یکی از مباحثی که همواره در حوزه اقتصاد و سیاست مطرح و عموما به عنوان یک انتقاد به آن پرداخته میشود، جوانگرایی در بخش مدیریت است و این موضوع در اقتصاد بخش خصوصی بالاخص در مدیریت ارشد تشکلهای اقتصادی نیز به عنوان یک مطالبه مطرح میشود.
قدر مسلم جوانگرایی و همتاسازی یکی از پیش نیازهای حفظ شرایط موجود در وهله اول و حرکت در مسیر توسعه اقتصادی به عنوان هدفی متعالی است، اما مشروط براینکه این جوانگرایی واقعبینانه و برمبنای اصول و منطق اقتصاد و بازار باشد و به این مهم نیز توجه شود که در چنین مباحثی باید براساس مبانی و ساختارهای بومی تصمیمگیری شود و استفاده از نسخه دیگر کشورها و تعمیم آن به اقتصادهایی که خاستگاه ملی، فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی متفاوتی دارند، خطایی بزرگ خواهد بود.
اگرچه ایران در عرصه ایجاد تشکلهای اقتصادی پیشرو بوده و اولین تشکلها قریب به هزار سال پیش شکل گرفتهاند، اما به دلایل متعدد در عصر صنعتی شدن از غافله توسعه جا ماندیم و این عقبماندگی معضلاتی را پیش روی اقتصاد و تشکلهای اقتصادی قرار داده است.
یکی از این مشکلات را میتوان در فرهنگ فعالان اقتصادی جستجو کرد، که در رأس هرم مدیریتی یک تشکل قرار میگیرند و بسیاری از ایشان بر این باور هستند که کرسی مدیریت باید مادامالعمر در اختیار ایشان قرار گیرد تا تجربه، محافظهکاری و اندوخته مدیریتی ایشان پشتوانه تشکلها باشد و از این رو نسبت به تغییرات موضع گرفته و بعضا تا جایی پیش میروند که اصرارشان بر ماندن به تضعیف جایگاه آن تشکل منتهی میشود.
در مقابل ایشان نیز گروه دیگری قرار دارند که با دستآویز قراردادن شعار جوانگرایی، مدعی هستند که باید سکان هدایت تشکلها را به نیروهای جوان داد تا انرژی جوانی، جسارت و ریسکپذیری و تحصیلات دانشگاهی در خدمت توسعه تشکلها قرار گیرد.
اما باید پذیرفت که ره نه این است و نه آن و مدیریت تشکلی نیازمند آمیختهای از تجربه و محافظهکاری با دانش روز و خطرپذیری است تا هر یک نقاط ضعف دیگری را پوشش داده و توانمندیهای یکدیگر را تقویت کنند.
در تفکر تملک مادامالعمر کرسیهای مدیریت تشکلها، نیازمند توضیح نیست و این باور از ریشه اشتباه است، اما در خصوص مبحث جوانگرایی باید نکاتی را مورد توجه قرارداد.
متاسفانه گروهی از حامیان این تفکر که اعتقاد به تغییر صد در صدی دارند، تجربه مدیران سنتی و قدیمی را به طور کل قبول ندارند و معتقد هستند که هر فعال اقتصادی میتواند در هیأتمدیره قرار گیرد و تجربه چندان اهمیتی ندارد و این تفکر نیز چون باور گروه قبلی به طور کلی مردود است.
در نهایت باید اذعان داشت؛ برداشت اشتباه از جوانگرایی صرف در مدیریت تشکلهای اقتصادی، افتادن در بیراهه تضعیف بخش خصوصی است. جوانترها باید مراتب فعالیت تشکلی را تجربه کنند و در کنار بزرگان به تدریج ظرفیت نشستن در رأس هرم مدیریت یک تشکل را به دست آورند.
به بیان دیگر، تفکر متعالی که میتواند در حوزه تشکلها اثرگذار باشد، تجمیع تجربه و نوآوری است تا ظرف مدیریت تشکل از هیچ کدام از عناصر تأثیرگذار خالی نماند.
همچنین درمورد ورود و حضور جوانها در رتبههای مدیریتی تشکلها باید این مهم در نظر گرفته شود که ایشان باید مدارج فعالیت در حوزه تشکلها را پشت سرگذاشته و آموزشهایی را فراگیرند که جزء در صحنه فعالیت اجرایی در هیچ آموزشگاه و دانشگاهی نمیتوانند به دست آورند.
دکتر فرشید فرزانگان– عضو هیأت مدیره اتاق مشترک بازرگانی ایران و امارات