به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ششم بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که سخنان رئیسجمهور در چهارمین گفتوگوی تلویزیونی با مردم با تیتر حذف ارز ترجیحی با شرط حفظ قدرت خرید مردم و تیترهای دیگر همچون چراغ سبز مذاکره مستقیم؟ تقلید لوازم خانگی از قیمتگذاری خودرو و یارانه کالایی یا یارانه نقدی؟ در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد نکتهای برجامی نوشت: این یادداشت در پی آن است که نکته مهمی را درباره برجام متذکر شود. بهرغم این نکتهای که قلمی خواهد شد، امیدوارم که برجام هر چه زودتر نهایی و دوباره اجرا شود. با این حال باید تصور روشنی از آینده آن داشت و از شکست قبلی آن درس گرفت. متاسفانه همه توجهات درباره برجام متمرکز بر رفع تحریم نفت و دستیابی به ارزهای حاصل از فروش آن است، در حالی که برجام چیزی فراتر از آن بود. هنگامی که برجام تصویب شد، سیل آمدن نمایندگان صنعتی، تجاری و... اعم از بخش خصوصی و دولتی از همه کشورها به ایران سرازیر شد، بهطوری که مدیریت و هماهنگی برای برگزاری جلسات و گفتگوها با این مجموعه وسیع از هیاتهای اقتصادی یک معضل دولت روحانی شده بود. به عبارت دیگر نفع اصلی برجام در عادیسازی روابط اقتصادی و فروش نفت و دریافت پول آن فقط بخشی از این فرآیند بود.
پرسشی که اکنون مطرح میشود این است که آیا با نهایی شدن دوباره برجام این جریان تکرار خواهد شد؟ بهطور قطع رخ میدهد، ولی نه در ابعاد گذشته و نه با سرعت گذشته، زیرا دو مانع اساسی برای این کار وجود دارد؛ اول اینکه تجربه قبلی و ترس از آمدن دوباره ترامپ یا هر اتفاق دیگر که موجب اختلال در تداوم برجام شود، شرکتها و دولتها را در برخورد با ایران محتاط خواهد کرد. دوم اینکه دولت جدید برخلاف دولت روحانی نه وظیفه عادیسازی دارد و نه ظرفیت این کار را دارد و نه علاقه چندانی به آن. در حقیقت میتوان گفت که شکست برجام نشان داد که ایران نیز به صورت تاکتیکی آن را قبول کرده بود و اگر تاکتیکی بپذیریم انتظار تداوم آن را نباید داشت و در نهایت هم چنان شد که همه میدانیم. بنابراین امضای دوباره برجام برخلاف سال ۱۳۹۴، بخش اصلی دستاوردهای برجام را محقق نخواهد کرد و اتفاقا ایران را محدود به توسعه روابط با برخی کشورها و شرکتهایی خواهد کرد که لزوما منجر به توسعه سطح اقتصادی کشور نخواهد شد، به ویژه اگر توافق موقت صورت گیرد منافع اصلی برجام حذف خواهد شد.
با این حال برجام میتواند راه صادرات نفت و دیگر کالاها و دسترسی به پول آن را هموار کند و این نفع اولیه برجام است که در سال ۱۳۹۴ محقق شد ولی اینبار این نفع هم در اندازههای گذشته نیست. چرا؟ به این علت که پس از انتخاب بایدن و به ویژه پس از ورودش به کاخ سفید، کمربند تحریمها تا به نسبت شل شد و صادرات نفت و دریافت پول آن تا حدی به جریان افتاد. بنابراین اکنون در شرایطی هستیم که بخشی از این هدف در عمل محقق شده است و با امضای دوباره برجام نباید انتظار داشته باشیم که تحولی خیلی جدیتری در آثار مثبت آن رخ دهد. بدون تردید گشایشی که پس از امضای برجام در این نوبت شاهد آن خواهیم بود، بسیار محدودتر از گشایشی است که در سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ شاهد بودیم.
