دلم گرفته برادر هوای تازه بیاور
برای حنجره هامان صدای تازه بیاور
صدای تازه بیاور
برای خستگی من برای خستگی تو
برای این من و این تو دو چای تازه بیاور
لب قنوت تو بسته، شکسته پای رکوئم
برای پر زدن از خود، دعای تازه بیاور
دعای تازه بیاور
کنار خویش نشستم چه گفتگوی غریبی
چقدر واژه حقیر است هجای تازه بیاور
هجای تازه بیاور
گلو بریده و دلخون شکایتیست به جانم
به دم به نای سکوتم نوای تازه بیاور
کنار خویش نشستم چه گفتوگوی غریبی
چقدر واژه دیر است هجای تازه بیاور
گلوه برده و دل خون شکایتیست به جانم
دلم به جای سکوتت نوای تازه بیاور
دلم گرفته خدا خدای تازه بیاور
دلم گرفته خدا خدای تازه بیاور