخ نمایی می کنند. دامادی به نام صفر، کادوی دربه در، حلقه های ازدواج، خروس جنگی، به روح پدرم، دلداده و اسم های دیگری که به سختی در خاطر می ماند.
در فاصله کوتاه تعمیر یک قطعه کوچک، در یک مغازه خدمات رایانه ای، شاهد فروش چیزی حدود 10 عنوان از این فیلم ها بودم. جوان فروشنده می گفت: اغلب اوقات، به خصوص شب های جمعه که خانواده ها دور هم هستند مردم می آیند؛ خودشان نمی دانند چه فیلمی می خواهند، می گویند: «یه چیزی بده خنده دار باشه.» ما هم این ها را به آنها پیشنهادمی کنیم. دفعه بعد که می آیند می گویند: «این فیلم مزخرف چی بود به ما فروختی؟»
برای آن جوان، این حرف ها یعنی بهانه گیری مشتری. اما تأملی بیشتر در این نوع رفتار؛ یعنی اینکه مخاطب سینمای ایران، مبتذل پسند نیست و از اتهامی که با عنوان سطحی نگری بر او می بندند مبراست. او فقط محتوایی جذاب و سرگرم کننده برای دورهم نشینی های خانوادگی اش می خواهد. چیزی که می گردد و کمتر می یابد.
این سوپر مارکت های بی گناههنوز یادمان نرفته که از همین چند سال پیش تا امروز، بسیاری از کارشناسان و دلسوزان فرهنگی داد برمی آوردند که باید محصولات فرهنگی در سبد خرید روزانه خانواده ها قرار بگیرد. حالا یکی دو سال است که سوپر مارکت ها، فیلم های شبکه نمایش خانگی را عرضه می کنند و انصافاً خوب هم می فروشند و این روزها در رسانه های مختلف مطالب متعددی را می خوانیم، می بینیم و یا می شنویم مبنی بر اینکه چرا سوپر مارکت ها تعیین کننده وضعیت سینمای ایران شده اند. غافل از اینکه این سوپرمارکت ها نیستند که به سینمای ایران، خط و جهت می دهند بلکه این سینما گران هستند که تولیداتی سخیف را به خاطر به دست آوردن سود و سرمایه بیشتر ابتدا در سینما و سپس در سوپرمارکت ها عرضه می کنند و به خورد ملت می دهند.
سینما گرانی که همچون روانشناسان بی تجربه از احساس نیاز جامعه به خنده و شادی بهره برداری شخصی می کنند و شاید نمی دانند این روند، چون بستر و ریشه ای عمیق ندارد، خیلی زود به باد فراموشی و خاموشی سپرده خواهد شد. کسی چه می داند شاید هم می دانند اما فکر می کنند تا همین یکی دوسال هم اگر بتوانند برای خود سودی به جیب بزنند کافی است.
سینمای مبتذل و مخاطب مشکل پسندابتذال یعنی چه؟ آیا ابتذال در سینما و عنوان سینمای مبتذل فقط به فیلم هایی اطلاق می شود که رعایت شئون اخلاقی را نکرده باشد؟ اگر چنین است به فیلمی که شعور مخاطب را دست کم می گیرد، به او محتوایی سخیف ارائه می کند و تازه اتهام مبتذل پسند بودن را نیز به او می بندد، چه عنوانی را باید اطلاق کرد؟ فیلم های کمدی در تاریخ سی و یکی دو سال بعد از انقلاب همواره در ردیف فیلم های پرفروش سینمای ایران بوده اند؛ احساس نیاز به شادی و خنده از جامعه نشأت می گیرد و طبیعی است که سینماگرانی برای پاسخ به نیاز و ذائقه گروهی از مخاطبان و یا به دلیل علاقمندی های شخصی سراغ این ژانر بروند؛ اما سینمای کمدی هم برای خود چارچوب ها و معیارهایی دارد که مناسبتی با فیلم هایی که در چند اخیر، به اسم کمدی عرضه می شوند، ندارد. درست است که در همه جای دنیا فیلم های با محتوای سخیف تولید می شوند، مخاطب خود را دارند و کسی هم با آنها کاری ندارد، اما آیا در همه جای دنیا تولید فیلم سخیف را به پای ذائقه مخاطب غالب جامعه می گذارند و تقصیر را بر گردن سلیقه مبتذل پسند و سطحی نگر وی می گذارند؟!