با این توضیحات آیا حل مساله برجام امری بیهوده است؟ قطعا پاسخ منفی است، زیرا در صورت بنبست مذاکرات تحریمها دوباره تشدید خواهند شد و مشکل احیای قطعنامههای شورای امنیت هم وجود دارد و با توجه به وضعیت دولت و بودجه سال ۱۴۰۱، به نظر میرسد که منفعت اصلی برجام، پرهیز از مواجه شدن با زیان ناشی از به نتیجه نرسیدن آن است. امروز بیش از آنکه منافع برجام برجسته شود هزینههای عدم توافق برجستهتر است. با این حال دولت باید مسیری را در پیش گیرد که به عادیسازی روابط خارجی و بهرهبرداری از منافع اصلی برجام نیز چشم بدوزد. در بهترین حالت با امضای برجام، تحول اندکی را در کشور شاهد خواهیم بود، ولی ادامه محدودیت در روابط خارجی کشور موجب میشود که سیاست خارجی و اقتصادی کشور در دایره محدودی اسیر بماند.
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در یادداشت روز این روزنامه با عنوان برادرانه با برادرانمان امیرعبداللهیان و شمخانی نوشت: بعد از روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، و با فاصلهای نهچندان زیاد مذاکرات وین با چارچوب یادشده و توسط تیم جدید ادامه یافت. رئیسجمهور محترم اعلام کرد که تنها با لغو همه تحریمها به آمریکا اجازه ورود دوباره به برجام داده خواهد شد و آقای امیرعبداللهیان اعلام کرد «تنها مذاکرهای را قبول داریم که به رفع واقعی تحریمها و تامین حقوق حقه ایران بینجامد ... چرا که، لغو همه تحریمها حق قانونی و منطقی ماست» با این دستورالعمل بود که تیم مذاکرهکننده کشورمان با حضور آمریکا در میز مذاکرات موافقت نکرد و تیم آمریکا را با تحقیری که صدای اعتراض بلینکن وزیر خارجه آمریکا را درآورده بود، پشت دیوار محل مذاکرات نگاه داشت.
- اکنون این پرسش از آقایان امیرعبداللهیان و شمخانی در میان است که چرا و با کدام تحلیل منطقی و قابل قبول از احتمال مذاکره مستقیم با آمریکا سخن میگوئید؟! و کدام بخش از صورتمسئله نامشخص است که روشن شدن آن به مذاکره، آنهم مذاکره مستقیم با آمریکا نیاز دارد؟! تحریم های برجامی و تحریمهای دیگر نظیر تحریمهای آیسا، سیسادا، ویزا، کاتسا و ... مشخص است؛ بنابراین مذاکره مستقیم برای چیست و چه ضرورتی دارد؟! ممکن است بفرمائید که باید نظر آمریکا نیز گرفته شود، که باید گفت مگر جناب امیرعبداللهیان نمیفرمایند که «طرف آمریکایی تاکنون به صورت Non paper (نوشته غیر رسمی) پیشنهادات خودش را در موضوعات فنی به ایران ارائه کرده است؟» بنابراین نظر آمریکا را دارید. مذاکره مستقیم برای چیست؟!
- آقای امیرعبداللهیان در همایش همسایگان ایران میفرمایند «اگر در روند مذاکرات به مرحلهای برسیم که رسیدن به یک توافق خوب با تضمین بالا، لازمهاش این باشد که سطحی از گفتگو را با آمریکاییها داشته باشیم، این را در برنامه کاری که برای مذاکرات رفع تحریمها خواهیم داشت، نادیده نخواهیم گرفت.»! خُب اگر «یک توافق خوب با تضمین بالا» در دسترس است، باید ابعاد آن نیز مشخص شده باشد تا آن را «توافق خوب با تضمین بالا» تلقی کنید. در این صورت مذاکره مستقیم چه ضرورتی دارد؟! و چنانچه ابعاد این (به قول شما) توافق خوب با تضمین بالا مشخص نشده، اولا؛ ً چرا از آن باعنوان توافق خوب یاد میفرمائید؟! و ثانیاً؛ چه تضمینی هست که توافق خوب با تضمین بالا باشد؟! شما که هنوز نمیدانید چیست؟!
