به گزارش «تابناک» به نقل از ایلنا، خالد نیک سیر جوان قطع نخاعی اهل روستای واوان شهرستان سردشت گفت: پنجم مرداد ماه سال ۱۳۹۷ حین کولبری دچار حادثه شده و قطع نخاع شدم. از فاصله ۱۰ متری به سویم شلیک شد که منجر به قطع نخاع از ناحیه ستون فقرات شدم.
نیک سیر ادامه داد: روز حادثه ۲۰ کیلو گردو را از منطقه مرزی حمل میکردم که مورد هدف گلوله قرار گرفتم. تقریبا ساعت ۷ صبح بود که از مرز میگذشتم و حدودا ۸ کیلومتر هم وارد خاک خودمان شده بودم. در منطقه کوهستانی بدون هیچ هشدار و تیر هوایی و ایستی مستقیما به سویم شلیک شد. گروه ۶ نفرهای بودیم که به یکی دیگرمان هم از ناحیه لگن شلیک شد.
حتی در را به رویم باز نکردند
وی افزود: از طریق مراجع قانونی پیگیریهای زیادی کردم، ولی بدون نتیجه ماند. همچنین از طریق فرمانداری و هنگ مرزی هم پیگیری کردم، اما بی فایده بود در پاسگاه هنگ مرزی نه تنها در را به رویم باز نکردند که حداقل مشکل ام را مطرح کنم که تا کنون در زندگی به هر دری میزنم بی فایده است و قفل هایش باز نمیشود.
همسرم از من جدا شد
نیک سیر گفت: ۲۹ سال دارم، پس از اتفاقی که منجر به فلج شدنم شد همسرم از من جدا شد. حاصل ازدواج مان «روژگار» دخترم است که بیشتر مواقع با مادرش زندگی میکند و گاهی نیز نزد من میآید. بعد از جدایی با پدر و مادرم زندگی میکنم و شرایط بسیار سختی دارم.
وی گفت: ویلچرم خراب شده و یک سال است به اداره بهزیستی شهرستان سردشت درخواست ویلچر داده ام، اما با درخواستم موافقت نشد و گفتند تا ۴ سال دیگر نمیتوانی درخواست ویلچر جدید بدهی.
کانون گرم زندگیام از هم پاشید
نیک سیر عنوان کرد: مدتها است هیچ منبع درآمدی نداشته و گوشه خانه افتادهام. از روی فقر و نداری کولبری کردم و گرنه چرا باید کوههای صعب العبور را با هزار مشقت و سختی طی میکردم. این تنها مشکل من نیست افرادی که مثل من در این راه دچار سانحه شده اند، کم نیستند.
وی گفت: به هر ارگانی که مراجعه میکنم میگویند کاری از دست مان برنمی آید برایت انجام دهیم. حتی نماینده مجلس هم داد ما را نمیشنود که به گوش مسئولان بالادست برساند. تنها گاهی با کمک خیرین است که زندگی ام میچرخد. به فرمانداری، شهرداری و حمل و نقل تاکسی رانی درخواست گرفتن مجوز یک تاکسی داده ام، ولی هیچ کدام با درخواستم موافقت نکردند.
از گردن به پایین فلجام
شفیع محمد زاده کولبر قطع نخاعی دیگر هم درباره مشکلاتش به ایلنا، گفت: اهل روستای کانی زرد سردشتم و ۳۳ ساله هستم. سیزدهم بهمن ماه سال ۱۳۹۵ در حال بازگشت به روستای مان بودیم که از شدت خستگی کمی استراحت کرده و دوباره راه افتادیم که به من از ناحیه کتف شلیک شد و قطع نخاع شدم بعد از به هوش آمدنم از گردن به پایین تمام بدنم فلج شد. پس از حادثه کارشناس قضایی به منطقه آمد و اعلام کرد که ما در محدوده مرزی نبودیم که مورد هدف گلوله قرار گرفتیم.
وی گفت: طبق کارشناسی هنگ مرزی تقریبا نزدیک به ۳ کیلومتر دورتر از خط قرمز مرزی به من شلیک شده بود. یعنی ما هنوز به مرز و خط قرمز هم نزدیک نشده بودیم. در جلسه اول دادگاه رای تقریبا به نفع من صادر شد، اما در دادگاه تجدید نظر در حضور وکیلم رای را به نفع هنگ مرزی صادر کردند.
هیچ منبع درآمدی ندارم
محمدزاده بیان کرد:سالهاست خنده به لبانم نمیآید. خجالت میکشم وقتی خواهرم کارهایم را انجام میدهد. برای جابهجا شدن و بیرون رفتن از خانه هم برادرهایم کمک میکنند. هیچ منبع درآمدی ندارم و ۲ برادرم گاهی برای مخارج زندگی مان به کولبری میروند که در نبودشان خواهرم به سختی میتواند کارهایم را انجام دهد.
وی گفت: دو ماه یک بار به دلیل ناتوانی در حرکت، پزشکم از سردشت برای معاینه به منزل مان میآید و هر بار ۶۰۰ هزارتومان هزینه ام میشود. برای فیزیوتراپی هم ماهی چند بار به سردشت میروم. هر بار مجبورند برایم ماشین دربست کنند که حدودا ۲۰۰ هزار تومان هزینه اش میشود که با هزینه فیزیوتراپی که هر بار ۷۰ هزار تومان است، ماهانه حدود یک میلیون تومان خرج دارو و درمان میکنم.
رئیس شورای شهر سردشت هم در این باره به ایلنا، اظهار داشت: چارچوب شورا حد و حدود اختیارات خودش را دارد سعی کردیم در چارچوب قانون با مسئولانی که به سردشت میآیند مطالبی که حق مردم است را به گوش مسئولان برسانیم.
لقمان رستمی ادامه داد: دولت رئیسی درباره معیشت و بیکاری جوانان مخصوصا در مناطق مرزی و کم درآمد اقداماتی انجام داده، اما به نظرم هنوز کافی نیست. کولبری پدیده بدی است که مردم از روی ناچاری سراغش میروند که امیدواریم با باز شدن معبرهای مرزی در آینده نه چندان دور این پدیده به طور کامل حذف شود.