خوب می فروشندبه گزارش خانه سینما در سال گذشته 58 فیلم سینمایی اکران شد که از این میان فیلم های اخراجی ها، پسر تهرونی، خروس جنگی، نیش زنبور، دختر میلیونر، آقای هفت رنگ، حلقه های ازدواج، از 8 میلیارد تومان تا 700 میلیون تومان فروش داشته اند؛ فاجعه آن وقت غم انگیز تر می شود که همین فیلم ها با ورود به شبکه نمایش خانگی به خاطر تبلیغات وسیع و همان حس نیاز جامعه به خنده با فروش خوبی مواجه می شوند و باز غم انگیز تر فاجعه این است که می بینیم فیلم هایی صرفاً جهت عرضه در شبکه نمایش خانگی و با حضور ستارگان نودشبی تلویزیون تولید می شوند که اتفاقاً آنها هم خوب می فروشند، فیلم هایی که اغلب بازسازی دوباره ای از محتوای سینمای دهه چهل و پنجاه هستند و دستاوردی جز غارت وقت برای مخاطب ندارند.
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر استخنده نیاز اساسی بشر است و روانشناسان شاد نبودن انسان را بیماری قرن اخیر عنوان کردهاند. نتیجه یک تحقیق روانشناسی نشان داده است است که که میانگین خنده کودکان در روز 150 بار و میانگین خنده بزرگترها 6 بار در روز است. غمگین بودن این آدم های بزرگ، هم دلایل مختلفی دارد که یکی از آنها وجود انواع اضطراب ها در زندگی خانوادگی و اجتماعی است. این آدم بزرگ ها برای اینکه قوایشان تحلیل نرود و نشاط را در زندگی خود افزایش دهند به انواع و اقسام راه ها برای شاد شدن و خندیدن متوسل می شوند و به این نیاز از راه های مختلف، مثلا خندیدن به بدیهی ترین برخورهای روزمره تا تماشای یک فیلم کمدی پاسخ می گویند و در این میان گاهی هم شادی های کاذب ایجاد می شوند که تماشای فیلم های بی محتوای کمی خنده دار هم از آن جمله است.
ستاره های تکراری تلویزیون در سینماقصه از آنجا شروع شد که طنزهای نود شبی به تلویزیون آمدند و گروهی از بازیگران تلویزیونی را به مخاطب سینما معرفی کردند. این بازیگران در مجموعه های نود شبی، اغلب به شکل بداهه روحیه طنز و شوخ خود را به نمایش گذاشتند و کمی بعد، تبدیل به چهره هایی دوست داشتنی شدند و به تدریج به سینما راه یافتند. بازیگرانی که جز خود خودشان چهره و شخصیت جدیدی را به تماشاگر ارائه نمی دهند و در واقع همان تیپ های همیشگی هستند که در فیلم های متعدد با قصه های متفاوت، تکرار می شوند.
ولی به خاطر همان احساس نیاز جامعه به خنده و شاد بودن و نیز به خاطر آشنایی پیشین برخی مخاطبان با این تیپ ها، فیلم هایشان خوب هم می فروشد. البته برای فروش خوب این فیلم ها شرایط و نحوه اکران و نوع تبلیغاتی که بر آنها می شود هم مؤثر است اما به هر روی این جریان مبتذل از آن سینما نیست و به قول عبدالله اسفندیاری: «از تلويزيون به سينما سرايت پيدا مي کنند.» در واقع سینماگر از عناصر و مصداق هاي ابتذال تلويزيوني در سينما استفاده می کند برای اینکه سودی ببرد و سرمایه ای اندوخته کند.
فیلم های مختلف و سینما بروهای متفاوتاما آیا همه مخاطب سینمای ایران، همان کسانی هستند که برای دیدن فیلم هایی مثل حلقه های ازدواج، به روح پدرم، دلداده، یا دختر میلیونر به سینما می روند، به قول امیر پوریا منتقد سینما که روزگاری در جایی نوشت:«نه چنین نیست؛ طیف سینما بروها در شرایط مختلف و متناسب با فیلم هایی که اکران می شود تغییر می کند.» هرگز نمی توان تصور کرد همان کسانی که در یکی دوسال اخیر برای دیدن فیلم هایی مثل: درباره الی، به رنگ ارغوان، کتاب قانون، وقتی همه خوابیم و کیفر به سینما رفته اند؛ برای دیدن دختر میلیونر یا حلقه های ازدواج هم راهی سینما شده باشند.
