امام عسکری(ع) از سال 254 تا 260 سخت ترین روزهای زندگی اش را زیر نظر سه خلیفه غاصب (معتز و مهتدی و معتمد) گذراند. ابوسهل نوبختي نيز چون بسياري از شيعيان، از بدي حال امام حسن عسکری عليهالسلام آگاه بود. ديگر تاب نداشت؛ وگرنه به خود اجازه نمي داد به خانه امام برود. وارد اتاق که شد، همسر امام، «نرجس خاتون» و «عقيد» غلام فداکار حضرت را ديد که در گوشهای، ساکت نشسته اند. نگاهش که به چهره امام افتاد، بي اختيار اشک از چشمانش سرازير شد. «آه خدايا! آيا اين همان حجت تو بر زمين است که به دست سفاکان و ظالمان به اين حال و روز درآمده؟ مگر نه اينکه 28 سال بيشتر ندارد؟ آيا تقدير او هم شهادت در جواني است؟» نگاه عقيد را که ديد، فهميد بايد خود را کنترل کند. بغض گلوگير خود را فروخورد و در حالي که شاهد آب شدن شمع وجود امام زمانش بود، زيرلب زمزمه کرد: «اَلا لَعْنَةُ اللّه عَلَي القَومِ الظالمين».
به گزارش «تابناک»؛ حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در زمان خود به بسیاری عبادت، پاکدامنی و سراپا از جهان بریدن و به خداوند متعال روی آوردن، شهره آفاق بود، و این مطلب در میان خواصّ و عوامّ مورد قبول همگان بود؛ تا آنجا که وقتی امام در زندان علی بن نارمش- که یکی از دشمن ترین مردم با آل ابی طالب بود- زندانی بود، رفتار علی بن نارمش در برابر آن حضرت بدین گونه بود که در برابر آن حضرت گونه بر خاک می نهاد و از روی بزرگداشت و احترام هیچگاه خیره به صورت آن حضرت نمی نگریست و هنگامی که آن حضرت از زندان وی بیرون آمدند بیشترین بصیرت را درباره آن حضرت داشته و در میان مردم بهترین سخنان را درباره آن حضرت بر زبان می آورد.
و هنگامی که معتمد عبّاسی آن حضرت را به زندان انداخت همواره از مسئول زندان که علی بن جرین نام داشت از احوال و اخبار حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام سؤال می کرد. علی بن جرین نیز به او این گونه پاسخ می داد که: آن حضرت روزها روزه دار بوده و شب ها به نماز و عبادت مشغول است[2].
از علی بن محمّد، از محمّد بن اسماعیل بن ابراهیم بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن عبد الغفّار روایت شده است که گفت: در آن هنگام که حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام به حبس افتاد، عبّاسیان و صالح بن علی و غیر از او از دیگرانی که از خط مستقیم امامت منحرف بودند بر صالح بن وصیف داخل شدند.
صالح به آنان گفت: من دیگرچه کاری می توانم انجام دهم؟ در حالی که دو نفر از بدترین کسانی که توانستم مأمور مراقبت از او نمودم. اما آن دو نفر در اثر مصاحبت با او از نظر عبادت و نماز و روزه به درجه بالایی رسیده اند. من به آن ها گفتم: مگر در این مرد چه دیده اید؟ آنان به من پاسخ دادند: چه می گویی درباره مردی که روزها را روزه می گیرد و تمام شب را به قیام و نماز و عبادت به درگاه خداوند مشغول است؟ هیچگاه سخن نمی گوید و هیچ چیزی او را از ذکر و یاد خداوند غافل نمی کند. او کسی است که چون به او نگاه می کنیم همه اندام ما به لرزه در می آید و ترسی به دل و جان ما می افتد که قادر به کنترل خود نیستیم، هنگامی که عبّاسیان این سخن را از صالح بن وصیف شنیدند ناامیدانه از نزد او بیرون رفتند[3].
از محمّد بن اسماعیل علوی روایت شده است که گفت: هنگامی که حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام در حبس بود، عبّاسیان بر صالح بن وصیف داخل شده و به او گفتند: کار را بر او سخت بگیر، صالح پاسخ داد: دو نفر از بدترین کسانی که توانستم به نام های علی بن بارمش و اقتامش بر او گماشتم.
اما پس از چندی دیدم که این دو نفر از جهت عبادت و نیکی به درجه بالایی رسیده اند. آنان در برابر او سر فرود آورده اند. سپس دستور داد تا آن دو مأمور را حاضر کردند و به آن ها گفت: وای بر شما. این چگونه برخوردی است که درباره این مرد از خود بروز می دهید؟ آن دو گفتند: چه می گویی درباره مردی که تمام شب را به قیام و عبادت گذرانده و همه روزها به روزه مشغول بوده، هیچگاه سخن نمی گوید و جز به عبادت خدا به امر دیگری مشغول نمی شود.
هنگامی که به او نگاه می کنیم انداممان به لرزه آمده و ترسی به دل و جانمان می افتد که قادر به خودداری از آن نیستیم[4].
گاه نیز پیش می آمد که سربازان و مأموران حکومتی شبانه از دیوار به خانه حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام حمله آورده اما آن حضرت را در دل تاریک شب در وسط اطاق خود در حال مناجات با خداوند متعال می یافتند.
رابطه تنگاتنگ و صحیح آن حضرت با خداوند متعال و معجزات و کراماتی که به دست آن بزرگوار به ظهور و بروز رسیده و در امامت آن حضرت متجلّی است، نشان از جایگاه بلند و شأن رفیع آن امام همام در نزد خداوند متعال دارد؛ خداوندی که آن حضرت را برای تصدّی عهد امامت خود برگزید و او را پیشوای جامعه قرار داده است[5].
پی نوشت ها:
[1] كافى 1/ 508/ 8.
[2] مهج الدّعوات/ 275.
[3] كافى 1/ 513.
[4] مناقب 2/ 462.
[5] اين عبارت اشاره به كلام خداوند متعال: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ من تو را پيشواى مردم قرار دادم. [ابراهيم] پرسيد: از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پيمان من به بيدادگران نمىرسد سوره بقره/ 124 دارد.