- پرسش بعدی از آقایان این است که مگر ابعاد برجام مشخص نیست و حتی متن آن با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل تضمین نشده است؟ بنابراین اگر مقصود از مذاکرات بازگشت آمریکا به برجام و لغو همه تحریمها (چه برجامی و چه تحریمهای دیگر) است که ابعاد و جزئیات آن مشخص است و نیازی به مذاکره، آنهم مذاکره مستقیم ندارد. همین جا باید پرسید که آقایان آیا فکر نمیکنید که تلاش آمریکا برای مذاکره مستقیم (در حالی که ابعاد مسئله کاملاً مشخص است) با هدف افزودن مواد دیگری به برجام صورت میگیرد؟! و اگر چنین باشد، که - هیچ احتمال دیگری در میان نیست- آیا تن دادن شما به مذاکره مستقیم با آمریکا فرو رفتن در باتلاقی که برای کشورمان تدارک دیدهاند نیست؟! تردید نکنید که چنین است.
- استقبال گسترده مقامات و محافل آمریکایی و پادوهای کاسهلیس داخلی آنها از اظهارات آقایان امیرعبداللهیان و شمخانی که در گزارش تیتر یک امروز کیهان به برخی از آنها اشاره شده است، به تنهایی و حتی بدون مراجعه به مستندات این یادداشت، به وضوح حاکی از آن است که برادران عزیزمان درپی آب به سوی سراب میروند! این اظهارات موجی از ابراز نگرانی در میان طیف گسترده نیروهای حزباللهی و پا بهرکاب انقلاب را نیز درپی داشته است و امید آنکه هرچه زودتر اظهارات نسنجیده خود را تصحیح کرده و شبهاتی که پدید آوردهاند را برطرف کنند و بالاخره به قول خواجه شیراز؛ دور است سر آب از این بادیه هش دار/ تا غول بیابان نفریبد به سرابت!
محمد زاهدی اصل استاد دانشگاه علامه طباطبایی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: سند چشمانداز بلندمدت توسعه ایران در دولت هشتم تصویب و پس از بررسی آن در مجمع تشخیص مصلحت نظام به تایید رهبری رسید که باید مبنای برنامههای چهارم و پنجم توسعه قرار گیرد. یکی از اهداف اصلی این سند، توسعه مبتنی بر دانایی و رسیدن به جایگاه اول علمی و فناوری در مقیاس منطقهای بود و تداوم مهاجرت نیروهای متخصص و کاهش تواناییهای علمی کشور یکی از ده دغدغهای بود که در قالب مشکلات و تنگناها در متن سند مطرح میشد. محتوای سند مذکور با هوشمندی و دقت عالمانه در برنامه چهارم توسعه، که بهزعم بسیاری از صاحبنظران، کارشناسانهترین برنامه توسعه قبل و بعد از انقلاب بود، در نظر گرفته شد، برنامهای که توسط رئیس دولت نهم، که توسط طرفداران خود به نابغه قرن شهرت یافته بود، بیاعتبار اعلام شد. چنانچه اشاره شد توسعه با تاکید بر ویژگی «پایداری» و «درونزا» بودن آن بدون بهرهگیری از ظرفیت علمی کشور امکانپذیر نیست و همگان باور داریم که مرکز چنین ظرفیتی، نهاد دانشگاه است که باید مورد عنایت ویژه دولتها، قانونگذاران و حاکمیت قرار گیرد و کمتوجهی به این نهاد، کشور را از توسعه مبتنی بر دانایی دور میکند و بههمین دلیل بیحرمتی به آموزشعالی، همواره دغدغه نخبگان و اندیشمندان کشور بوده و در سالهای بعد از انقلاب با شدت و ضعفی گلهمندی دانشگاهیان را بههمراه داشته است.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم، صرف نظر از کاهش چشمگیر میزان مشارکت مردم و علل آن و اعلام مواضع رئیس دولت در مبارزات انتخاباتی و سپس در قالب اصول دوازدهگانه، این امیدواری را ایجاد کرد که با شایسته گزینی و انتصاب مدیران کارآمد، وضعیت در بخشهای مختلف بهویژه در آموزشعالی بهعنوان مغز متفکر جامعه رو به بهبود خواهد بود و دعوت رئیسجمهور از برخی از اساتید و صاحبنظران، صرفنظر از جناح بندیهای سیاسی آنها، برای اعلام نظرات کارشناسی خود این امید را ارتقا بخشید، ولی متاسفانه در عمل و قبل از اینکه عمر دولت به چهار ماه برسد اتفاقاتی در فرایند مدیریتی کشور از جمله در دانشگاهها افتاد که حتی صدای اعتراض حامیان دولت را نیز بلند کرد که «خویشاوندسالاری» بهجای «شایستهسالاری» یکی از این موارد بود. دانشگاهها و دانشگاهیان در ماههای اخیر، مورد بیمهریهای متعددی قرار گرفتهاند که به مواردی از آنها اشاره میشود؛
۱- انتصاب اکثریت قریب به اتفاق روسای دانشگاهها و در تبع آن معاونان دانشگاه و روسای دانشکدهها و... از یک جناح خاص و بدون لحاظ کردن نظرات اعضای هیات علمی.