پس گناه را به گردن ذائقه تماشاگر سینما نگذاریم که باز به قول امیر پوریا: «اين گونه نيست که مردم مبتذل شده باشند. مردم در کشوري با اين همه قوم و طبقات اجتماعي و جمعيت و شيوه هاي زيستي، آنقدر فراوان و متنوع اند که مقبوليت يک کالا در نظر هر طيف و قشرشان آدابي متفاوت و گاه کاملاً متضاد با پسند يک طيف ديگر است. رفتار اجتماعي مردم که انتخاب و تماشاي فيلم هم بخشي از آن است، نشان دهنده خاستگاه فرهنگي آنها خواهد بود.»
بقای اقتصادی در اولویت ارتقای فرهنگیهنوز خود سینماگران در اصل وجود ابتذال در سینمای ایران با هم اتفاق نظر ندارند، گروهی وجود ابتذال را در سینمای ایران باور ندارد، گروهی ابتذال را در سینما می بینند و منکر آن می شوند چون پای سود و زیانشان در میان است و کم هستند تهیه کنندگانی مثل منوچهر محمدی یا محمد مهدی دادگو که به ابتذال موجود در سینما اعتراض می کنند.
دادگو پیش از این در گفتگویی درباره ابتذال در سینما گفت:
«کمدی جای خود را به لودگی داده است. شرايط سخت اقتصادي در سينما باعث شده بقاي اقتصادي نسبت به ارتقاي فرهنگي آثار در اولويت توليدکنندگان قرار گيرد و نقطه سفارش موضوعي سينماي ايران از بخش انديشه به گيشه تنزل پيدا کند. نقطه سفارش آثار سينمايي به رابطه ميان سليقه تماشاگر، سينما دار و توليدکننده برمي گردد و در شرايط حاضر سينماگري که مي تواند در ارتقاي بصري تماشاگر و ساخت آثار فرهنگي موثر باشد، تسليم نقطه سفارش شده و به سمت سهل پذيري و راحت الحلقوم سازي رفته است. حتي طنز و کمدي جاي خود را به لودگي داده و پيش پاافتاده ترين فيلم ها در اين زمينه ساخته مي شود. سينماي ايران به دليل وضعيت اقتصادي دچار اين عارضه شده است. اتفاقی که سينماي فرهنگي را منزوي کرده و سليقه تماشاگر را تنزل داده است.»
منتقدین خواب آلوده وقتی سینمای فرهنگی به عبارتی فیلم های خوب، در شرایط نامساعدی تولید و عرضه می شود، نتیجه آن است که سینمای با محتوای خوب، به انزوا می رود. به انزوا رفتن و در سایه ماندن سینمای خوب یا فاخر، سقوط سلیقه و ذائقه تماشاگر را به دنبال دارد و سقوط سلیقه تماشاگر، برابر است باسقوط سطح فرهنگی جامعه...
بر سینماگرانی که به ابتذال، گرایش دارند جز سود و سرمایه شخصی خود به چیزی نمی اندیشند و سلیقه عمومی جامعه را با میزان سلیقه جاری در وجود خویش محک می زنند حرجی نیست اما منتقدین سینما که زورشان می آید فیلم های خوب را به مردم توصیه کنند، مبادا از غرور قلمشان کاسته شود، در این فاجعه نقشی ندارند؟ اگر منتقدین خواب آلود سینما به جای خرده گیری بر پلان به پلان فیلم های خوب، آنها را به مخاطبان قلم خود معرفی و توصیه کنند، آیا در این راه فرهنگ سازی نکرده اند؟ فیلم هایی که شاید از نظرگاه سینما شناس آنها ایده آل و بهترین نباشند اما به خاطر برخورداری از پشتوانه ای فرهنگی لااقل با دیدنشان، چیزی از مخاطب کم نمی شود و ابتذال و لودگی را در جامعه نمی پراکنند.