۲- ایجاد دلمشغولی شدید برای اعضای هیات علمی دانشگاههای وابسته به وزارت علوم در خصوص نحوه اجرای قانون همسانسازی حقوق و مزایای آنها با اساتید غیربالینی دانشگاههای علوم پزشکی بهخصوص برای اساتید جوان.
۳- استفاده نابجا و غیرمنطقی از مراتب دانشگاهی برای رتبهبندی معلمان عزیز با لایحه نهچندان کارشناسی شدهای که مجلس را نیز با چالش مواجه کرده است، موضوعی که متاسفانه بستری برای سوء تفاهم بین دو قشر دانشگاهی و فرهنگی کشور شده که باید با هوشمندی اصلاح و خواسته بحق معلمان کشور بدون نیاز به استفاده نادرست از عناوین دانشگاهی محقق شود.
۴- دادن آدرس غلط و معرفی اعضای هیات علمی دانشگاهها بهعنوان نجومی بگیر از سوی برخی تریبونها، به ویژه رسانهملی و معدودی از مسئولان و صاحبان قدرت و ثروت و حتی نجومی بگیران واقعی، جهت انحراف افکار عمومی و خدشهدار کردن شأن و اعتبار اساتید دانشگاهها که همواره و در نظرسنجیها، جایگاه گروه مرجع را در جامعه داشتهاند صرف نظر از اینکه دریافتی آنها با دانشگاههای جهان تفاوت بسیار دارد...
۵ -عدم اجرای قانون همسانسازی در سالجاری برای اساتید بازنشسته با شاغلان که بخش قابل توجهی از آنها با بیش از ۴۰ سال سابقه و با مراتب استادی و دانشیاری در خدمت دانشگاهها هستند و همچنین تعلل در تصویب قانون دائمی کردن همسانسازی در مجلس که نیازمند همت نمایندگان است.
۶ - اتفاق دیگری که بهشدت امنیت شغلی دانشگاهیان را تهدید میکند، موضوع عدم تمدید قرارداد و همچنین ایجاد محدودیت برای اساتیدی است که جایگاه شایان توجهی در دانشگاههای خود و در جامعه دارند که این موضوع یادآور دوره ریاست جمهوری دولت نهم است که بازنشستگی زودهنگام و اخراج تعداد قابل توجهی از اساتید مجرب و کارآمد دانشگاهها را کلید زد. اینها نمونههایی از هجمه به دانشگاه و دانشگاهیان است، بیمهریهایی که نتیجه آن تشویق نخبگان و متخصصان به مهاجرت از یکسو و دلسردی برای عاشقان وطن جهت ماندن و خدمت به مردم است. امیدوارم رئیس دولت سیزدهم در پایبندی به وعدههای خود و در پیشگیری از خروج سرمایههای انسانی از دایره خدمتگزاری، تجدید نظر جدی داشته باشند.